اخبار ویژه
FATF ابزار تحریمهای دقیقتر است نه مکانیسم لغو تحریمها
یک روزنامه اقتصادی اصلاحطلب تصریح کرد اجرای باقیمانده دیکتههای FATF موجب کاهش تحریمها نمیشود.
روزنامه تعادل از قول یک اقتصاددان نوشت: افزایش قیمت ارز ارتباطی به FATF و لیست مقابلهای آن ندارد. اتفاقاً اجرای کامل دستورات FATF منجر به کاهش دسترسی دولت به منابع ارزی در کشور خواهد شد. ما سال 95 توافقی 41 بندی با FATF داشتیم که بخش مهمی از آن راجع به انتقال اطلاعات مالی کشور به خارج از کشور است. در شرایط جنگ اقتصادی، انتقال اطلاعات میتواند باعث لو رفتن مبادی ورود ارز به کشور شود. مقاطعی لو رفته و هزینه آن را هم دادهایم. زمستان 96 با یکاشتباه، اطلاعات چند صرافی توسط دولت لو رفت و بهار 97 شاهد تحریم صرافیها بودیم. توافق 41 بندی ایران و FATF علاوهبر لو رفتن اطلاعات، ورود ارز نقد را نیز دشوارتر میکند. بخشی از مقررات FATF به سختگیری در ورود ارز نقد به داخل کشور مربوط است که این مقررات در ایران اجرا هم شده و بخشی از اتفاقات ارزی سال 97 ناشی از این مسئله بود؛ بنابراین اجرای دستورات FATF منجر به دشوارتر شدن ورود ارز به کشور و بالاتر رفتن قیمت دلار میشود. اظهارات اسفند 98 آقای همتی مدیرکل بانک مرکزی مبنی عدم بروز مشکل در صورت بازگشت ایران به لیست FATF نشانه دیگری است که بیارتباط بودن افزایش قیمت دلار با مسئله FATF را نشان میدهد.
همچنین که FATF به هیچوجه مانع روابط اقتصادی ایران و چین نیست.اطلاعات همکاری ایران و چین از چشم آمریکاییها مخفی نگه داشته میشود تا نتوانند طرفهای درگیر را تحریم کنند.همکاری ما با چین از جنس دور زدن تحریم است.
وقتی ما میخواهیم تحریم را دور بزنیم نباید اطلاعات منتشر شود. از طرفی FATF به دنبال انتشار اطلاعات کشورها و شفافیت کشور هدف برای کشورهای دیگر است.چین این را میداند که همکاری بیشتر ایران با FATF منجر به لو رفتن اطلاعات میشود. هیچ سند متقنی نداریم که نشان دهد چین از ما خواسته به کنوانسیونهای مرتبط با FATF بپیوندیم. اما از آن طرف اسناد زیادی وجود دارند که نشان میدهند پمپئو و منوخین و اروپاییها بارها خواستهاند ما دستورات FATF را اجرا کنیم.
تقریباً هیچ کشوری دستورات FATF را بهطور کامل اجرا نمیکند و بسیاری کشورها نیز نسبت به آن بیاعتماد هستند.کافی است به کشورهای اروپایی نگاه کنیم. این ادعا که این کشورها همه دستورات FATF را پذیرفتهانداشتباه است. زمستان سال 97 اروپاییها برخلاف استاندارد FATF لیست جداگانهای از کشورهای پرریسک ارایه کردند که مورد اعتراض آمریکاییها قرار گرفت. این نشان میدهد که اروپاییها FATF را قبول ندارند و به دنبال استاندارد بومی خودشان هستند.
