از افتراق و اختلاف خیری نمیبینیم(خوان حکمت)
ما اگر اختلاف داشته باشيم كه جامعه ما ـ معاذ الله ـ تکه تکه بشود، هيچ كدام ما خير نميبينيم. اگر اكثریت قاطع جامعه به طرف قرآن و عترت دارد حركت ميكند، ما چند نفر جدا باشيم، يقيناً خير نميبينيم. بيان نوراني حضرت امير(ع) در هر دو زمينه است، هم درباره اينكه خود امت ارباً اربا بشود و هم از قرآن و عترت جدا شود، فرمود: «إِنَّ الله سُبْحَانَهُ لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَهًْ خَيْراً مِمَّنْ مَضَي وَ لاَ مِمَّنْ بَقِيَ» (خداى سبحان به هيچ يك از گذشتگان و باقى ماندگان بر اثر تفرقه و جدايى خير و خوبى عطا نكرده است.)(1) و اگر اكثر جامعه به طرف قرآن و عترت ـ به لطف الهي ـ حركت كرد، چند نفري بخواهند از اين جامعه جدا شوند، دراين باره، هم يك بيان نوراني از حضرت امير در نهجالبلاغه هست، هم يك مَثل معروف عربي دارد؛ آن بيان نوراني حضرت امير در نهجالبلاغه اين است كه «الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ»(کسانی که از جماعت کناره میگیرند طعمه شیطانند؛ مانند گوسفندی که از گله جدا میافتد و گرگ او را میدرد. (2) فرمود: يك چوپان كه يك گلّه را هدايت ميكند، اين گلّه در تحت رهبري اوست، او چوپان است، مسئول حفظ اين گلّه است، تمام تلاش و كوشش اين چوپان اين است كه اين رمه را حفظ كند. اگر به يك جايي رسيدند كه يك دسته علف سبزي روييده است، يك گوسفند تكچري به طمع آن دسته علف حركت كند، اين از رمه و قافله جدا شده است، اين طعمه گرگ است. حضرت فرمود: همانطوري كه گوسفند تكچر طعمه گرگ است، يك انسان تكرو هم طعمه شيطان است. اين بيان نوراني حضرت امير در نهجالبلاغه هست؛ يك مَثل معروفي هم در لغت عرب هست كه «القاصيهًْ للذئب»؛(3) يعني آن «شاهًْ» كه قاصيه است، «أقصي»؛ يعني دورتر، اين (گوسفند) که از رمه فاصله گرفت و دور شد، از آنِ گرگ است.
همراهی با قرآن و عترت، راز ماندگار شدن
ما بايد دو كار بكنيم: يكي براي امت است، يكي براي خود ما، امت ما بايد از قرآن و عترت جدا نشود تا خير ببيند؛ چون خير را خدا در قرآن، عترت ناميد، او را نور و بركت ناميد. دوم اينكه اگر اكثريت قاطع به طرف قرآن حركت كردند، ما مرزمان را جدا نكنيم. اين بيان نوراني وجود مبارك زينب كبرا(س) است كه فرمود: قسم به خدا اين نام محو شدني نيست؛ چون جزء «وجه الله» است. چه چيزي بخواهد «وجه الله» را محو كند؛ چون همه زيرمجموعه «وجه الله» هستند، بيرونِ «وجه الله» كه چيزي نيست، درون «وجه الله» كه با او هماهنگ است؛ لذا اينكه ميفرمايند، اگر خدا چيزي را اراده كرد، يقيناً حاصل ميشود،(4) ناظر به همين دو نكته است؛ چون بيرون از قلمرو اراده خدا، چيزي وجود ندارد، در درون قلمرو قدرت خدا همه تحت فرمان او هستند؛ لذا فرمود: «لله جُنُودُ» برهان مسئله را كه قرآن ذكر ميكند كه اراده خدا نفوذ ناپذير است و تخلف ناپذير و شکست ناپذير است، برهان آن اين است كه «لِله جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»،(5) اگر همه موجودات آسمان و زمين سپاه و ستاد الهي هستند، چيزي بيگانه نيست، نه در بيرون قلمرو خلقت عالم چيزي وجود دارد، چون عدم محض است، نه در درون خلقت يك چيز ناهماهنگ است، چون همه ،سپاه و ستاد الهي هستند. ما هم ـ إنشاءالله ـ اگر بخواهيم خير ببينيم، اين دو كار را بايد بكنيم؛ يعني همه با هم در خدمت قرآن و عترت باشيم، يك و اگر اكثريت قاطع در خدمت قرآن و عترت هستند، ما هرگز از اين اكثریت جدا نشويم، اين دو؛ تا با وجه خدا هماهنگ باشيم كه بارزترين مصداق وجه خدا، انبيا و اوليا اهل بيت عصمت و طهارت هستند؛ آنگاه ماندني هستيم، هرگز از بين نميرويم. فرمود: «أَلعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهرُ»(6) فرمود: تا روزگار هست، مردان الهي باقي هستند.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دامظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 4/9/95
مرکز اطلاعرسانی اسرا
____________________________
1. نهج البلاغة صبحي صالح، خطبه176.
2.همان، خطبه127.
3. مجمع البحرين، ج1، ص341.
4. يس، 82.
5. فتح، 4 و 7.
6. نهجالبلاغه صبحي صالح، حکمت147.
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.