ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع)-۵۹:
انواع خدمات محدّثان درباری برای معاویه(2)
حدیثى دیگر برای شما بخوانم. به نظر من این حدیث از همه جالبتر و رندانهتر و مؤثّرتر است. از این قبیل احادیث زیاد داریم که غیر مستقیم کارى میکند که معاویهها آسوده و راحت زندگى کنند. این حدیث در کتاب «صحیح بخارى» که اوّل کتاب حدیثِ اهلسنّت است، نوشته و مضبوط است. «عن ابى رجاء عن ابن عبّاس عن النبیّ صلّى اله علیه [و آله] و سلّم قال: من کره من امیر شیئاً فلیصبر».1
خب معاویه در روزگار خلافت اگر بخواهد زندگى کند، نمیتواند بیتالمال را به همه موارد و مصارف صحیحش برساند. اگر معاویه بیتالمال را به همه مصارف برساند، پس این پولهاى گزافى که باید به ابوهریرهها، به کعبالأحبارها، به عمروعاصها، به زیادبن ابیهها و دیگر کسانی که در اطرافش هستند، داده شود تا تخت حکومت او را استوار و برقرار کنند، از کجا بیاید؟ پس مجبور است که به مردم ندهد، به حقدار ندهد تا بتواند در مصارفى که به نظر خودش براى حفظ حیثیّتش لازم است، مصرف کند. بنابراین در حکومت امثال معاویه، مسئله اختلاف طبقاتى، تبعیضها و نابرابرىها یک امر طبیعى و ضرورى و قهرى است؛ اجتنابناپذیر است. اگر معاویه بین همه پول تقسیم کند، به همه پول خوب بدهد، دیگر از تشکیلات او کسى باقى نخواهد ماند؛ چون آنها را با پول نگه داشته بود. پس فقر بهوجود مىآید، نابرابرى و تبعیض بهوجود مىآید؛ و این نابرابرى و تبعیض، مردم را آشفته و ناراضى میکند؛ آنها را به قیام و شورش علیه حکومت معاویه وا میدارد؛ و این براى معاویه خیلى سنگین است. چه کار کنند؟ حدیث از پیغمبر(صلّیالهعلیهوآله) درست میکنند و آن حدیث این است _ و امثال این، صدها _ که پیغمبر فرموده: «من کره من أمیر شیئاً فلیصبر»؛ هرکس از یک امیرى و حاکمى یک چیز ناخوشایندى دید، صبر کند. دلیلش چیست که صبر کند؟
ضمناً معناى صبر را ببینید... که معناى صبر اینجا چطور تحریف شده... «فانّه من خرج من السّلطان شبراً مات میتة جاهلیّة»2 _ این هم دنباله کلام پیغمبر(صلّیالهعلیهوآله) است به نقل از ابنعبّاس؛ گناهش به گردن خودش! _ هرکس خودش را یک وجب از تحت قدرت موجود و مستقر خارج کند، به مرگ جاهلى میمیرد؛ مسلمان نمیمیرد. خب، شما ببینید که این حدیث چقدر به درد معاویه میخورد؛ چقدر براى معاویه قیمت دارد. معاویه براى این حدیث چقدر به ابنعبّاس داده باشد، خوب است؟ در مقابل این حدیث، ابنعبّاس چند میلیارد دینار گرفته باشد، سرش کلاه نرفته؟ خب، این یک وضعیّتى است که از صدر اسلام شروع شد. حالا مورد نظر من این قسمتهاى قضیّه نیست.
