kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۸۰۵۳
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۵
ضرورت‌های شناخت عاشورا

رمز نادیده گرفتن پیام غدیر!



محمدسعید مدنی
سنت‌های تغییرناپذیر الهی
بر کار و بار دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، قانون حاکم است و حرکت منظم و بی‌وقفه روزگار مبتنی بر اصول و قواعد مشخص و تعریف شده‌ای است. طبق آموزه‌های دینی، در این دنیا هیچ برگی بی‌حساب از شاخه جدا نمی‌شود و بر زمین نمی‌افتد. دنیایی است که هر «ذره» و «مثقالش» حساب دارد و مورد بررسی قرار می‌گیرد. در فرهنگ دینی و قرآنی از این قوانین و اصول تخلف ناپذیر و لایتغیر، به «ناموس هستی» یا سنت الهی، تعبیر و یاد می‌شود. «فلن تجد لسنه الله تبدیلا...» (فاطر- 43)
رمز و راز خوب زندگی کردن اول شناخت هر چه بیشتر این اصول و سنت‌هاست و ثانیاً پایبندی عملی به آنهاست. مسلمان واقعی کسی است که این اصول و قوانین را باور داشته باشد و در عمل به آنها «تسلیم» باشد. در پیشگاه خداوند به شناسنامه کسی نگاه نمی‌کنند و آنجا، جای پارتی‌بازی و باندبازی و آقازاده‌بازی و... نیست، در اینجا میزان «نیت» و «عمل» و جهت‌گیری عمل است. سخن معروف پیامبر(ص) به دخت گرامی‌اش از این منظر بسیار قابل تأمل است: «فاطمه کارکن که در پیشگاه الهی من نمی‌توانم برایت کاری انجام دهم...»! (استاد شهید مطهری، حق و باطل، ص 10). در اسلام چیزی به اسم «آقازاده» و «آقازاده بازی» و... به معنایی که امروز از این کلمات و مفاهیم، می‌فهمیم، وجود ندارد. در اسلام آقازاده، «فاطمه زهرا»(س) و زینب کبری(س) است، در مکتب عاشوراآقازاده علی اکبر و علی اصغر هستند و... که در دفاع از دین پیشگام و در راه دفاع از مظلوم و حمله به کاخ ستمگران و غاصبان، پیشتازند و به قول یکی از متفکران «یا در میدان جهاد، یا در زندان ستم، یا در کار تعلیم خلق» یکسره در تلاش و تکاپو هستند. مردان خدا و در رأس همه آنها پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع)، مردان عمل و جهاد هستند. آن هم «احسن عمل». احسن عمل، یعنی کاری خالصانه در جهت کسب رضایت خداوند که موجب خشنودی رب‌العالمین می‌شود. اینان مامور بیداری خلق، هدایت مردم به سوی سعادت دنیا و رستگاری آخرت هستند و چه عملی» بهتر از این و چه خدمتی با ارزش‌تر از این؟!
دلایل دشمنی قدرت‌های ستمگر با آموزه‌های وحیانی
ریشه دشمنی و عداوت قدرت‌های ستمگر و نیروهای فرعونی و طاغوتی در طول تاریخ با رسولان الهی(ص)، با امام حسین(ع)، در همین جاست. اشراف قریش که نتوانسته بودندبا همه ترفند و خباثت‌هایشان، در مصاف رویاروی، مانع اقدام و عمل پیامبر(ص)، در جهت بسط و گسترش دعوت گرایش روزافزون مردم به دین اسلام و پایه‌گذاری جامعه و تمدن اسلامی شوند، نقاب مسلمانی بر چهره زدند و پس از جنگ خندق و ضربت نابود کننده مرتضی علی(ع) بر پیکر سپاه کفر، در میان صفوف مسلمانان رخنه و نفوذ کردند و در انتظار مرگ پیامبر(ص) نشستند.
اینان بعد از رحلت رسول خدا(ص) تمام تلاش خود را به کار بستند که اگر نمی‌توانند اسلام را به کل از بین ببرند، با حفظ صورت و ظاهر، سیرت و حقیقت آن را نابود و محو نمایند. به گونه‌ای که از اسلام فقط «اسمی» مطرح باشد و از پیامبر(ص) یاد و خاطره‌ای باقی بماند و... در نتیجه جامعه از حیث فرهنگی به گذشته عقبگرد نماید و ارزش‌های جاهلی و اشرافیت قبیله‌ای احیاء شود یکی از رموز نادیده گرفتن پیام واضح و صریح و عقلایی «غدیر» و پیدا شدن معانی و تفسیرهای من‌درآوردی درباره آن را باید در این توطئه خطرناک دشمنان اسلام جستجو کرد. ظهور اتفاقاتی چون «منع نگارش حدیث» و بعدتر و بدتر «حدیث سوزی» و «حدیث‌سازی» و... نیز از این منظر قابل بررسی و علت‌یابی است. جریان اشرافی سیلی خورده از اسلام ناب و سرآمد همه آنها باند اموی بعد از رحلت پیامبر(ص) و ماجرای سقیفه و خانه‌نشینی حضرت امیر(ع)، برای تهی کردن اسلام از ماهیت و سیرت خود که به «عمل» و «احسن عمل» تکیه و تاکید داشت، دست به هر حربه‌ای زد تا با وارونه جلوه دادن حقایق و مسخ شخصیت‌‌ها و شخصیت‌سازی و... به هدف خود که اسلام‌زدایی و احیای فرهنگ جاهلیت بود، برسد. این حرکات مزورانه و ضد اسلامی در اواخر دوران معاویه و آغاز حکومت یزید، به اوج خود رسیده بود تا آنجا که در ادامه ترفندهای قبلی، به کمک عالمان خود فروخته و عناصر اجیر شده، مکاتبی را ایجاد و در جامعه رواج داده بودند که (پرداختن به یک یک آنها از حوصله این مقال خارج است، اما) حرف و هدف همه آنها یکی بود.
