kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۸۴۵
تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۹:۳۴

خانواده عاشق


 عبدالصالح شمس اللهی
اشاره: خانواده در اسلام اصیل‌ترین نهادی است که در حوزه تربیت انسان به آن اشاره شده است. در این راستا می‌توان گفت طبق نصوص دینی مهم‌ترین رکن خانواده محبت است لکن متاسفانه جایگاه و اهمیت این رکن در عموم قشر مذهبی به خوبی شناخته نشده است. مقاله حاضر در پی تبیین اهمیت رابطه عاشقانه در روابط خانوادگی از منظر قرآن و روایات است که تقدیم خوانندگان می‌گردد.
***
اعضاي خانواده از آنجا كه در يك نهاد جمعي كوچك زندگي مي‌كنند، بالطبع ناگزير از ارتباط با يكديگر مي‌باشند؛ اين ارتباطات اگر به صورت صحيح و مهندسي شده باشد باعث نشاط بيشتر خانواده و بستري براي رشد و تعالي افراد خانواده مي باشد؛ اما اگر ارتباطاتي بي برنامه و بدون دقت لازم باشد، يقيناً خانواده به فضايي متشنج و مجموعه‌اي براي انحراف اعضا تبديل مي‌گردد.
در سبك زندگي خانوادگي ايده آل از منظر اسلام، ارتباطات درون خانوادگي داراي اصوليست كه بايد دقيق و مو به مو اجرا شود؛ و اجراي آنها باعث ايجاد يكي از اركان اصلي سبك زندگي خانوادگي ايده آل از منظر اسلام مي‌باشد.
ارتباط عاشقانه بين اعضا
در ارتباطات انسان‌ها با يكديگر سه نوع برخورد مشاهده مي‌شود:
رابطه متقابل
به اين معنا كه با طرف مقابل همان‌گونه رفتار مي‌كنيم كه او با ما برخورد مي‌كند؛ در اين گونه رابطه‌ها به قول عاميانه جوابِ‌هاي، هوي است و جوابِ سلام ،عليك؛ اين نوع برخورد را قرآن كريم مختص به دشمنان مي‌داند:
«فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَيْكُم‏. »1
«هر كس به شما تجاوز كرد، همانند آن بر او تعدّى كنيد. »
رابطه مداراتي
به اين معنا كه با طرف مقابل بسازيم و تحمل كنيم؛ حتي اگر عمل او باب ميل ما نيست، اين نوع رابطه مخصوص جامعه مسلمين است كه با هم دشمني نمي‌كنند، امّا سليقه‌هاي مختلف و گوناگوني دارند؛ اين قسم در امور اجتماعي به شدّت مورد توصيه پيامبر اسلام بوده است.
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) اَمَرَنِى رَبِّى بِمُدَاراة النّاسِ كَمَا اَمَرَنى باَدَاءِ الفَرَائِض.2»
«رسول خدا فرمود: پروردگار من مرا به مدارای با مردم امر فرموده، چنانچه به اداء واجبات امر فرموده» و نيز فرمود:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مُدَارَاة النّاسِ نِصفُ الاِيمَانِ و الرفق بهم نصف العيش. »3
«رسول خدا (ص) فرمود مدارای با مردم نيمى از ايمان و رفق و ملايمت با آنان نيمى از زندگى است. »
 رابطه عاشقانه
رابطه عاشقانه رابطه اي است كه افراد از روي علاقه شديد قلبي با يكديگر برقرار مي‌كنند. در اين نوع ارتباط افراد نه به صورت متقابل و نه به صورت مداراي تحميلي در كنار يكديگر زندگي نمي‌كنند؛ بلكه زندگي آنها بر مدار محبّت مي‌گردد. اين نوع ارتباط ارتباطيست كه در لسان اهل بيت و سيره معصومين(ع) و فرامين قرآن كريم به آن در حيطه خانواده دستور داده شده است.
نكته مهم در اين نوع ارتباط اين است كه رسيدن خانواده به اين الگوي ارتباطي نيازمند تلاش و طي مراحلي است؛ و اگر اين مراحل به درستي طي نشود ارتباطات درون خانوادگي ممكن است به سطح مداراي تحميلي و در برخي از موارد به تقابل دشمنانه تنزل پيدا كند؛ كما اين‌كه در داستان يوسف و برادران و يا‌هابيل و قابيل اين رابطه به تقابل كشيده شد.
