kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۸۵۸۷
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۲۲:۳۲
به مناسبت سالگرد درگذشت سید محمد حسین شهریار و روز ادب و هنر

شاعری که شیفته اهل‌بیت و انقلاب بود



علی ‌ای همای رحمت
تو چه آیتی خدا را
شاید کمتر کسی از اهل هنر و ادب باشد که حکایت سروده شدن این شعر را نداند و نشنیده باشد؛ ماجرای رؤیای صادقه حضرت آیت‌الله العظمی‌مرعشی نجفی (رحمه‌الله علیه) که در مسجد کوفه به محضر حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام  مشرف شده و در جمع حاضران، شاعری بنام شهریار را مشاهده کرده که شعر «علی‌ای همای رحمت» را  می‌خواند و شگفت آنکه زمان آن خواب با زمان سروده شدن اصل شعر توسط شهریار مقارن بود، آن هم  صدها کیلومتر دورتر در تبریز در حالی که مرحوم آقای مرعشی اصلا چنین فرد یا شاعری را نمی‌شناخت.
سیّدمحمدحسین بـهجت تبریزى متخلص به شهریار، از شاعران بنام معاصر این سرزمین، زندگی هنری پرفراز و نشیبی داشت. از ‌اشعار عاشقانه تا شعرهای اجتماعی و اخلاقی و حتی میهنی و قومی‌سرود و جماعت کثیری از اهل شعر و ادب را شیفته و مفتون آثارش نمود. اما آنچه شهریار را از دیگر شاعران معاصر متمایز می‌گرداند، علاوه‌بر قوت و استحکام شعری در دو زبان فارسی و آذری، پرداختن به مفاهیم دینی خصوصاً در 30 سال آخر زندگانی‌اش بود. به‌ویژه با پیروزی انقلاب اسلامی که گویی گمشده‌ای را پیدا کرده و در زندگی هنری‌اش، اتفاق شگرفی رخ داده بود.
خود وی پیروزی انقلاب اسلامی را
«نوروزی مبارک» خواند و در نخستین شعرش درباره انقلاب چنین سرود:
 مار دوشان دی آسیمه سر و پا به فرار
پرچم کاوه‌ نوروز‌ پدیدار آمد
رفت ضحاک عـداوت ‌بـه کنار از‌ سرکار
تا‌ فریدون‌ عدالت به سرکار آمد
دور خودخواهی و خونخواری‌ اغیار‌ گذشت
نوبت یاری و غـمخواری احـرار آمـد
شهریار به حضرت امام خمینی رحمهًْ‌‌‌الله علیه
نیز ارادت ویژه‌ای داشت. چنان که برای ایشان
و روز ورودشان به میهن نیز چنین سروده بود:
دمید فجر که خورشید بازمی‌گردد
امید در دل نومید بازمی‌گردد
درفش فتح و ظفر با سپاهیان خداست
جهان به جبهه توحید بازمی‌گردد
بلی امام خمینی کنون توانی گفت
که از تزاحم و تبعید بازمی‌گردد
رهبر معظم انقلاب که مرحوم شهریار ارادت خاصی نسبت به ایشان داشت در این‌باره گفته‌اند:
«...وقتی انقلاب پیروز شد، او با همان روحیه‌ دینی و ذهنیت صاف و روشن خودش، از انقلاب استقبال بسیار خوبی کرد. شاید در آن یکی دو سال اول انقلاب، کسی از ما به یاد شهریار نبود. یعنی گرفتاری‌ها آن‌قدر زیاد بود که مجالی برای این یادها پیش نمی‌آمد. یک وقت دیدیم صدای شهریار، در ستایش انقلاب، از تبریز بلند شد. دیدیم همه‌ جزئیات انقلاب را او تعقیب می‌کند...»