«بی‌عملی»! آن هم به نام مکتبی که در آن «مثقال» و «ذره»رفتار و گفتار آدمی حساب دارد! ظهور مکاتبی چون جبرگرایی، مرجئه، قدریه، تصوف و... همه در همین دوران اتفاق افتاد. جبرگرایی، تسلیم و رضا به واقعیات را تجویز می‌کرد، مثلاً اگر یزید به حکومت رسیده، خدا خواسته است چنین باشد، وظیفه بندگان در افتادن با خواست خدا نیست، آنان با گردن نهادن به حکومت یزیدی، در واقع به مشیت الهی، احترام گذاشته‌اند! «مرجئه»، ملاک مسلمانی را نه عمل به جوارح که ایمان قلبی و اقرار زبانی می‌دانست.
اگر یزید خیانت و جنایت می‌کند، فاسق و فاسد است، حرامخوار و ناعادل است و... در عوض از نظر قلبی مسلمان است، نماز می‌خواند، حج می‌رود و...! پس حکومت او مشروع است و هر حرکتی علیه او، قانون‌شکنی و موجب خشم خداوند می‌شود...!
تصوف، اعراض از دنیا و کنج عبادت و تنهایی گزیدن را تبلیغ و ترویج می‌کرد، ....! افراد دین به دنیا فروخته و عالمان درباری چون شریح قاضی، سمرهًْ بن‌ جندب، ابوهریره و... در خدمت دستگاه حاکم یکسره در کار توجیه و ترویج این مکاتب انحرافی و ضد اسلامی بودند. به قول یکی از نویسندگان لبنانی: « ابوهریره و سمرهًْ بن‌ جندب، کعب‌الاحبار و دیگران در راس مکاتبی قرار داشتند که معاویه آنها را برای جعل احادیث تاسیس کرده بود.» ( هاشم معروف الحسنی، نهضت‌های شیعی، ص 432) در چنین اوضاع و احوالی امام حسین(ع) برای افشای این توطئه‌ آهنگ قیام کرد و... با خون سرخ خویش، تفکر سیاه و نقشه شوم امویان را برای همیشه تاریخ رسوا و خنثی ساخت... به هوش باشیم که امروز نیز توطئه‌های ضداسلامی و نقشه‌های اخلاف باند اموی، در شکل‌های بسیار فنی‌تر و پیچیده‌تر کماکان در حال طراحی و اجراست. امروز هم تفکرات مرجئه‌گری شیعیان فلسفه عزاداری عاشورا را به شدت تهدید می‌کند و در خطر «تحریف» قرار می‌دهد.  
امام حسین(ع) خود فرموده است: «من کشته اشکم. هیچ مومنی مرا یاد نکند، مگر آن که اشک بریزد.» براساس نقل موثقی از حضرت سکینه(س) وقتی ایشان بالای بدن مطهر حضرت امام حسین(ع) رفتند، امام(ع) به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثه تلخی پیش‌آمد کرد، آن را بهانه کنید و بر من اشک بریزید.
شیعتی ما ان شربتم ماء عذب فاذکرونی
او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی
(مستدرک الوسائل، جلد 17، ص 26)
بزرگان دین از شخص پیامبر(ص) تا سایر بزرگواران بر موضوع اشک ریختن توام با معرفت بر مظلومیت حسین‌بن‌علی(ع) تاکید و توصیه‌های فراوان داشته‌اند، بنابراین در این باره هیچ شک و شبهه‌ای وجود ندارد، اما باید مراقب بود، تمام فلسفه و هدف قیام خونین و تاریخ‌ساز عاشورا را در موضوع اشک ریختن صرف، محدود و محصور نکنند، امروز مروجان اسلام آمریکایی و طرفداران شیعه انگلیسی می‌خواهند دکترین مرجئه‌گری را به این شکل القاء نمایند که در ایام عزای حسینی اشک بریز بعد هر کاری و هر خیانتی که خواستی نسبت به مردم و جامعه انجام بده، همه بخشیده می‌شود! این درست همان چیزی است که بنی‌امیه و دشمنان مکتب اهل‌بیت(ع) و جنایتکاران عاشورا در پی تبیین و القای آن به جامعه بودند، در حالی که شعار پرمعنای پیروان مکتب عاشورا و عاشقان سیدالشهدا(ع) این بوده است که: انی سلم لمن سالمکم و حرب‌ لمن حاربکم...»!