براي رسيدن به يك رابطه عاشقانه
بايد به نكات زير توجه نمود:
الف : محبت گفتاري
تجلّي برخورد عاشقانه را مي‌توان در محبت گفتاري ديد. در سبك زندگي الهي افراد خانواده در برخورد با يكديگر از كلمات و اسلوب‌هاي محبت آميز استفاده مي‌نمايند. اين محبت، زمينه عمل‌كرد محبت‌آميز را به وجود مي آورد؛ كه مجموع گفتار و عمل عاشقانه باعث ايجاد عشق وافر در قلب اعضاي خانواده نسبت به يكديگر مي‌گردد.
گفتار محبت آميز زن با شوهر
زن به عنوان ستون عاطفي خانواده بايد نسبت به شوهر خود گفتار محبت آميز داشته باشد. در سبك زندگي خانوادگي اسلامي، زن با تمام وجود، محبّت و علاقه خود را به شوهر ابراز مي‌كند و اين از حقوق مرد شمرده شده است. نبي مكرم اسلام(ص) به زنی به نام حَولاء فرمود:
«حق مرد بر زن خود این است که... به او اظهار عشق و محبت کند و دلسوز او باشد. »4
اظهار محبت و برخورد عاطفي و مودبانه باعث مي‌شود كه مرد به جاذبه‌هاي بيرون از خانه دل نبند و تمام محبّت خود را خرج همسر و فرزندان خود نمايد.
گفتار محبت آميز شوهر با زن
زنان همان‌گونه كه كوه محبت هستند، به دريايي از محبّت نياز دارند؛ يكي از اصلي ترين دستورات دين در برخورد با زنان امر به محبت گفتاريست. همان‌گونه كه روانشناسان مي‌گويند: «زن نياز به محبتي دارد كه به واسطه شنيدار به آن منتقل شود» و اين نوع از محبت، در آنها تأثيري شگرف و عجيب دارد؛ و حتي گاه از محبت‌هاي عملي نيز تأثير گذارتر است؛ لذا مي‌گويند زنان در درك محبت و عواطف شنيداري هستند و مردان ديداري؛ بنابر همين اصل پيامبر اسلام(ص) به تشويق به اين نوع محبّت پرداخته و فرمودند:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي أُحِبُّكِ لَا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً». 5
«رسول خدا فرمودند: اگر مردي به همسر خود بگويد دوستت دارم اين جمله هرگز از قلب او پاك نخواهد شد.»
استاد مطهري لزوم عشق و ابراز محبّت نسبت به زن را با تشبيه زيبايي، اين گونه بيان کرده اند:
«مرد مانند کوهسار است و زن به منزله چشمه و فرزندان گل‌ها و گياهان، چشمه بايد باران کوهسار را دريافت و جذب کند؛ تا بتواند آن را به صورت آب صاف و زلال بيرون دهد و گل‌ها وسبزه‌ها را شاداب و خرم کند. پس همان‌گونه که رکن حيات دشت، باران کوهستاني است، رکن حيات خانوادگي نيز احساسات و عواطف مرد نسبت به زن مي باشد که در پرتوي آن هم زن، هم زندگي و هم فرزندان، صفا و جلا و خرّمي مي‌گيرد. »6
در متون روايي نكات تكان دهنده اي را در مورد محبت به زنان مي‌يابيم كه بيان آنها گاه مسئوليت افراد را به شدت بالا مي‌برد روايت زير نمونه اي از آن نكات است.
«قال رسول الله (ص)أَخْبَرَنِي أَخِي جَبْرَئِيلُ وَ لَمْ يَزَلْ يُوصِينِي بِالنِّسَاءِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنْ لَا يَحِلَّ لِزَوْجِهَا أَنْ يَقُولَ لَهَا أُفٍّ»7
«برادرم جبرئيل به اندازه اي به ما نسبت به زن سفارش کرد که گمان کردم به او «اف» هم نمي توان گفت».
گفتار محبت آميز والدين با فرزندان
در خانواده اسلامي والدين همان‌گونه كه با هم با محبت صحبت مي‌كنند، با فرزندان نيز با محبّت صحبت مي‌كنند و سعي مي‌كنند با اين محبت گفتاري دل فرزندان را به محيط خانواده گرم نمايند.
با نگاهي گذرا به شيوه تكلم انبياء، اولياء وامامان با فرزندان خود، موج زدن محبت در گفتاري را به وضوح مي‌بينيم. آنان تلاش مي‌نمودند تا با برخورد عاطفي با فرزندانشان زمينه را براي ساير مسائل تربيتي فراهم آورند.
به عنوان مثال زماني كه مي‌خواستند آنها را صدا بزنند به نداي عاطفي تمسك مي‌نمودند.