ایران باید اجرای تعهدات خود بر اساس FATF را متوقف کند تا در مذاکرات آتی بتواند با دست پر پای میز برود. ایران و FATF براساس توافق سال 95 تعهدات متقابلی دارند. از اسفند 98 این نهاد مجدداً اقدامات مقابلهای خود علیه ما را اجرا کرد. اما مثل برجام که تعهدات ما در آن یکطرفه اجرا میشود، در FATF هم تعهدات ما یکطرفه اجرا میشود. حتی اجرای کامل توصیههای FATF منجر به توقف اقدامات مقابلهای علیه ایران نمیشود. اساساً هیچ جایی در اسناد FATF نیامده که بعد از تکمیل برنامه اقدام 41 بندی، ما از لیست اقدامات مقابلهای خارج خواهیم شد. FATF فقط گفته پس از اجرای توصیهها به گام بعدی میرویم، گامی که ماهیت آن مشخص نیست. حتی با سفید شدن وضعیت ایران نزد FATF نیز قطعا مشکل ارتباطات بانکی حل نخواهد شد، چرا که اساساً این مشکل ناشی از تحریمهای ثانویه آمریکا است و نه FATF.
FATF عملاً ابزاری برای دقیقتر و هدفمندتر کردن تحریمهای آمریکا است و اجرای کامل توصیههای آن به قفل شدن اقتصاد میانجامد.
روایت تحلیلگر آمریکایی از شکست سیاست فشار حداکثری بر ایران
در یک جمله میتوان گفت کمپین فشار حداکثری که ترامپ علیه ایران راه انداخت، شکست خورده است.
دنیل دیپتریس تحلیلگر ارشد نشریه آمریکایی «نشنالاینترست»، در تارنمای «ریسپانسیبل استیت کرافت» نوشت: پیدایش کمپین اعمال فشار حداکثری توسط جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی ترامپ، براساس روایتی سادهانگارانه اما جذاب رخ داد: ایران طرحهای بزرگی در مورد خاورمیانه دارد. از آنجایی که نهادهای اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده از پیش در چنین توهمی به سر میبردند، قانع کردن دولت به اقدام علیه ایران کار چندان دشواری نبود. فرضیه اصلی نظریه اعمال فشار حداکثری هم به همان اندازه کمعمق و وسوسهانگیز بود: تحریم اقتصاد ایران و اعمال محدودیتهای گسترده سبب خواهد شد که ایران چارهای غیر از حضور ملتمسانه پای میز مذاکره و گفتوگو درباره یک توافق جدید با شرایط دلخواه آمریکا نداشته باشد.
به گزارش «دیپلماسی ایرانی» در ادامه این تحلیل آمده است: با این حال، دولت ایران که به خوبی میدانست پذیرش خواستههای آمریکا به معنای آسیبپذیری آتی در برابر روشهای مشابه خواهد بود، بر مواضع اصلی خود ایستادگی کرد: اگر ایالات متحده میخواهد درباره یک توافق بزرگتر و بهتر صحبت کند، باید مجددا به برجام بپیوندد و خسارات وارده به ایران را جبران کند.
ایران بهرغم همه مشکلات مقاومت نشان داده است. در حقیقت، ایران اهرم فشار خود را با افزایش ده برابری ذخایر اورانیوم غنیشده تقویت کرده است. تنها دستاورد سیاست آمریکا تاکنون این بوده که ایران در رابطه با زمان و مکان استفاده از نیروی نظامی تهاجمیتر شده، جناح اصولگرای افراطی قدرت بیشتری به دست آورده، شمار موشکها و خمپارههایی که منافع و مواضع آمریکا را هدف میگیرند، افزایش یافته و مردم ایران نسبت به آمریکا منزجرتر از همیشه هستند. هیچیک از اینها را نمیتوان «موفقیت» خواند. آمریکا باید به این نتیجه برسد که سیاست فشار حداکثری یک فاجعه برایش به بار آورده است.
اگر یک کلمه برای خلاصه کردن کارزار اعمال فشار حداکثری دولت ترامپ علیه ایران وجود داشته باشد، «شکست» است. استراتژی دو سال و نیم تحت فشار قرار دادن اقتصاد ایران نتیجهای دقیقا عکس پیشبینی طرفداران آن داشت. رهبری ایران تسلیم نشد و در عوض، کارزار مقاومت حداکثری را به اجرا گذاشت.
