kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۰۶۱
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۲:۰۱

اخبار ویژه

 دویچه وله :تابوشکنی روحانی دستاوردی برای ایران نداشت
 «یک سال مذاکرات هسته‌ای با وجود شکستن تابوی مذاکره با آمریکا، دستاوردی اندک و چشم‌اندازی ناروشن برای دولت روحانی داشته است.»
وب‌سایت دویچه وله که سال گذشته از جمله رسانه‌های بیگانه ترویج کننده مذاکره با آمریکا بود و این مذاکره را به عنوان در باغ سبز گشایش اقتصادی مطرح کرد، اکنون در تحلیلی می‌نویسد مذاکرات حاوی نتیجه در خوری نبوده است.
دویچه وله می‌نویسد: گام‌های نخست دولت روحانی در سیاست خارجی با هدف خارج ساختن پرونده هسته‌ای ایران از بن‌بست، شجاعانه و تا حدودی سریع بود. دولت روحانی در نخستین ماه‌های فعالیت‌اش توانست بزرگترین تابوی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را بشکند و تماس و گفت‌وگوی مستقیم با مقام‌های ارشد آمریکا را از خط قرمزهای نظام اسلامی خارج سازد. این تماس و گفت‌وگوها، به ویژه گفت‌وگوی تلفنی اوباما و روحانی و به دنبال آن دیدار و گفت‌وگوی وزیران امور خارجه دو کشور، راه پیشرفت سریع مذاکرات هسته‌ای را باز کرد و پس از مدت نسبتاً کوتاهی به امضای قرارداد موسوم به «برنامه اقدام مشترک» در ژنو انجامید.
این رسانه آلمانی ادامه می‌دهد: تماس تلفنی حسن روحانی و باراک اوباما روز جمعه (5 مهر 1392/ 27 سپتامبر 2013) در زمان حضور روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل انجام گرفت. این تماس و پیش از آن دیدار دوجانبه جان‌کری و جواد ظریف بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های جهان داشت، زیرا این نخستین دیدار و تماس علنی و رسمی مقام‌های ارشد دو کشور از سال 1979 بود و خبرگزاری رویترز از آن به عنوان «تماس تاریخی روحانی و اوباما» یاد کرد. اما در ایران روزنامه کیهان گفت‌وگوی تلفنی رؤسای جمهور دو کشور را «تأسف‌بارترین» قسمت از سفر به نیویورک دانست. کیهان در شماره 7 مهر 1392 خود در تیتر نخست نوشت «امتیاز نقد دادیم وعده‌های نسیه گرفتیم».
دویچه وله تصریح می‌کند: مذاکرات هسته‌ای آن طور که دولت روحانی انتظار داشت در مدت زمان شش ماهه تعیین شده، به امضای توافق‌نامه جامع منجر نشد. در این میان مهمتر از هر چیز، چشم‌انداز ناروشن این مذاکرات است. تمدید چهار ماهه «برنامه اقدام مشترک» مذاکرات را از بن‌بست و شکست خارج کرد، با این حال آینده مذاکرات و دستیابی به توافق جامع همچنان ناروشن و مبهم است.

ایشان کجا یادگاری نگاشته که حالا شوکه است؟!
مهدی هاشمی می‌گوید پس از مراجعه به دادگاه و بازتاب رسانه‌ای آن فهمیده که با چه دستگاه اطلاعاتی طرف است.
وی که با اتهامات عدیده اقتصادی و امنیتی نظیر پولشویی، زد و بند، نقش‌آفرینی در آشوب‌افکنی 88 و... روبروست، پس از حضور در دادگاه در فیس‌بوک نوشت: از دادگاه که بیرون آمدم پشت کامپیوتر نشستم تا خبرهای مربوط به خودم را بخوانم. صادقانه می‌گویم تا پیش از این تصور می‌کردم خود و خانواده‌ام با رسانه‌هایی مواجه هستیم که به لحاظ فکری تفاوت‌هایی با ما دارند و به همین دلیل خبرهایشان علیه ماست. امروز که مطالب چند خبرگزاری و سایت وابسته به نهادهایی که همه می‌دانید کجاست، را خواندم به این نکته پی بردم که اینها رسانه‌ نیستند. بله! ما با یک دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی مواجه هستیم که رسانه‌ مکتوب، اینترنتی و تصویری هم دارد.
همزمان، برخی رسانه‌های زنجیره‌ای تلاش کرده‌اند رسیدگی به تخلفات عدیده مهدی هاشمی را اقدام علیه آقای هاشمی رفسنجانی جلوه دهند حال آن که آقای هاشمی پیش از این تصریح کرده با رسیدگی قضایی به اتهام پسرش مخالف نیست.
اما اشاره مهدی هاشمی به غافلگیری در برابر دستگاه اطلاعاتی از آن جهت قابل تأمل است که وی به هنگام نقش‌آفرینی در فتنه 88 یا پولشویی و تخلفات عدیده اقتصادی تصور نمی‌کرد روزی در  محکمه حاضر شود و با اسناد تخلفات و خیانت‌های خود روبرو شود. وی به همین اعتبار در خارج کشور اظهارات مفصلی در تماس تلفنی با نیک آهنگ کوثر - که زمانی او را به عنوان سرپرست سایت بهینه‌سازی مصرف سوخت گماشته و بودجه کلانی در اختیارش گذاشته بود - علیه نظام داشته و صراحتا از نقش خود در آشوب‌افکنی و فتنه‌انگیزی خبر داده است. همچنین برخی همکاران وی در پولشویی نظیر حمزه کرمی، رازهای مهمی درباره تخلفات اقتصادی مهدی هاشمی فاش کرده‌اند و بنابراین اسباب رسوایی وی فراتر از صرف رصدهای اطلاعاتی است. در حقیقت بی‌پروایی‌های مهدی هاشمی در قانون‌شکنی، اکنون به طور آشکار گریبان وی را گرفته است.