«يَا بُنَيَّ إِنَّ الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ قَدْ غَرِقَ فِيهَا عَالَمٌ كَثِير. »8
«قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى‏ إِخْوَتِكَ فَيَكيدُوا لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبينٌ ».9
همان‌گونه كه در روايت و آيه فوق مشاهده مي‌فرمائيد، در سيره الهي زماني كه مي‌خواهند فرزند را صدا بزنند با لفظ محبت آميز صدا مي‌زنند و نه با تحقير و توهين و يا حتي به صورت عادي «يا بني» را اگر بخواهيم ترجمه كنيم بار معنايي از دست مي‌رود، ولي شايد مقارن پسركم با ناز و نوازش باشد.
گفتار محبت آميز فرزندان با والدين
همان‌گونه كه در سبك زندگي اسلامي والدين بايد با فرزندان با محبّت و عشق صحبت كنند، فرزندان نيز بايد با محبت و علاقه و ادب نسبت به والدين خود برخورد كنند؛ و حتي كوچك‌ترين بي‌احترامي را نسبت به آنها نداشته باشند؛ و شايد اين قسم از اقسام گذشته اولي باشد، زيرا صحبت محبت آميز با والدين علاوه بر اهميّت مذكور جنبه قدر داني نيز دارد قرآن كريم در اين باره مي‌فرمايد:
«وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني‏ صَغيراً. »10
«و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! هر گاه يكى از آن دو، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو! و بالهاى تواضع خويش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: پروردگارا! همان‏گونه كه آنها مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده! »
ب : بيان خوبي‌هاي افراد
يكي از چيزهايي كه محبّت افراد را نسبت به يكديگر زياد مي‌كند اين است كه فرد بداند در چشم نفر مقابل انسان ارزشمند و لايقي است؛ كلاً انسان‌ها از لحاظ فطري به كساني كشش دارند كه براي آنها شخصيّت قائلند و به آنها جايگاه ارزشي مي‌دهند.
يكي از راه‌هايي كه فرد به اين باور برسد كه ديگر اعضا براي او ارزش قائلند بيان خوبي‌هاي او در زبان ديگر اعضاست؛ يعني اگر زن در شوهر خود تغييري به سمت خوبي ديد از او تمجيد كند و يا اگر پدر در فرزند خود جهت گيري صحيحي را در زندگي ديد، او را مورد تحسين قرار بدهد؛ اين كار علاوه بر تشديد محبت باعث مي‌شود كه فرد در مسير صلاح و نيكي ثابت قدم شود.
البته اين نكته نبايد فراموش شود كه بيان خوبي‌ها بايد صادقانه باشد و الا نتيجه معكوس مي‌دهد؛ به اين معنا كه فرد مورد تحسين اگر واقعاً خوبي‌ها را در وجود خود نبيند، براي از دست ندادن جايگاه خود در اذهان رو به دورنگي و نفاق مي‌آورد.
محبّت عملي
همان‌گونه كه گذشت براي رسيدن به يك رابطه عاشقانه بايد محبّت گفتاري با محبّت عملي در هم آميخته شود، تا خروجي آن يك علاقه و عشق ماندگار باشد؛ در صورتي كه فرد محبّت گفتاري داشته باشد ولي در عمل نشان ندهد، طرف مقابل ابتدا دچار تناقض شده و سپس حكم به دروغگويي مي‌كند؛ و اگر محبت عملي باشد ولي محبت گفتاري نباشد طرف مقابل به خاطر عاطفي نبودن فضا محبّت عملي را درك نخواهد كرد.
محبّت عملي الزامات و مصاديقي دارد كه بايد به آنها توجه نمود، كه برخي از آنها را مورد بررسي قرار مي‌دهيم:
الف : شناخت ظرافت‌هاي افراد مختلف خانواده از حيث نوع
در يك خانواده معمولاً چهار طرف مرد و زن، دختر و پسر وجود دارد؛ كه هركدام از حيث نوعي ظرافت‌هايي را دارند كه علم به اين ظرافت‌ها باعث ثمر دهي مناسب محبّت‌هاي عملي مي‌گردد و در صورت عدم مراعات اين ظرافت‌ها محبّت عملي غلط يا بي ثمر بوده و يا ثمره معكوس خواهد داد.