سبد مدیریت اقتصادی باید از دست دولت خارج شود
یک روزنامه اصلاحطلب میگوید: سبد مدیریت اقتصادی باید از دست دولت خارج شود.
آرمان از قول رضا پدیدار رئيس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی تهران نوشت: جريان اقتصادي ما با حجم فزاينده پول مواجه شده است، توقف توليد، تحريم و محدوديتهاي مبادلاتي و عدم اعتماد، که مجموع اينها منجر به بروز اتفاقات ناخوشايندي ميشود و ثمره آن ناپايداري است. به هر حال مسائل پولي و مالي در مورد وضعيت ورود و خروج ارز و يا موضوع نقش صادرات و سياستهاي تشويقي برگشت ارز انجام نشد. دغدغههايي که امروز مشاهده ميشود حاصل رفتارهاي نامتعادل اقتصادي است. آن چيزي که منجر به گرفتاري فعلي کشور شده، آن است که سبد مديريت اقتصادي در دست دولت است، اگر وزارت صمت بتواند آن را از دست دولت خارج کند، گام مهمي براي بهبود شرايط خواهد بود. لازم به ذکر است حدود 86 درصد ترکيب سبد مديريت اقتصادي، در دست دولت، خصولتيها و صندوقهاي بازنشستگي است، مابقي آن در اختيار بخش خصوصي و تعاوني است. اين ترکيب ناموزون سبب شده تا از ظرفيت بخش خصوصي استفاده نشود. بايد اشاره کنم در گذشته مرکز مطالعات اقتصادي اتاق بازرگاني درخصوص قدرت اقتصادي بخش خصوصي مطالعه ميداني انجام داد که رقم اعلامي آن حدود 56 درصد بود اين رقم بيانگر آن است که بخش خصوصي ميتواند 56 درصد اقتصاد کشور را اداره کند، در حالي که رقم کنوني 16 درصد است. از طرفي ديگر قيمت تمامشده دولتيها و خصولتيها بالاست و با اعمال قوانين و مقررات قصد دارند از يکسو منافع دولت را حفظ و از سمت ديگر به جامعه فکر کنند. اين دو مورد با هم تناقض دارد.
گمرک نمونه مرزی که در اثر خودتحریمی بسته است!
اقدامات اقتصادی بر زمین مانده بسیاری وجود دارد که دولت اگر به آنها اهتمام کند، محدودیتهای خودساخته برطرف میشود.
روزنامه جامجم در یادداشتی نوشت: برای هر اقدامی از یکسو نیازمند شناخت مجموعه خودی و توانمندیهای داخلی و از سوی دیگر، شناخت آرایش و توان دشمن هستیم. اما در شرایط فعلی شاهد وجود چنین دیدگاهی از سوی برخی نیستیم، چرا که متاسفانه هیاهو و تهدیدهایی که در طول حدود ۴۰ سال پس از انقلاب وجود داشته از سوی برخی مسئولان بسیار جدی گرفته شده و به این ترتیب توان دشمن به معنای واقعی شناسایی نشده و اجازه دادهایم دشمنان با عملیات روانی آرامش جامعه را به هم بزنند.
در این خصوص به مردم گفته نمیشود این تهدیدات تا چه حد قابل اجراست، در حالی که به رغم همه تهدیدها و تحریمهای اعمال شده علیه کشورمان، جمهوری اسلامی از مزیتهای بسیاری برخوردار است که البته به دلیل غفلت مسئولان نادیده گرفته شده و حتی با تهدید تحریم دشمن، اقتصادمان دچار تلاطم میشود.
در سفر آقای رئیسی به یکی از مناطق مرزی استان خراسان و پایانه مرزی که رابط بین ایران و افغانستان بود، مسئولان محلی از خودتحریمی انتقاد کرده و گفته بودند این مرز در دهه۸۰ به عنوان گمرک نمونه کشوری بوده که در حال حاضر بسته شده و همه ارتباط ما از این طریق با افغانستان قطع شده است.
