نقدی بر دانشنامه ایرانی برنامه درسی
دکتر صابر ترابزاده
تهیه و تدوین اسناد علمی و معتبر که بر تمامی سیاستگذاریها، برنامهریزی، فرایندها و برنامهها سایه میافکند، باید عموما برخاسته از اندیشه اسلام و باور عمیق به ارزشهای والای آن بوده و ضمن بهرهگیری از تجارب تاریخی و ریشهدار و با استناد به دانش بشری، پشتوانه انقلاب اسلامی و گفتمان حاصل از آن باشد.
اسناد، دانش نامهها، دایرهًْالمعارفها و فرهنگ نامههای تهیه شده به ویژه در تاریخ جمهوری اسلامی باید ناظر به همین رویکرد و مبناهای فوقالاشاره بوده و عموما فرهنگ اسلام و انقلاب و باور به معارف و ارزشهای آن در عنوان و محتوا مفروض و ملحوظ انگاشته شود.
اما تدوین دانشنامه ایرانی برنامه درسی نکات ابهام انگیزی را به ذهن متبادر مینماید که نیازمند پاسخگویی مسئولان آموزش و پرورش است.
ذکر عنوان دانشنامهای ایرانی شائبه تفکیک دین از سیاست، تعلیم و تربیت و برنامه درسی از اسلامی بودن را در نظام جمهوری اسلامی در اذهان ایجاد مینماید. این موضوع همچنین شائبه شخصی بودن مذهب، تقدم ملیگرایی (اول ایران بعد اسلام) و اینکه رسالت دین صرفا خدا و آخرت است را در جامعه زنده میسازد.
اهتمام به تخصص در برابر تعهد، اصالت علم، پیروی از اندیشههای لیبرال و بیتوجهی به ارزشها و اندیشههای اسلامی مفاهیمی است که از عنوان و محتوای این دانشنامه بر میخیزد. تکیه بر واژه ایرانی توجه دادن به اصالت منافع ملی است و بنابر این مردم جهان منطقا جنبه فرعی دارند، زیرا هر ملتی ملت دیگر را بیگانه تصور کرده و در جهت منافع ملی خود تلاش میکند.
فرهنگ متعالی اسلام یعنی همین فرهنگی که ایثار و شهادت را در متن خود به همراه دارد، سالیان سال توانسته است در برابر ظلم و ستم زورگویان مقاومت کرده، در حالیکه توجه به مرز و بوم بدون توجه به علقههای مذهبی و دینی فقط ممکن است مدت کوتاهی با تحریک احساسات، پایداری داشته باشد.
البته بسیاری از ادعاهای ملیگراها در عشق به خاک وطن چندان با واقعیت مطابقت نداشته و در بعضی موارد به تضعیف روحیه رزمندگان پرداخته و با دشمنان کشور نیز از در دوستی درآمدند.
«ملت ایران ملتی است مستقل، آزاد، هوشمند و به شدت به هویت ملی و اسلامی خود علاقهمند». (بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اقشار مختلف، 18/10/ 1382)
بنابراین ملی گرایی و کوبیدن بر طبل آن اگر از جنبه مثبت آنکه موجب همبستگی بیشتر و روابط حسنه شود، فراتر رود و بخواهد جنبه منفی به خود گرفته و ملیتهای مختلف را از هم جدا کند، مذموم است.
این برنامه نه تنها خدمت نیست بلکه خیانت در حق ملت تمدن ساز اسلام است و باید جامعه را از خطرات ایجاد این گسست آگاه ساخت.