به عنوان مثال دختران به خاطر روح حساس و صبر كمي كه دارند دوست دارند كه در محبت مقدم باشند، و به همين علت است كه در آموزه‌هاي ديني اسلام آمده است كه زماني مرد خانه از سفر باز مي‌گردد ابتدا به دختران خود سري بزند؛ و يا زماني كه مي‌خواهد هديه بدهد، ابتدا به دختران خود هديه بدهد؛ و يا در مورد پسران نوع محبت بايد از نوعي باشد كه با روح پسر‌ها سنخيت داشته باشد معمولاً پسر‌ها از محبت‌هايي كه رنگ و بوي دخترانه دارند مثل بوسيدن و... بيزارند و بيشتر مايلند محبت‌ها از سنخ مردانه باشد، مثل دادن مسئوليت و قدرت و يا پدر به خاطر جايگاهي كه در خانواده دارد محبت عملي را مقدم داشتن او در همه موارد مي‌بيند و مادر نيز توقع دارد محبت‌هاي عملي متناسب با روحيه خود را دريافت كند.
براي رسيدن به يك خانواده عاشق شناخت تمام ظرافت‌هاي نوعي افراد خانواده مهم است.
ب : شناخت ظرافتهاي فردي
يكي از كارهايي كه بايد در راستاي شكل گيري محبّت عملي در خانواده انجام شود شناخت ظرافت‌هاي فردي علاوه بر ظرافت‌هاي نوعيست.
ظرافت‌هاي فردي به اين معناست، كه ظرافت‌ها گاه لازمه نوع افراد مثل دختر و يا پسر بودن نيست بلكه فرد به صورت شخصي ظرافت‌هايي و حساسيت‌هايي دارد مثلا از چيزي ناراحت و يا از چيزي خوشحال مي شود. شناخت اين ظرافت‌ها و مراعات آنها در برخورد با افراد باعث مي‌گردد كه در فضا خانواده احساس راحتي نموده و همين امر باعث دلبستگي و محبّت به فضاي خانواده خواهد شد.
ج : از خود گذشتگي
مقدّم داشتن نظر ديگران بر خود يكي از اصلي‌ترين عوامل تشديد محبّت است. انسان‌هاي با گذشت معمولاً انسان‌هاي محبوبي نيز هستند؛ لذا در فضاي خانواده اگر گذشت حاكم شود محبّت نيز حاكم خواهد شد؛ ولي اگر به جاي گذشت خودخواهي حاكم شود افراد به جاي محبّت به يكديگر، در صدد دشمني بر مي آيند. اين مقدم داشتن آن قدر تأثير گذار و مهم است كه در روايتي آن را معيار ايمان و نفاق برشمرده اند:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْمُؤْمِنُ يَأْكُلُ بِشَهْوَةِ عِيَالِهِ وَ الْمُنَافِقُ يَأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ.»11
«رسول خدا فرمودند مومن  آن چيزي را مي‌خورد كه خانواده اش دوست دارند و منافق خانواده اش  آن چيزي را كه او دوست دارد مي‌خورند.»
د :  عفو و بخشش
دو نفر زماني كه براي مدت طولاني كنار يكديگر زندگي مي‌كنند يقيناً گاه دچار خطاو اشتباه مي‌شوند؛ بعضاً ممكن است در مشكلات عصباني شده و يا تنگ حوصلگي كنند؛ گذشت و عفو در اين گونه موارد باعث مي‌شود كه فرد بعد از مدتي از كرده خود پشيمان شده و سيره عملي خود را تغيير دهد. همين گذشت باعث تشديد محبّت مي‌شود. اما اگر عفو و گذشت نباشد كينه‌ها روي يكديگر انباشته شده و روح انتقام كه آفت اساسي براي خانواده است شكل خواهد گرفت.
«قال رسول الله (ص) تَعافَوا تَسقُطِ الضَّغائِنُ بَينَكُم. »12
«رسول خدا فرمودند: از يكديگر گذشت كنيد، تا كينه‏هاى ميان شما از بين برود. »
و نيز اين گذشت را مايه عزت كه قرين محبوبيت است دانسته و فرمودند:
«قال رسول الله  مَن عَفا عَن مَظلَمَةٍ أَبدَ لَهُ اللّه‏ بِها عِزّا فِى الدُّنيا وَالخِرَةِ.»13
«رسول خدا فرمودند: هر كس از ظلمى كه در حق او شده گذشت كند، خداوند به جاى آن در دنيا و آخرت به او عزّت مى‏بخشد. »
البته اين گذشت بايد گذشت واقعي باشد و نه گذشت ظاهري، به اين معنا كه بعداً هم به رخ طرف مقابل نكشيم و او را به خاطر اشتباهي كه اصلاحش نموده مذمت نكنيم.
«قال الرضا (ع)فى قَولِهِ تَعالى: (فَاصفَحِ الصَّفحَ الجَميلَ) ـ: عَفوٌ مِن غَيرِ عُقوبَةٍ وَلا تَعنيفٍ وَلا عَتبٍ.»14
«امام رضا(ع) درباره آيه «پس گذشت كن گذشتى زيبا... »فرمودند: مقصود، گذشت بدون مجازات و تندى و سرزنش است. »
هـ : هديه دادن
يكي از چيزهايي كه از مصاديق محبت عمليست هديه دادن است. در روايات متعددي آن را عامل ازدياد محبت و رفع كدورتها دانسته اند.
«قَالَ الصادق (ع) تَهَادَوْا تَحَابُّوا. »15
«امام صادق فرمودند به يكديگر هديه بدهيد تا محبت‌ها زياد شود. »
هديه دادن در قالب‌هاي مختلف مورد تشويق از طرف شريعت قرار گرفته، تا آنجا كه سوغاتي را از مخارج سفر دانسته اند.
«امام صادق فرمود: وقتى يكى از شما به سفر مى‏رود بايد به مقدار توانش سوغات براى خانواده‏اش بياورد، اگر چه‏ يك‏ سنگ‏ باشد.»16
نكته: محبّت چشم انسان را به روي نقائص اطرافيان مي‌بندد:
انسان موجوديست كه محبت در وجود او تاثير شگرفي دارد تا آنجا كه در روايات محبّت را عامل نا ديده گرفتن نقصها می‌دا نند و نبي مكرم اسلام در اين باره فرموده اند:
«حُبُّكَ لِلشَّيْ‏ءِ يُعْمِي وَ يُصِمُّ ».17
«محبت تو نسبت به چيزي تو را كر و كور مي‌كند»
انسان غير معصوم مجموعه اي از نقص‌ها و كمال‌هاست و زماني كه قرار است در كنار يكديگر به عنوان يك خانواده زندگي كنند، بايد بتوانند خوبي‌هاي يكديگر را ببينند و نقايص را ناديده گرفته و يا تبديل به كمال نمايند، و لازمه اين مسئله اين است كه در درجه اوّل افراد نسبت به يكديگر محبّت پيدا نمايند و اين حاصل نمي‌شود مگر با تلفيقي از محبّت گفتاري و عملي كه ثمره اش ايجاد محبّت قلبي بين اعضا است.
نكته قابل توجه اين است كه محبّت در خانواده براي دوام بايد دو سويه باشد و معمولاً با توجه به محدويت ظرفيت روحي افراد محبّت يك سويه دوامي نخواهد داشت و به قول بابا طاهر عريان:
چه خوش بي مهرباني كز دو سر بي    كه يك سر مهرباني درد سر بي
البته اسلام در مورد روابط خانوادگي دستور به برخورد عاشقانه داده است و نه برخورد متقابل؛ به اين معنا كه در صورتي كه يك طرف عمل به وظيفه را ترك كرد، دليل نمي شود تا ديگري هم وظيفه را ترك نمايد. ولي همان‌گونه كه گذشت، توان وظرفيت انسان‌ها متفاوت است و بهتر است براي جلو گيري از بروز مشكلات و شيرين‌تر شدن زندگي هر دو طرف روي به برخورد عاشقانه بياورند.
از مجموع گفتار گذشته چنين بر مي‌آيد كه خانواده اي پر نشاط و پر محبت است كه در برخورد با يكديگر از در محبت در آيند و با گفتار محبت آميز و رفتار كريمانه فضاي خانواده را در اوج عشق نگه دارند تا تنزل از اين قله رفيع و مقدس باعث تزلزل خانواده و فروپاشي آن نشود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بقره 194
2- عبد الحسین طیب،أطيب البيان في تفسير القرآن،ج‏1، ص 321
3- همان
4- مستدرک الوسائل، جلد14، صفحه244
5- الكافي،ج5 ،ص554
6- ،مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، قم، انتشارات صدرا،1381ص 287.
7- مستدرک الوسايل، ج14، ص252
8- الكافي، ج 1، ص 16
9- يوسف،5
10- اسرا  23 و 24
11- وسائل‏الشيعة، ج21، ص542
12- كنزالعمال، ج3،تهران، ص373
13- امالى طوسى،قم، ص 182
14- اعلام الدين فی صفات المومنین، ص‏307
15- من‏لايحضره‏الفقيه، ج 3، ص 299
16- جزائرى، ترجمه قصص الأنبياء، ص158 به نقل از تفسير عياشي
17- من‏لايحضره‏الفقيه، ج 4، ص380