چنین اقداماتی نشان دهنده عدم شناخت ما از تواناییهای داخلی اعم از توانایی نیروی انسانی و منابع انسانی است؛ چرا که متاسفانه نگاه برخی مسئولان در کشورمان به غرب بوده و توانمندی داخلی را فراموش کردهاند.
احتمال جنگ داخلی در آمریکا بسیار جدیتر از آنچه تصور میکنید
استاد دانشگاه راتگرز معتقد است ایالات متحده در اثر بحرانهای مختلف در آستانه یک جنگ داخلی تمامعیار قرار دارد.
الکس هینتون در «پایگاه خبری پراجکت سیندیکیت» نوشت: مدتها بود صحبت از واژههایی نظیر حکومت نظامی و یا جنگ داخلی در آمریکا، کاملاً عجیب بهنظر میرسیدند. با این حال، اکنون و در آستانه انتخابات، این واژهها اصلا عجیب نیستند و نگرانیهای زیادی را در داخل آمریکا ایجاد کردهاند. بازداشت رهبران شبهنظامی در میشیگان آمریکا، و اذعان آنها به تلاش جهت ربودن فرماندار این ایالت و سرنگونی دولت فدرال، به خوبی حاکی از خطری هستند که آمریکا را در آستانه انفجار قرار داده است. مسائلی از این دست، هشدارها در مورد اینکه انتخابات ماه آینده ممکن است به یک بحران سخت و فراگیر تبدیل شود را بیش از پیش تقویت کردهاند. دونالد ترامپ که در آخرین نظرسنجیها، کاملاً پشتسرِ «جو بایدن» قرار داشته، بارها و بارها از عدم تعهد خود به انتقال مسالمتآمیز قدرت خبر داده است. در عوض، وی به تقویت و تحریک افراطگرایان دستِ راستی و سفید پوست میپردازد و در حالِ ارائه اطلاعات غلط در مورد هر چیزی است.
وضعیت در آمریکا، از مدتها قبل حالت هشداردهنده به خود گرفته و به جاست بررسی کنیم که شرایط میتواند تا چه اندازه بد باشد. در شرایط فعلی، دلایل کافی برای نگران بودن در مورد این مسئله که درگیریهای مربوط به انتخابات، ممکن است به جنایتهای بیرحمانه علیه غیرنظامیان سیاه پوست و دیگر رنگین پوستان در آمریکا منجر شود، وجود دارد. من، بهعنوان کسی که بخش زیادی از عمرش را صرف مطالعات مربوط به نسلکشی و خشونت دسته جمعی کرده، کاملاً هراسانم و معتقدم، احتمال بروز خشونت در آمریکا در پی انتخابات، به مراتب بیشتر از آن چیزی است که عموم مردم فکر میکنند.
وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در آمریکا کاملاً بیثبات است. شرایط کنونی، به مراتب بدتر از وضعیتی است که اغلب کارشناسان، تحقق آن را به مثابه بستری مناسب جهت وقوع خشونت و ناامنی ارزیابی میکردهاند. حتی برخی نسبت به احتمال وقوع پاکسازی قومیتی، وقوع جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت، و جنگ داخلی در آمریکا در ماههای آتی هشدار دادهاند.
اوضاع به شدت وخیم است. آمریکا در برهه فعلی با بحران بیسابقه شیوع کرونا، اوضاع وخیم اقتصادی، بیکاری بالا، بلایای طبیعی و قطبیگراییِ بیسابقه سیاسی دست و پنجه نرم میکند. وجود حتی یک تا دو مولفه از موارد بالا، به اندازه کافی هشداردهنده است. آمریکا با دهها مورد شبیه به این بحرانها، مواجه است.