این قضیّه ادامه پیدا میکند. دوران معاویه تمام میشود، احادیث جعلى سرتاسر آفاق جامعه اسلامى را پر میکند. در خلالى که معاویه داشت این کار را میکرد، عدّهاى هم مغتنم میشمردند که افکار و گرایشهاى خاصّ خودشان را به نام اسلام به خورد مردم بدهند؛ و از جمله یهودىها فکر میکردند که اساطیر تورات را به این وسیله به خورد اسلام بدهند؛ و عاقبت، اسرائیلیّات درست شد. ما یک سلسله روایت داریم به نام اسرائیلیّات؛ روایتهاى اسرائیلى، روایتهایی که یهود _ مثل کعبالأحبار _ و بعضى دیگر درست کردند و به خورد مردم دادند. آفاق جامعه اسلامى پر شد از حدیث دروغ از زبان پیغمبر(صلّیالهعلیهوآله) و از زبان صحابه اوّلین و مدح کسانى که شایسته مدح نبودند و مذمّت کسانى که شایسته مدح بودند. این احادیث آفاق عالم اسلام را فرا گرفت و یک تربیتى بهوجود آمد و مردم به این صورت تربیتى پیدا کردند.
استفاده از قدرتهاى روحانى نه مخصوص معاویه است و نه مخصوص قدرتمندان ستمگر دوره اسلام؛ این از آغاز بوده. آن کسانى که تاریخ ادیان را مطالعه کردهاند، میدانند و میبینند که در همه ادیانِ تمدّنهاى باستانى ما، چه ادیان بیشمار هندوستان، چه ادیان چین، چه ادیانى که در قسمت غربى آسیا، یعنى مصر و حدود آفریقاى شمالى و بعد خاورمیانه بوده _ مثل کلده و آشور و بابِل _ و چه ادیانى که در ایران بر سر کار بوده و بارزترینش دین زرتشت، در تمامى این ادیان و در تمامى نظاماتى که همعصر این ادیان بودهاند و با این ادیان روى کار بودهاند، عامل روحانى و مذهبى یکى از عوامل ترکیبشده قدرتهاى ظالمانه و استبدادىای بوده که همهچیز مردم را براى خود میخواستهاند. ضامن اختلافات طبقاتى، مقدار زیادی عامل مذهبى بوده است. ضامن تخدیرها و بدبختىها و احساس نکردنها و از قدرت خارج نشدنها و تن به قدرت دادنها، مقدار زیادی همین عامل مذهبى بوده است. خب، زور یک مدّتى میتواند ادامه پیدا کند. آنچه زور را پایدار میکند، آنچه امکان ادامه قدرتهاى استبدادى را به آنها میبخشد، آنچه مردم را آماده میکند که تخت روان جبّاران را در طول تاریخ بر دوشهاى برهنه و عریانشان بکشند و آن را بر زمین نیندازند و واژگون نکنند، یک عامل معنوى است، یک عامل روحى است؛ عاملى است که به نام مکتب و بهعنوان دین به کار گرفته میشود؛ مردم را قانع میکند که باید اینجور اختلاف طبقاتى وجود داشته باشد. در هندوستان قدیم اگر یکى از طبقات پایین، به یک برهمن دست میزد، باید دستش را قطع کنند؛ اگر به یک برهمن نگاه میکرد، باید چشم او را داغ کنند و کور کنند. کسی از این وضع ناراضى نبود، چون معتقد بودند که خدا اینجور قرارداده و باید در مقابل قرارداد خدا تسلیم بود. این را چه چیزی تأمین میکند، جز یک عامل معنوى و فکرى؟ پس این مسئله پیش از اسلام هم بوده، پیش از معاویه هم بوده. معاویه مثل همه قدرتمندانِ قبل از خود، این عامل را به کار گرفته بود. طبیعى است که بعد از معاویه هم اَخلاف او، جانشینان او، دنبالهروان راه او، جایگزینان مَسند او، اینها را از دست ندهند؛ این عامل ذىقیمت را فراموش نکنند و آن را به کار بگیرند. در دوران ائمّه هشتگانهاى که ما درباره آنها صحبت میکنیم _ یعنى امام چهارم تا امام یازدهم(علیهمالسّلام) _ این عامل نسبت به شیعه و نسبت به جامعه اسلامى و نسبت به این امامان بزرگوار غوغا و قیامتى بر پا کرده است. اینکه چه کردند، باید نگاه کنید و بخوانید؛ بنده فقط یک مختصری از آن را عرض میکنم...
پانوشتها:
۱- صحیح بخاری، محمّدبن اسماعیل بخاری، کتاب الفتن، مسئله 6645.
۲- همان.