تو جان جانانی
شعر زیر از محمدحسین رحیمیان است که در مدح پیامبر اعظم(ص) چند سال پیش سروده شده است. در پاسخ به اهانت غربیها نسبت به مقدسات الهی و اسلامی، این شعر را منتشر کردیم:
به نام قبله شاه نجف، به نام نبی
منم غلام علی و منم غلام نبی
علی و فاطمه، داماد و دخترش هستند
چه بیش ازین بنویسیم از مقام نبی
نوشتهاند سخن گفته در شب معراج
خدا به لهجه حیدر، به احترام نبی
به آنکه تهمت هَذیان به او زده لعنت
همیشه وحی گره خورده با کلام نبی
بگو به دشمن حیدر، خدا خدا نکند
علی علی است مناجات صبح و شام نبی
بگو که اشهد انَّ علی ولیالله
بگیر هر چه که میخواهی از رسولالله
سلام حضرتِ از درک ما، فراترها
سلام سایه بالاسر ابوذرها
به جز تو نیست کسی در جهان علیپرور
به جز تو نیست کسی سید پیمبرها
تو با علی و خدیجه قیامتی کردید
که نیست تا ابدالدهر، کار لشکرها
جماعتی که همه دشمنان هم بودند
شدند با هنرت خواهر و برادرها
هنوز هم که هنوز است نام فاطمهات
نشانده لرزه به جان تمام ابترها
بزرگ و کوچک نسلت همیشه سلطانند
غلام خانه این قوم، تاجدارانند
تو قبلهای، تو مرادی، تو جان جانانی
تو با وفا، تو خدای مکارم اخلاق تو قبلهگاهِ تمام مهربانانی
به آشنا، به غریبه، به کافر و مومن
رسیده بخشش و لطفت، تو مثل بارانی
تو آن شهنشهِ خاکیِ روزگاری که
نه حاجبی به سرایت بُوَد نه دربانی
بزرگواری و کارَت عطای بیمنت
غم دلِ همگان را نگفته میدانی
به یُمنِ مَقدم تو بتکده، مصلا شد
زمین ز خواب زمستانی ِخودش پا شد
......
جهان برای همیشه است، آرزومندت
شده هوایی ِشصت و سه سال لبخندت
چه ساده عاشق خود کردهای دو عالم را
یگانهای و زمانه، ندیده مانندت
قسم به جان ِکه از اهل آسمان و زمین
به جز تو خورده به قرآن خود، خداوندت؟
خدا ز دامن تو دست من جدا نکند
خدا رهام نگرداند هرگز از بندت
هزار شکر که مدیون صادقت هستم
ره نجات به من یاد داده فرزندت
همان که خواستهای شد، مسیر عاشقیام
هزار شکر خدا را امام صادقیام
همیشه بر سر این سفره میهمان هستم
همیشه شامل این لطف بیکران هستم
نه دلبریست مرا جز نوادگان شما
نه جیرهخوار و فدائی این و آن هستم
بگو چه بهتر ازین خواهم از تو من دیگر
به زیر سایه زهرای مهربان هستم
شنیدهام که تویی عاشق حسینیها
منم همان که رفیق حسینتان هستم
به جان فاطمه آقا بیا و کاری کن
شوم شهید ِحسین ِتو تا جوان هستم
درین زمانه که دلسوز و تکیهگاهی نیست
«به جز حسین مرا ملجا و پناهی نیست»