این همه کلمات قلمبه برای اعلام ورشکستگی مدعیان اصلاحات؟!
همزمان با سردرگمی چندساله اصلاح‌طلبان، مشاور رئیس‌جمهور در دولت اصلاحات خواستار «نواصلاح‌طلبی» شد.
محمدرضا تاجیک در مصاحبه با روزنامه آرمان بی‌آنکه به آشفتگی‌های افراطیون مدعی اصلاحات از سال‌های 82-83 به ویژه پس از آشوب‌طلبی ناکامی 88 اشاره کند، ضمن استخدام کلماتی گنگ و قلمبه‌سلمبه می‌گوید: نواصلاح‌گرایی همان اصلاح‌گرایی است اما با زبان و بیان شرایط و زمانه خود. بی‌تردید «ما»ی اصلاح‌طلب با هویت اصلاحی ‌زاده نشده، بلکه این «ما» در فرآیندهای زیستن خویش دائم در حال خلق شدن یا به تعبیر مولانا، «نو نو شدن» است. سخن امروز من این است که تاریخ اکنون این «ما» دستخوش کمبود دهشتناک همین «نو نو شدن» است. ‌
وی در ادامه می‌گوید: «نواصلاح‌طلبی مرزها و فاصله‌های صوری و شکلی میان سنت و مدرن و پست‌مدرن را فرو می‌ریزد و جایی در جغرافیای مشترک آنان که با ارزش‌ها و هنجارها و فرهنگ بومی ایرانی سازگار است، می‌ایستد. به بیان یگر، نواصلاح‌طلبی نه عبور از سنت را ممکن و مطلوب می‌داند، نه بی‌اعتنایی به مدرنیته و پست‌مدرنیته را، و نه مسحور و محصور یکی از اینان شدن و زیست جهان خود بدان سپردن، نواصلاح‌گرایی با حفظ فاصله انتقادی خود نسبت به این سه، تلاش می‌کند دفتری فراسوی این دفاتر بگشاید و در آن انشاء و دیکته خود بنویسد.
رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری در دولت اصلاحات همچنین در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفته است: استراتژی نواصلاح‌گرایی واساختی ‌deconstructive  است و نه بن‌فکنی رادیکال ‌dislocative. بنابراین، نواصلاح طلبی در مواجهه‌اش با اصلاح‌طلبی، نه بر طریقت «فصل» که بر شریعت «وصل» و نه بر ایده «انقطاع» که بر آموزه «امتداد» اصرار دارد. بی‌تردید، اصلاح‌طلبی پروژه و پروسه ناتمام جامعه ما است، لذا عبور از آن به سادگی ممکن و میسور نیست، همان‌گونه که توقف منفعلانه در آن پسندیده و پذیرفته نیست. چنانچه می‌خواهیم اصلاح طلبی همچون جریان و بازیگری موثر در تاریخ اکنون ایفای نقشی فعال و پیشتاز و نه انفعالی و پستاز داشته باشد، باید هدف خود را انتزاعی روشن (به طور نسبی) از شرایط متحول کنونی و فهم تغییراتی که در اطراف‌مان رخ می‌دهند - به ويژه درک این واقعیت تاریخی که ما در مرحله کنش تاریخی متفاوتی نسبت به گذشتگان خود قرار داریم- قرار دهیم.
تاجیک ادامه می‌دهد: نواصلاح‌گرایی در واقع تئوری سوژه و یا تئوری راهنمای عمل سوژه است. نواصلاح‌طلبی به آدمیان به مثابه ابژه‌های تشکیلاتی خود نمی‌نگرد، بلکه بر آن است تا بستری برای تولد سوژه (فاعل شناسا، و کسی که به تعبیر رانسیر بتواند به جای خود، با زبان خود و برای خود سخن بگوید) فراهم آورد. نواصلاح‌طلبی مکان، یا به تعبیر بوردیو، میدان حضور و تبدیل به زنجیره هم‌ارزی شدن «خودهای اکسپرسیونیستی» یا «خودتاکیدگر»ی است، که با حفظ تشخص و تمایز و تفرد خود، به حکم آگاهی و خودآگاهی جمع و جمعیت می‌شوند.
روزنامه اعتماد در یادداشتی ذیل این مصاحبه نوشت: اصلاح‌طلبان تا ندانند، «که» هستند و ندانند «چه» کرده‌اند، هرگز نخواهند دانست که «کجا» باید بروند و بر این اساس مانیفست اصلاح طلبی، کتابی قطور با صفحاتی سفید و بدون نقشه راهی باقی خواهد ماند.
اعتماد می‌افزاید: اصلاح‌طلبان با بهره‌بری از تئوری «بازگشت به نقطه صفر تاریخی» میشل فوکو قصد عزیمت به نقطه صفر اصلاحات را کرده‌اند تا با ایستادن در این نقطه، یک بار دیگر پاسخی برای این پرسش‌ها بیابند که: 1- جنبش اصلاحات چگونه شکل گرفت؟ 2- کارهای ناکرده و اشتباهات اصلاح‌طلبان چه بوده است؟ 3- تندروی‌ها و کندروی‌ها چه بوده و چه آثاری در تضعیف جنبش داشته است؟ 4- عوامل درونی و بیرونی سقوط اصلاح‌طلبی چه بود.
اعتماد اذعان کرده است: اصلاح‌طلبان فاقد گفتمان منسجم و حاوی تشتت هستند،  مقبولیت اجتماعی گذشته را از دست داده‌اند و حتی پس از دراختیار گرفتن فرمان ماشین دولت از سوی حسن روحانی مصایب بسیاری دارند.