هر سند علمی باید با اسناد و برنامههای بالا دستی دیگر هماهنگ و در یک راستا قرار گیرد. در طول 10 سال اخیر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، سند برنامه درسی ملی، سند ابلاغی رهبر معظم انقلاب، سند دانشگاه اسلامی و چندین سند فرهنگی و علمی دیگر تصویب شده است. سوال اساسی اینجاست که دانشنامه ایرانی برنامه درسی با این اسناد چه نسبتی دارد؟ سند تحول بنیادین مبتنی بر فطرت گرایی توحیدی، منابع معتبر دینی برگرفته از قرآن کریم و سنت ائمه معصومین، معارف اصیل اسلامی، با مجموعهای از گزارههای مدلل دینی و فلسفی متناسب با دیدگاههای عالمان بزرگ دینی برای رسیدن به حیات طیبه است. مفاهیم فاخر برنامه درس ملی نیز که مبتنی بر آموزهها و معارف دینی است چگونه بر آن محتوایی که در برنامه درسی ایرانی در حال تهیه و تدوین است، انطباق و ملازمت مییابد؟
از مطالب حائز اهمیت دیگر در مورد دانشنامه، مطالبهای است که از جانب معلمان و فرهنگیان در مورد میزان بودجه و هزینه طرح مطرح میشود، زیرا که بودجه طرح از طرف سازمان پژوهش و برنامهریزی پرداخت شده است، در حالیکه بسیاری از مدارس از پوششهای اینترنتی محروم بوده و گروهی از دانشآموزان فاقد گوشیهای هوشمند هستند به چه دلیل این بودجه برای این گونه برنامهها پرداخت میشود؟ به طور کلی آیا این وظیفه سازمان پژوهش است که به تولید دانشنامه بپردازد یا پژوهشکدههای متعددی که امروزه در عرصههای مختلف علمی و پژوهشی تاسیس شدهاند؟
قریب به اتفاق اعضای شورای سیاستگذاری دانشنامه را اعضاء هیئت علمی دانشگاههای کشور تشکیل دادهاند. وقتی محورهای مشخص شده برای دانشنامه نیز از موضوعات و مسائل مبتلابه دانشگاهی است، چگونه این استادان با این گونه افکار و اندیشه توانستهاند این دانشنامه را در سازمان پژوهش که عمده رسالت خود را در چند سال اخیر بر تولید بستههای یادگیری قرار داده است، به تصویب برسانند؟
از نکات مهم دیگر اینکه در زمینه تعلیم و تربیت و جنبههای وابسته آن باید به موضوعی پرداخت که به انحصارگرایی روش شناختی معروف گردیده و یک نقطه انحراف در روش شناسی علمی وپژوهشی است. خانم دکتر علمالهدی استاد دانشگاه شهید بهشتی در یک مصاحبه به این موضوع چنین پرداخته اند:
«عمده مشکل علوم انسانی یک نوع قبیله گرایی علمی است. یعنی رشتههای مختلف علوم انسانی هر کدام یک قبیله را پدید میآورند که روشهای مخصوصی برای تولید و توزیع علم دارند. یعنی محققانی که به رشتههای مختلف تعلق دارند کم کم این تصور به وجود میآید که تنها راه دستیابی به حقایق همان روش مهم آنهاست و تنها موضوع مهم تحقیق موضوع آنهاست و حتی هر یک از محققان فکر میکنند حقیقت نزد آنهاست.»
این موضوع را باید در زمینه رشته برنامهریزی درسی در ایران دانست که بعضی از تحصیل کردگان آن در دوره مدیریت با عنوان سرپرستی در دانشگاه فرهنگیان روند جذب معلم را در دانشگاه فرهنگیان به حداقل رسانده و اعتقادی به پرورش معلم در مراکز خاص تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان نداشته اند، اما با انحصار و تمرکز بر برنامه درسی برای همین معلمان محتوایی برخاسته از فرهنگ و علوم غرب در قالب دانشنامه تهیه و تدوین میکنند. سیطره بعضی از اساتید برنامه درسی با این گونه عملکرد و عقاید، در مراکز حساس نظام آموزشی و پرورشی کشور چه زمانی به اتمام میرسد؟
این گروه سازمان سایه در سازمان پژوهش هستند و سالهاست با حضور در دفتری که در یکی از ساختمانهای پژوهشی در اختیار دارند فصلنامههای سازمان را نیز قبضه کردهاند. موضوعات پژوهشی خروجی آنها نه بر اساس نیاز مدارس و آموزش و پرورش بلکه برای تکمیل رزومه و ترویج افکار دانشمندان غربی است که با تعالیم اسلامی و مبانی انسان شناسی و معرفت شناسی و ارزش شناسی آن بیگانه هستند. افسوس از اینکه اندیشمندان متدین حوزوی و دانشگاهی در سازمان جایگاهی در خور و شایسته ندارند. این گروه با گذشت یک دهه از تصویب برنامه درسی ملی برای ترویج و توسعه آن نه قلمی زدند و نه قدمی برداشتند. همین گروه سند را محصول فکری افراد غیر متخصص دانسته و از آن برائت جستند.این گروه نه تنها با سند همکاری نکردند بلکه با جمعآوری امضا و نامه به رئیسجمهور خواستار برکناری مسئول سازمان پژوهش که مدیر تدوین و تهیه سند برنامه درسی نیز بود،گردیدند.
گروهی که سند تحول بنیادین را نیز ایدئولوژیک دانسته و با در اختیار گرفتن سنگرهایی مانند شورای عالی آموزش و پرورش و بسیاری دیگر از مراکز حساس به دنبال مطالبات دیگر هستند.
سؤال بعدی اینکه اگر دانشنامه ایرانی است، به چه دلیل مملو از مفاهیم، عبارات و ترجمههای دانشمندان غربی است؟ بسیاری از اندیشمندان ایرانی در زمینه تعلیم و تربیت و برنامههای آموزشی سخنان ارزشمندی را بیان کردهاند.
آیا مرجعی هست که به این گونه پرسشها پاسخ بدهد و خروجی این برنامه را با معیاری معتبر مانند فرهنگ و اعتقادات مردم، اسناد تحولی مصوب و بالا دستی، تعالیم دینی و میزان کاربرد آن را در مناطق مختلف کشور بسنجد؟
* پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت