فساد اقتصادی و آثار آن از نگاه قرآن
علی پوریا
رشد اقتصادی به معنای سلامت جامعه است؛ زیرا تنها در جامعه سالم است که امکان رشد اقتصادی و شکوفایی آن وجود دارد. البته از نظر قرآن کمال در رشد و بهرهمندی انسان از مواهب خداوندی در گرو ایمان کامل است، اما آنچه در رشد اقتصادی تأثیر مستقیم دارد، مراقبت بر اصول عقلانی اخلاقی است که صداقت و عدالت در راس آن قرار میگیرد. پس جامعهای که در چارچوب هنجارها و ارزشهای عقلانی، قوانین و مقررات خود را سامان داده و بدان عمل میکند، از رشد اقتصادی بهرهمند خواهد شد؛ زیرا چنین تقوایی این امکان را به اجتماع میدهد که به دور از بیاعتمادی و بیعدالتی تعاملات اقتصادی خود را مدیریت کند و اینگونه است که جامعه با کفر و بیدینی در وضعیت نسبتاً مطلوبی قرار میگیرد ولی با فقدان مهمترین اصول و بنیادهای عقلانیت اخلاقی یعنی عدالت و صداقت به جایی نمیرسد؛ چرا که در این وضعیت با بحران اجتماعی و فروپاشی مواجه خواهد شد، چه رسد که به رشد اقتصادی برسد.
بنابراین، از مهمترین شاخصههای شناخت سلامت عقلانی جامعه و وجود عدالت نسبی در جامعه رشد اقتصادی آن جامعه است؛ چنانکه رکود اقتصادی یا رکود در رشد اقتصادی به معنای بیعدالتی و فقدان نظام سلامت اجتماعی مبتنی بر اصول اخلاقی عقلانی است.
نویسنده با توجه به اهمیت مسئله اقتصاد در جامعه، دیدگاههای قرآن درباره فساد اقتصادی و تأثیرات آن در فرد و جامعه بشری را در این مطلب بیان کرده است.
شاخصههای سلامت جامعه
اقتصاد، ستون اصلی جامعه است، همان گونه که نماز ستون دین است. این بدان معناست که اگر اقتصاد در جامعهای شکل نگرفته یا به درستی شکل نگرفته باشد، آن جامعه در معرض فروپاشی است؛ زیرا اقتصاد است که افراد یک جامعه را در یک جا جمع میکند و ساختاری به نام جامعه را موجب میشود. البته این بدان معنا نیست که امور دیگری چون آرامش و امنیت بهعنوان اهداف اصلی جامعه مطرح نباشد؛ چنانکه وقتی ما از نماز بهعنوان ستون دین یاد میکنیم به این معنا نیست که امور دیگری چون اعتقادات و باورها نقشی در تحقق دین ندارد، بلکه به این معناست که خیمه و چادر جامعه یا دین با اقتصاد و نماز راست میایستد و اگر این دو چیز نباشد، جامعه یا دین در معرض فروپاشی و تباهی است.
پس هرگونه خلل و نقصی در امور اقتصادی یک جامعه به معنای بحران در جامعه است و میبایست عوامل بحران به سرعت شناسایی و اصلاح شود. اینگونه است که مبارزه با فساد اقتصادی و ایجاد اصلاحات در آن، از مهمترین دغدغههای پیامبران بوده است؛ زیرا آنان همان اندازه که در اندیشه اصلاح افراد انسانی بودند، در اندیشه اصلاح جامعه بودند، بلکه این دومیاز اهمیت بیشتری برخوردار بوده است؛ زیرا جامعه صالح و سالم، امکان رشد افراد سالم بیشتری را فراهم میآورد و پیامبران در حقیقت در اندیشه اصلاح جامعه بشری و ایجاد جامعه مبتنی بر عدالت در سطح زمین بیتوجه به ویژگی نژادی و دینی و مذهبی و جنسیتی بوده اند،چنانکه خداوند در آیه 25 سوره حدید بیان کرده است.
جامعه انسانی به هدف دستیابی به خوشبختی و مولفههای اصلی آن یعنی آرامش و آسایش شکل گرفته است. خرد انسانی به این مسئله توجه داشته که دستیابی به سعادت تنها در گرو همکاری جمعی است. اینگونه است که با تشکیل جامعه ضمن پاسخگویی به نیازهای عاطفی و احساسی خود، به پاسخگویی نسبت به نیازهای مادی و جسمیخود پرداخته است.
پاسخی که انسانهای خردمند به نیازهای مادی خود در ساختار جامعه ارائه میدهند، همان چیزی است که ما از آن به اقتصاد یاد میکنیم؛ زیرا اقتصاد و علم آن به معنای دانش مدیریت منابع زمینی برای بهرهمندی کامل از آن و پاسخگویی به نیازهای مادی و آسایشی است.
انسانهای خردمند دریافتهاند که جامعه نیازمند قوانین و مقرراتی است که بتواند در یک نظام عقلانی، تعاملات افراد جامعه را مدیریت کند تا اینگونه همه نیازهای بشری در جامعه به شکل مناسبی پاسخ داده شود. این قوانین و مقررات که بر احکام عقلانی سامان یافته است، شکل مطلوبی از زندگی جمعی را ارائه میدهد؛ چرا که عقل انسانی از این توانایی برخوردار است که خوب را از بد و امر مناسب را از نامناسب تشخیص دهد و با بهرهمندی از ابزارها و منابع شناختی چون حواس به ویژه گوش و چشم، واقعیتها را با حقایق مطلوب بسنجد و در قلب و عقل خویش تحلیل کند.(بقره، آیات 8 تا 10)
جامعه سالم جامعهای است که اصول عقلانی و قوانین و مقررات آن مراعات و اجرا میشود. از جمله اینکه به عقود و عهود وفادار باشد یا پیمان شکنی نکند یا دروغ نگوید و صداقت و راستی داشته باشد. چنین جامعهای همان جامعهای است که بر اساس اصول عقلانی سامان یافته است.
از نظر قرآن جامعهای که بر اصول عقلانی حرکت میکند و بر عدالت و صداقت است، در مسیر بالندگی قرار دارد و این امکان در آن هست که از کفر نیز رهایی یابد و به وحی متصل شود.(بقره، آیات 2 تا 5) چنین جامعهای همچنین در حوزه اقتصادی که قوام و ستون جامعه است(نساء، آیه 4) به سلامت است و رشد اقتصادی خوب و مناسبی را تجربه میکند؛ چرا که در تحقق رشد اقتصادی عنصر نخستی، تقوای عقلانی است. البته از نظر قرآن دستیابی به جامعه صالح و سالم از هر جهت در گرو عمل به تقوای کاملی است که عقل و وحی بدان حکم میکند؛ زیرا برخی از مسائل بر عقل انسانی نهان است و یا به عللی عقل عملی در تشخیص، اشتباه میکند و اینجاست که وحی به مدد عقل انسانی میآید تا به حقایقی نهان دیگری رهنمون سازد. اینگونه است که در صورت رعایت تقوای کامل، همه برکات بر چنین جامعه نازل میشود و از نظر آرامشی و آسایشی در بهترین وضعیت قرار میگیرد.
فساد اقتصادی، شاخصه جامعه بیمار
همان گونه که رشد اقتصادی و آرامش و آسایش فراگیر، مهمترین شاخصه سلامت جامعه است، فساد اقتصادی، بیانگر وجود بیماری در جامعه است. جامعه سالم در چارچوب اصول عقلانی اخلاقی بر عدالت و صداقت است و مردمان در چارچوب قوانین اخلاقی نسبت به یکدیگر ظلم و بیدادی را روا نمیدارند و بر پیمان و قراردادهای خود پایبند هستند و هرگز بر خلاف قول و قرار که دادهاند عمل نمیکنند. اینگونه است اعتماد در همه سطوح جامعه حضور جدی دارد و معاملات و داد و ستدها بدرستی انجام میگیرد.
اما جامعه بیمار و فاسد، جامعهای است که مهمترین اصول عقلانی اخلاقی در آن رعایت نمیشود و ظلم و بیداد در اشکال گوناگون نمود دارد و هنجارها و ارزشها جای خود را به نابهنجاری داده است. اینگونه است که شاخصههای سلامت اجتماعی مانند رشد و شکوفایی اقتصادی نیز در آن جامعه دیده نمیشود.
هنگامیکه ما از فساد در جامعهای سخن میگوییم به معنای خارج شدن هر چیزی از حد اعتدال و عدالت است. البته گاه این خروج به سوی کاستی و گاه زیادی است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 636، ذیل واژه فسد) هر دو نوع خروج به معنای فساد دانسته میشود؛ چرا که جهان و جامعه بر عدالت و اعتدال بنیانگذاری شده است و خروج از اعتدال و عدالت به معنای خروج از قوانین حاکم بر هستی است. برای اصلاح امر فساد لازم است تا بهگونهای عمل شود تا دوباره آن چیز به تعادل برسد.(همان)
جامعه فاسد و بیمار جامعهای است که از نظر اعتقادی و عملی بر خلاف اصول عقلانی و وحیانی رفتار کند. جامعهای که به فجور گرایش دارد آن نیز بیانگر فساد و بیماری در جامعه است؛ زیرا رفتار فجور آمیز به معنای خروج از دایره اصول عقلانی اخلاقی است و این خود شاخصهای برای فساد در جامعه است.(نوح، آیه 27) فجور به معنای هنجارشکنی و ارزشزدایی از جامعه است. فاجر کسی است که هنجارها و ارزشهای جامعه از جمله عدالت، صداقت، وفای به عهد و مانند آن را در هم میشکند و پردههای حرمت و حریم قوانین و احکام عقلانی و وحیانی را میدرد.
اگر جامعه سالم در اصل بنیادین جامعه یعنی اقتصاد سالم و رشد و شکوفایی آن، خود را به نمایش میگذارد، جامعه فاجر و بیمار را میتوان از اقتصاد فاسد و فساد اقتصادی آن شناسایی کرد. در جامعه بیمار، آبادیهای زمین از میان میرود و به محیط زیست آسیب جدی وارد میشود. جنگلها و مراتع به غارت میرود و آبهای سطحی و غیرسطحی آلوده میشود. امکانات طبیعی زمین به شکل نادرستی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد و تباهی و ناهنجاری در خشکی و دریا ظاهر میشود.(روم، آیه 41؛ اعراف، آیه 56)
در جامعه بیمار و فاسد، سرقت و دزدی مستقیم و غیرمستقیم از مال دیگری یا اموال عمومی رشد مییابد و بر خلاف قوانین جاری و حاکم بر هستی، ظلم و بیعدالتی رواج مییابد.(یوسف، آیه 73؛ اعراف، آیه 103) از مصادیق این خروج از قوانین و بیعدالتی میتوان به کمفروشی و گرانفروشی(هود، آیات 84 و 85؛ شعراء، آیات 181 و 183) اشاره کرد که سلامت داد و ستد اقتصادی را به هم میریزد و اعتماد عمومی را به قول و قرارها و معاملات سلب میکند.
تعدی به حقوق دیگران گاه به تعدی به محیطزیست میانجامد. حرص و ولع سیریناپذیر دنیاگرایان و ثروتاندوزان موجب میشود تا به هر شکلی شده از منابع زمین به درستی و نادرستی بهره گیرند و محیط زیست را برای اندکی مال و ثروت بیشتر به تباهی و فساد بکشانند. درختها و جنگلها را قطع کرده و آبها را به نادرستی استحصال کنند و مراتع و خاک را تخریب کنند و زمینه نابودی کشاورزی و دامداری را فراهم آورند.(بقره، آیه 205)
فساد و فجور اقتصادی در جامعه باعث میشود که هر کسی به حق خود قانع نباشد و به حقوق دیگری تجاوز کند و اینگونه تضاد و درگیری میان منافع اقتصادی تشدید شده و به جنگ و خونریزی میان افراد بینجامد که خود فسادی بزرگ در زندگی بشر است.(بقره، آیه 30) در چنین فقدان سلامت جامعه و بیماری و فساد در آن است که جامعه به تباهی کامل کشیده میشود؛ زیرا گاه نسلهای کنونی مورد کشتار قرار میگیرند ولی گاه نوع برخورد انسان با جامعه و جهان بهگونهای است که آثار ویرانگر افساد و فساد آن ،همچنان تا نسلها باقی میماند. از این رو خداوند به انسانها هشدار میدهد که از افسادی که موجب هلاکت نسلهای بشری میشود و نسلکشی را فراهم میآورد، پرهیز کنند و به فسادهایی دامن نزنند که نسل کشی را به دنبال دارد.(بقره، آیه 205)
به جامعهای که ربا خواری و کم فروشی و گران فروشی و اختلاس و دزدی و رشوه در آن فراوان است، نمیتوان امیدی بست؛ زیرا چنین جامعهای ستونهای بقا و استواری خود را با فساد و تباهی در معرض خطر قرار داده است. خداوند در آیاتی از جمله 173 تا 183 سوره شعراء فساد اقتصادی در جامعه مداین را عامل مهم در نابودی آنان بر شمرده است. قوم شعیب(ع) عادت کرده بود تا در فعالیتهای اقتصادی، کمفروشی و خیانت در معاملات داشته باشد و بر خلاف عقل و عدل و صدق رفتار کند و اینگونه بود که گرفتار نابودی شد. از نظر خداوند هرگونه رفتاری که خلاف عدالت و صداقت باشد، میتواند عامل نابودی ملتها و امتها باشد. اگر جامعه عادت کند که به هر شکلی به نیازهای مادی پاسخ دهد و از لذتهای مادی و تمتعات دنیوی استفاده کند، از مسیر عقل و عدل خارج میشود و تباهی و فساد را برای خود به ارمغان میآورد که نتیجه آن نابودی جامعه است.(هود، آیه 116)
در جهان امروز انواع غش در معاملات رونق گرفته است و بستهبندیهای دروغین و تحجیم کالا برای فریب چشمها عامل بیاعتمادی شده است که روند رشد اقتصادی را با خطر جدی مواجه میکند. هر چند که خداوند بصراحت اینگونه غش و فریب و فساد را حرام و گناه دانسته است(شعراء، آیه 183) ولی حتی در جامعه اسلامی این اعمال رواج دارد.
تقلب در معامله (هود، آیات 84 و 85) به هر شکلی میتواند اعتماد عمومی را نسبت به معاملات از میان بردارد و خرید و فروش را با اختلال جدی مواجه ساخته و میزان تقاضا را به شدت کاهش دهد که در نتیجه آن تولید نیز کاهش یافته و جامعه با رکود مواجه میشود.
از نظر قرآن چنین جامعهای به شدت آلوده و بیمار است و میبایست با اصلاحات سخت و شدید و جراحی دردناک این خصلت عمومی اصلاح شود وگرنه میبایست جامعه خود را برای عذابی دردناک آماده سازد که جنگ و خونریزی از نتایج طبیعی آن است. غیراز آنکه خداوند نیز بهشدت از چنین جامعهای بیزاری میجوید و آن را با عذاب استیصال از زمین محو میکند.(عنکبوت، آیات 36 و 37؛ شعراء، آیات 117 تا 189)
به هر حال، فساد اقتصادی هر اندازه که مانع رشد و شکوفایی اقتصادی جامعه است میتواند عامل نابودی و نیستی آن نیز باشد؛ زیرا جامعهای که گرفتار فجور و فساد اقتصادی است در زمینههای دیگر چون اعتقادات نمیتواند به سلامت باشد؛ زیرا سلامت روحی و روانی جامعه در رفتارهای عملی از جمله رفتارهای اقتصادی آن خودنمایی میکند و جامعهای که دچار فساد و بیماری اقتصادی است، نشان میدهد که از سلامت عقلانی و روانی برخوردار نیست. پس چنین جامعهای جز نابودی از درون یا عذاب خشم و استیصال سرنوشت دیگری نخواهد داشت.