وقتی در پاییز سال 1359، بنا به مناسبتی، دوربین صدا و سیما به سراغ شهریار رفت، او با گله مندی‌ اشاره به همان شعر معروف «حالا چرا؟» کرد و درباره شعر انقلاب سخن گفت و تأثیرگذارترین آنها را شعار «خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار» دانست و گفت:
«شعر‌ انقلاب‌، همین شعرهایى اسـت که مردم مى‌گویند. یعنى حقیقت شعر، حرفى است که‌ از‌ دل‌ بربیاید و در دل بنشیند. مـن در این دوره انـقلاب، از این شـعر، شاهکارتر ندیدم که‌، این‌ جمعیت‌، یک دفعه، فریاد مى‌زنند: «خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدى، خمینى را نگه‌ دار»‌. شاید‌ این شـعر، ‌صـدها بار مرا منقلب کرده است، که هیچ غزلى این تأثیر را در من‌ نداشته‌ است.»
شهریار درباره انقلاب و جنگ‌اشعار بسیاری سرود تا جایی که شگفتی اهل شعر و هنر را برانگیخت. او درباره بسیاری از اجزا و شخصیت‌های انقلاب شعر سرود، اعم از نهادهای انقلابی مثل بنیاد مسکن و کمیته انقلاب و نهضت سوادآموزی و. .. و شخصیت‌های انقلابی مثل شهید چمران و مرحوم ظهیرنژاد و. .. بنا به روایت مرحوم دکتر اصغر فردی (از شاگردان مرحوم شهریار) بیش از 500 صفحه‌اشعار شهریار در وصف انقلاب اسلامی ثبت شد.
رهبر معظم انقلاب در‌باره ویژگی انقلابی شهریار نیز اظهار داشته اند:
«... در همه‌ مواقع حساس انقلاب، او نقش مؤثری ایفا کرد. یک جنگ هشت ساله بر ما تحمیل شد که یکی از سخت‌ترین تجربه‌های ما بعد از انقلاب بود. تعداد شعرهایی که شهریار برای جنگ گفته؛ حضوری که او در مراکز مربوط به جنگ، مثل کنگره‌های مربوط به جنگ و شعر جنگ پیدا کرده و مدحی که او از بسیج عمومی مردم یا از سپاه یا ارتش کرده، به قدری زیاد است که اگر انسان نمی‌دید و نمی‌شنید و خودش لمس نمی‌کرد، به دشواری می‌توانست آن را باور کند. مردی در حدود هشتاد سال سن-  بلکه بیش از هشتاد سال-  در مجامع شعری حضور پیدا کند و برای هر مراسمی، شعر یا شعرهایی بگوید! این در حالی بود که از مثل او، چنین توقعی هم نبود. این، نشان‌دهنده‌ نهایت اخلاص و صفا و بزرگواری آن مرد بود...»
شهریار به‌گونه‌ای خستگی‌ناپذیر با لباس بسیجی در جلسات و نشست‌های شاعران حضور پیدا می‌کرد و درباره بسیجیان و دفاع مقدس شعر می‌سرود:
سلام ‌ای جنگ جویان دلاور
نهنگانی به خاک و خون شناور
سلام،‌ای صخره‌های صف کشیده
به پیش‌تانک‌های کوه پیکر
سلام‌ای کربلای خون، هویزه
حسینت بود، با یاران دیگر
اما طبق معمول شبه‌روشنفکران و شیفتگان غرب و غرب باوری که بعضا از دوستان دیرین شهریار بودند، این شور و شیدایی او را برای انقلاب و جبهه‌های دفاع مقدس نمی‌پسندیدند و بارها و بارها از دور و نزدیک با نامه و پیغام و پسغام و حضوری و غیرحضوری به او توصیه کردند، تهدید و تطمیع نمودند که دست از این‌گونه حماسه سرایی برای انقلاب و جنگ بردارد. اما شهریار مقاومت کرد، مقاومتی بی‌نظیر و مثال زدنی که در لانه زنبور شبه‌روشنفکران با آن دیکتاتوری و استبداد ذاتی شان، کاری کارستان بود.
