kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۰۰۶۲
تاریخ انتشار : ۱۳ مهر ۱۳۹۹ - ۲۱:۱۲
تأملی دیگر بر سینمای دفاع مقدس

سـنگ بنـا



پژمان کریمی
رویدادی مانند دفاع مقدس، حیطه‌ای است که ورود بدان، مستلزم نه تنها وقوف به تاریخ بلکه تسلط بر جهان فکری آدم‌های آن حیطه است. اگر فیلمسازی، آدم‌ها و به عبارت دقیقتر؛ شخصیت‌های دفاع مقدس را نشناسد، هر قدر که تاریخ بداند یا بخواند که بنویسد و به تصویر کشد، و هر اندازه که درباره سینما بداند و دستی برتر یافته باشد؛ نمی‌تواند اثری ساخته و پرداخته کند که مبتنی بر واقعیت معنا شود، اثری که جفا بر رخدادی بزرگ و پر افتخار توصیف شود! این گزاره شگفت‌آور نیست، پیچیده هم نیست. چرا که دفاع مقدس، برآیند هوس و امر نفسانی نبود، به تمامی؛ نتیجه یک غرور ملی نبود یا برخاسته از احساسات ذاتی ضد بیگانه هم نبود. دفاع مقدس در واقع؛ حاصل ارزش‌هایی در ذهن مدافعان کشور بود که عناصر شخصیت ساز‌اند و ما نامش را «هویت» می‌گذاریم. بله!... دفاع مقدس نتیجه بی‌کم و کاست، هویت آدم‌هایی بود که از حریم ارزش‌های الهی پاسداری کردند، باغیرت و به خون‌شان! اگر منِ هنرمند، نتوانم یا نخواهم که هویت این آدم‌ها را بشناسم و ببینم و به تصویر بکشم، در واقع رخدادی و دفاعی و دفاع مقدسی را که محصول هویت است از معنا تهی کرده‌ام، واقعیت را قلب کرده‌ام، به انکار حقیقت نشسته‌ام. منِ هنرمند متعارض یا منکر با هویت، اگر هم از دفاع مقدس بگویم و اگر تکریم و تحسین دفاع مقدس کنم؛ و از حیث حرفه‌ای، به‌درستی هم چنین کنم؛ کاری سترون مرتکب شده‌ام و در واقع در موضع بی‌تقوایی ایستاده‌ام. اگر هویت را از مدافعان کشورمان در طول دفاع مقدس سانسور کنیم؛ با چه دلیلی و سندی می‌توانیم مقاومت و رزم رزمندگانمان را در برابر یک دشمن به نام ارتش بعث که نه، در مقابل دنیای استکبار و الحاد، معنا و توجیه کنیم؟
سینمای دفاع مقدس ما همه عده و عُده‌اش برای بیان و تصویر و تاکید و القای یک چیز است : هویت! هویتی که از زیر لوای نورانی‌اش؛ سردار قاسم سلیمانی در صلابت و مغروق عطش شهادت سر بر می‌آورد، ابراهیم همت در غیرت و پایمردی نامبردار می‌شود، مهدی باکری در آسمان زلال بودن اوج می‌گیرد و...!
در برخی از فیلم‌های ماندگار منسوب به دفاع مقدس، هویت پیداست: در «دیده‌بان»، «مهاجر»، «هور در آتش»، «ملکه» و...! ماندگاری این آثار به همان دلیل هویت‌نگاری و هویت‌نشانی و هویت‌نمایی خلاقانه و صادقانه است.
با تاسف باید گفت؛ طیفی از اهالی سینما برآنند که سینما عرصه شعار و تظاهر نیست! شعار و تظاهر منبر می‌خواهد و خیابان! هنر؛ مجال ‌اشارات و کنایه‌ها و رمز و رازهاست. باید آموزه‌ها و موعظه‌ها را با ابزار نشانه، تبدیل به رمز کرد و رمزگشایی را به تماشاگران سپرد! همین طیف – بر فرض نداشتن عناد و صرفا تلقی ناصواب - وقتی با تکیه بر استدلال یاد شده، به سراغ تاریخ دین و تاریخ دفاع مقدس می‌روند، اولین کاری که می‌کنند؛ به بهانه پرهیز از شعار و تظاهر، هویت آدم‌ها را نشانه می‌روند و سانسور می‌کنند! نتیجه چیست؟ آدم‌هایی و شخصیت‌هایی نارس و معوج که هیچ باری و نشانی از دفاع مقدس ندارند. اسلحه رو به دشمن گرفته‌اند؛ چون ایران را عزیز می‌دارند و دوست نمی‌دارند که بخشی از پیکره مام میهن جدا شود. کلامشان رنگ و عطر دین ندارد چرا که فرض براین است؛ سینما با شعار و تظاهر سنخیت ندارد! بله نباید شعار داد، هنر با هر آنچه رو و گل درشت است، تزاحم دارد، اما هنرمندانه هم می‌توان شعار داد و هم تظاهر کرد و هم واقعیت را عیان کرد و از حقیقت صیانت نمود. جز این است؟
پس «هویت» سنگ بنای سینمای دفاع مقدس است. این سینما نیز پا گرفته است که هویت الهی را ترویج کند. اگر هویت آدم‌های دفاع مقدس را شناختیم و در سایه کاربلدی، بخوبی هویت یاد شده را ترسیم وتصویر کردیم، دین و رسالت هنرمندانه را بخوبی ادا کردیم و به تحقق سینمای آرمانی یاری رسانده‌ایم.