گزاره بعدی که احتمال درگیری و خشونت را تقویت میکند، «غیریتسازی سیاسیِ» وحشتناکی است که مخصوصاًً در دوره ترامپ و با لفاظیهای وی بر علیه رنگین پوستان تقویت شده است. ترامپ از مکزیکیها با عنوان متجاوزان جنسی، از مسلمانان با عنوان تروریستها، و از لاتین تبارها با نامِ حیوانهای جانی و خطرناک یاد کرده است. وی سال گذشته،هائیتی و کشورهای قاره آفریقا را به چاه توالت تشبیه کرد.
ترامپ در دوره ریاست خود تا حد زیادی نهادهای قانونی در آمریکا را تضعیف کرده و سطح نظارتهای قانونی را به نحو قابل توجهی تنزل داده است. ترامپ به وضوح مقررات را به سخره میگیرد و نهادهای مستقل را در چارچوب دستورکار خود، سیاسی میکند. به طور خاص میتوان به سیاسی شدن نهادهایی نظیر وزارت دادگستری آمریکا و همچنین مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریهای ایالات متحده آمریکا اشاره کرد. افراد عالیرتبه در دولت ترامپ نظیر دادستان کل به صراحت به نفع وی، مداخلات قانونی انجام میدهند و خودِ ترامپ نیز به نحو تأسفباری، از فرمان عفو ریاست جمهوری جهت اعطای آزادی به دوستان خود که مرتکب اقدامات غیرقانونی شدهاند، استفاده میکند. این شیوه موجب شده تا حامیان وی اینگونه حس کنند که در صورت وقوع هر مشکلی، از حمایت قاطع و تمامعیار رئیسجمهور برخوردارند.
حامی سرسخت برجام به تنبلی دولت مشکوک شد!
یک نماینده حامی دولت در مجلس دهم میگوید: دولت تنبل است.
حشمتاله فلاحتپیشه، رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجه در مجلس دهم و از حامیان دوآتشه برجام، در سرمقاله روزنامه آفتاب یزد به آشفتهبازار سکه و ارز پرداخته و مینویسد: افزایش چشمگیر قیمت سکه و ارز در هفتههای اخیر فرضیههای گوناگونی را نسبت به عملکرد دولت ایجاد کرده است. در ابتدای امر به نظر میرسد دولت در عرصه اقتصادی به شدت منفعل است، انفعال در حوزه اقتصاد روزمره یعنی مقابله با گرانی، احتکار و نظارت بر قیمتها کاملا مشهود است و گویی دولت توجهی ندارد که چگونه قیمتها بر سر مردم آوار شده است.
از سوی دیگر در حوزه کلان رفتارهای دولت مشکوک است و این فرضیه درحال تقویت است که دولت از افزایش قیمت دلار و طلا سود میبرد چرا که پرداختهای دولت به ملت 84 میلیونی ایران ریالی است و هرچه دلار و سکه گرانتر شود ارزش درآمدهای دولت بیشتر میشود. در یک ارزیابی کلی باید گفت که این دولت تنبل و بیتفاوت بوده است، با اینکه پشتوانه مردمی بسیار مناسبی را داشت اما همه هواداران خود چه آنها که به دلایل سیاسی رای داده بودند و چه آنها که به دلایل اقتصادی رای دادند را ناامید کرد و یأس را در جامعه گستراند. حالا هر دو ماه شاهد یک شوک اقتصادی شدید به زندگی مردم هستیم و قیمت ارز در حدود دو سال اخیر بیش از 10 برابر شده است. این نشان میدهد شاهد مدیریت کسانی هستیم که تنها هدف دستیابی به رای را داشتند و امروز نیز بیش از آنکه به فکر چاره باشند بهدنبال تنظیم متن سخنرانی و بازی با الفاظ هستند.
آفتاب یزد همچنین در گزارشی با عنوان «خبری از تدبیر نیست» خاطرنشان کرده است: دستکم سه سال است که به نظر میرسد خبری از تدبیر و نظارت دولت نیست.
جلال جلالیزاده میگوید: متاسفانه گویی دولت جامعه را رها کرده است، قیمتها رها شدهاند و برداشت بسیاری از مردم این نیست که دولت در فکر ساماندهی قیمتها و زندگی مردم است.