آشنا: خاتمی توان اجرایی نداشت روحانی باید 20 سال پیش رئیس‌جمهور می‌شد
مشاور فرهنگی رئیس‌جمهور می‌گوید روحانی باید از 20 سال پیش به جای هاشمی و خاتمی رئیس‌جمهور می‌شد و او بهاری بود که 20 سال پشت زمستان ماند.
حسام‌الدین آشنا در مصاحبه با تارنیوز ضمن تصریح بر اینکه سال 76 به خاتمی رأی نداده بود، گفت: بار جمهوری اسلامی سنگین‌تر از توان اجرایی خاتمی بود. ناطق‌نوری را هم رئیس‌مجلس خوبی می‌دانستم نه رئیس‌جمهور خوب (البته) آقای ناطق قدرت اجرایی بالایی نسبت به آقای خاتمی داشتند.
وی در ادامه با بیان اینکه «من و سعید جلیلی و دیگر فارغ‌التحصیلان دانشگاه امام صادق اشتراکات بنیادین داریم» درباره دلیل این شباهت می‌گوید: پیوند با اسلام و انقلاب اسلامی، پیوند با امام و رهبری، توجه به ارزش‌های انقلابی و توان اقدام در روش‌های غیربوروکراتیک و تقدم اخلاق بر سیاست.
 آشنا همچنین گفت: من به ستاد ]در زمان رقابت‌های انتخاباتی روحانی[  اعتقاد نداشتم و برای مشورت به منزل او می‌رفتم و نه ستاد انتخاباتی.
وی در ادامه درباره روحانی گفت: من می‌فهمیدم که یک فردی ظرفیت خیلی بالایی را برای مسئولیت‌پذیری داشته است و همانطور که آن فیلم اول ایشان اسم‌گذاری شد «این بهاری است که در پشت زمستان مانده است» از نظر ما یک بهاری بود که پشت زمستان مانده بود. زمستان هم یک مقدار زیادی طولانی شده بود. (خبرنگار: زمستان 8 ساله منظورتان است؟)  نه. واقعیت این است که برای من 16 سال یا بین 12 تا 16 سال بود. جرات می‌کنم بگویم 20 سال. روحانی سال 72 می‌توانست رئیس‌جمهور شود.
آشنا افزود: اما از نظر من آقای دکتر روحانی از سال 72 می‌توانست مسئولیت کشور را برعهده گیرد. یعنی آقای روحانی در دوره دوم آقای هاشمی می‌توانست رئیس‌جمهور شود.
اظهارات مشاور فرهنگی رئیس‌جمهور از آن جهت قابل تأمل است که برخی اصلاح‌طلبان و کارگزارانی‌ها اصرار دارند رئیس‌جمهور را در حاشیه و سایه‌ هاشمی رفسنجانی یا خاتمی تعریف کنند اما برخی اخبار موثق حاکی از انزجار رئیس‌جمهور نسبت به القائات افراطیون کارگزارانی و اصلاح‌طلب است. به همین دلیل نیز او شعار اعتدال را پیش کشید و برخی مشاورین وی از مکتب نیاوران سخن گفتند.