مقام معظم رهبری در این مورد نیز گفته‌اند:
«... من خبر داشتم در همان اوقاتی که شهریار برای انقلاب می‌سرود، یک عده از روشنفکران وابسته به رژیم گذشته که با او سابقه‌ی دوستی داشتند، مرتب فشار می‌آوردند، نامه برایش می‌نوشتند و شعر در هجوش می‌گفتند. حتی اطلاع داشتم که رفته بودند و او را ملامت کرده بودند که «تو چرا برای انقلاب اسلامی، این‌طور دل می‌سوزانی!؟» و او مثل کوه ایستاده بود.... همه‌ اینها، با این‌که به لحاظ مبنا و منطق، به ظاهر بینشان فاصله‌ای وجود داشت، در وارد آوردن فشار روی شهریار شریک بودند، و شهریار، محکم و قرص ایستاده بود...»
و همین فشارها و تهدیدها و فضاسازی‌ها باعث شد تا انتشار مجموعه‌اشعار شهریار درباره انقلاب و جنگ، حدود 30 سال به تاخیر بیفتد. این درحالی است که کلیات و ‌اشعار دیگر شهریار در طی این سال‌ها به کرّات به چاپ رسید اما سرودهای انقلابی او در میان شان نبود.
مرحوم دکتر اصغر فردی که در سال 1371 مجموعه‌ای با نام «شهریار و انقلاب اسلامی» منتشر کرد در این‌باره اظهار داشت:
«... قبل و بعد از این اثر (شهریار و انقلاب اسلامی) در هیچ مجموعه‌ای،‌اشعار انقلابی شهریار منتشر نشد. آن زمان هم بنده بر حسب مشاهده غفلت، این اثر را منتشر کردم... ناشر باید همه شعرها را چاپ می‌کرد، اما این کار را نکردند. شعرهای استاد آماده بود و خانواده شاعر با ناشری قرارداد داشتند و امتیاز نشر اثر استاد به آنها واگذار شده بود، اما هربار که کلیات استاد شهریار چاپ می‌شد، می‌دیدیم که سروده‌های انقلابی استاد شهریار محذوف است... به همین دلیل دفتری را با همکاری انتشارات الهدی در 350 صفحه چاپ کردیم به این امید که توجه ناشر به این دسته از شعرها هم جلب شود. سال‌ها هم گذشت و ما منتظر ماندیم تا ببینیم که شعرهای انقلابی استاد چاپ شود، اما شعرهای استاد باز هم چاپ نشد. طی سال‌های اخیر کلیات استاد با شمارگان بالا به فروش می‌رود... اما کماکان شعرهای انقلابی استاد در این آثار منتشر نشد. خیلی‌ها از گرایش مرحوم شهریار به انقلاب اسلامی ناراضی و ناراحت بودند و هستند...»
نزدیک به 30 سال،‌اشعار انقلابی شهریار نادیده گرفته شد و تحت فشار گروه‌های شبه‌روشنفکری که فضای نشر کشور را در دست داشتند، مورد بایکوت و تحریم قرار گرفت. گویی که اصلا چنین شعرهایی سروده نشده تا اینکه در سال 1396 در کتاب «شهریار و انقلاب ملت» در 800 صفحه به چاپ رسید.
حتی در سریالی که درباره‌اش ساخته شد،
نه‌ تنها بسیاری از وجوه زندگانی شهریار را نادیده گرفتند، این بُعد از ‌اشعار و هنرش نیز سانسور شد و آنچنان جلوه دادند که گویا شهریار هم مانند همان شبه‌روشنفکران به دور از مردم بوده و حتی تحریف‌گرانه گفتند شهریار به جز کت و شلوار، لباس دیگری برتن نکرد، درحالی که تصاویر و عکس‌هایش با لباس بسیجی خصوصاً در جمع بسیحیان عاشورایی لشکر آذربایجان درحال اعزام به جبهه‌ها، بارها پخش شده بود که می‌خواند:
یا علی باز از خدا دستی به همراه بسیج
جاودان کن در جهان این جلوه و جاه بسیج
یا علی خون حسین است، کی رود از یادها
گفت ببیند زینب این غوغای خونخواه بسیج
رهبر از نصر من الله داد فرمان جهاد
تا رسد فتح قریب از نصرت‌الله بسیج
مرحوم شهریار اراداتی ویژه به رهبر معظم انقلاب داشت، چنان که در دیدار تابستان 1365 با حضرت آقا، این ارادت ویژه را به عمیق‌ترین وجه نشان داد. مرحوم دکتر فردی این دیدار را این‌گونه وصف کرده:
«... دیدار آقا و استاد حکایتی است که با کلام توصیف نمی‌شود، بسیار صحنه دلاویزی بود از این جهت که من با تمام رفتارها و سکنات استاد حکیم آشنایی دارم، برای من این نوع استقبال استاد بسیار شگفت‌انگیز بود. این دو همدیگر را به آغوش کشیدند و استاد تا دست آقا را در دست گرفت،‌گریه عجیبی سرکرد. دست آقا را به سینه فشرد و گفت «ابوالفضل مائی». آخر این چه شقاوتی است که با این دست چنین بکنند؟ ‌گریان و دادخواه زمزمه می‌کرد و من گوش به این نجواها خوابانده. منظره تاریخی بود.‌گریه امانش نمی‌داد و تا دقایقی بعد از اینکه هر دو جلوس فرمودند، استاد همچنان می‌گریست و هنگام نشستن هم چندی دستشان را روی دست آقا گذاشته بودند...
روز بعد شهریار درباره رهبر معظم انقلاب این‌گونه سروده بود:
شهید زنده‌ ما خود رئیس‌جمهوری‌ست         
که چون وصیّ رسولش بوَد جمال غدیر
نگاه داشت به یک دست پرچم اسلام         
 که خونبهای ابوالفضل می‌زند شمشیر
به قدّ اوست قبای ریاست جمهور               
 که خلعتی‌است الهی و نیستش تغییر
شهریار به مناسبت‌های مختلف برای مقام رهبری (که در آن زمان رئیس‌جمهوری بودند) شعر سرود، از جمله زمانی که در کنفرانس غیرمتعهدها در هراره و سپس مجمع عمومی سازمان ملل، بیانات کوبنده‌ای ایراد کردند و همه جهان استکبار را به چالش کشاندند. شهریار سرود:
جهاد بود که شخص رئیس‌جمهوری       
صلای عشق به گوش جهانیان درداد
خطابه بود ولی دیکته‌کرده‌ جبریل     
 که دل صدای خدا می‌شنفت از آن فریاد
غریو زینب کبری به خطبه چون طوفان
...خراب ساخته قصر یزید و ابن‌زیاد
فکنده زلزله در کاخ ارتجاع عرب
 ...به‌لرزه‌ اردن و مصر است و بصره و بغداد
شهریار از دیر باز دلبسته اهل‌بیت علیهم‌السلام بود و سال‌های پس از انقلاب نیز دل در گرو آن داشت. از همان زمان که شعر «علی‌ای همای رحمت» را به آن‌گونه شگفت‌انگیز سرود، نشان داد که گوهری گرانبها در وجودش نهفته، شاید از همین روی، فراتر از بسیاری شاعران و هنرمندان، انقلاب را همچون دری گرانبها پاس داشت. و شهریار همه این موضوعات را در قالب و فرمی‌بسیار هنری و قوی ارائه نمود که شاید تا سال‌های سال کسی نتواند همردیف او به عرصه شعر و ادب و هنر آید.
اما شهریار نیز مانند همه ما، گمشده و منتَظَری داشت که ابیات پایانی‌اش را برای آن آرزوی دل همه مسلمانان و آزادگان جهان سرود.  شهریار در ابیات پایانی خود سخن از گم گشته‌ای دارد که همه منتظر اویند:
نویدت می‌دهم، مهدی موعود
سرافشانیش و بفشاریش در بر
خدا ارث زمین با صالحان داد
سرآید قصه فرعون و قیصر...
شما کل العجب خواهید دیدن
همان فرمایش مولا به منبر
شهیدان سر بر آرند از دل خاک
عزیزان بازیابی در برابر...
ظهور مهدی موعود خواهید
دل بشکسته، با این حال مُظفر
خدایا، نایب مهدی رساندی
به مهدی هم رسان احسان به آخر
سعید مستغاثی