فضای مجازی ، همان فضای حقیقی است(خوان حکمت)
حضرت امیر(ع) در نامه76 نهج البلاغه خطاب به عبدالله ابن عباس؛ وقتي که او را استاندار بصره قرار داد،فرمود: «أُوصيكَ بِتَقْوَی اللهِ عَزَّ وَ جَلّ وَ الْعَدْلِ عَلی مَنْ وَلَّاكَ اللهُ أَمْرَهُ»، اين در نهجالبلاغه نيست ؛ تو را سفارش ميکنم به تقواي الهي و اينکه در قلمرو ولايت و حکومت خود عدل را رعايت کني. آنچه در نهجالبلاغه آمده است اين است: «سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِكَ وَ مَجْلِسِكَ وَ حُكْمِكَ»؛ با مردم گشاده رو باش، آنگاه كه به مجلست در آيند و آنگاه كه در باره آنها حكمى كنى. از خشم بپرهيز كه خشم، نشان سبكمغزى از سوى شيطان است و بدان كه هرچه تو را به خدا نزديك مى كند، از آتش دور مىسازد و آنچه از خدا دور مىسازد به آتش نزديك مىكند. فرمود: جامعه را با گشادهرويي بپذير؛ خواه در محکمه تو بيايند، خواه تو در جامعه حضور پيدا کني به محکمه و مجالس آنها بروي، در هر سه حال گشادهروي باش. مردم يا پيشنهاد حق دارند که بايد انجام بدهي، يا مشکلي دارند که مقدور نيست، بايد عذرخواهي کني، ولي با گشادهرويي با جامعه برخورد بکن؛ هم در مجالس خصوصي، هم در محاکم سياسي، هم در محاکم قضايي و داوري.
هوای نفس، بدترین دشمن انسان
حضرت فرمود: «وَ إِيَّاكَ وَ الْهَوی»؛ مبادا با اين غدّه بدخيم کنار بيايي! اين «هوي» از هر دشمني بدتر است، دشمن بيرون به هر حال از آدم جان ميخواهد، کاري ديگر نيست؛ يا زمين و معدن ميخواهد، ديگر کاري ديگر نيست؛ اما اينکه حضرت فرمود: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ»؛(1) فرمود: بدترين دشمن، دشمن دروني است؛ براي اينکه او از ما خانه و زمين و زندگي نميخواهد، از ما آبرو و دين ميخواهد، اوّل دين، بعد آبرو! اگر ـ معاذالله ـ کسي را بيدين کرد و کافر کرد، مگر رها ميکند؟ تا آبروي او را نريزد رها نميکند. اينکه در بخشهايي از نهجالبلاغه آمده است که دنيا و غرور دنيا «وبي، (2) موبي، (3) أوبي» است، اين چند کلمه در نهجالبلاغه آمده است. فرمود: دنيا يک سرزمين و يک مزرعه سبز دلپذير وباخيز است. اين وبا با بيماريهاي ديگر فرق ميکند؛ اگر کسي ـ خداي ناکرده ـ به بيماري بدخيم مبتلا شد، ـ إنشاءالله ـ خدا شفا عطا کند، ولي به هر حال ميميرد؛ اما وبا تنها مرگ نيست، يک بيماري آبروبر است؛ انسان نه در بيمارستان آبرو دارد، نه در منزل آبرو دارد، بالا و پايين تاس و لگن! فرمود اين «أوبی، موبي، وبي» است اين تا آبرو را نبرده رها نميکند. لذا فرمود بدترين دشمن، دشمن دروني و هوس و هوي است و مبارزه با آن هم مبارزه جهاد کبير يا جهاد اکبر است.
فضای مجازی، همان فضای حقیقی است
جوانان عزيز بدانند که اين مسئله فضاي حقيقي، نه فضاي مجازي! جدی است. سيم، حقيقت نيست تا بيسيم بشود مجاز! اين چهره شيشه تلويزيون، حقيقت نيست تا بيشيشه بشود مجاز. هرجا انديشه و فکر و نظر و اينها منتقل ميشود، فضا، فضاي حقيقي است. اين فضاي حقيقي را شما بايد مديريت بکنيد هر چيزي ديديد به درد شما نميخورد نگاه نکنيد، اين جز آبروبري کاري ندارد. دشمن هم در همين سطح است.
فرمود: «وَ إِيَّاكَ وَ الْهَوی فَإِنَّهُ يَصُدُّكَ عَنْ سَبيلِ اللهِ». حيف است که آدم عمر را به اين چيزها بفروشد. عزيزان! ما يک مولود ابدي هستيم. اي کاش هر شب به ما دستور ميدادند ما قرآن به سر بکنيم! از بس اين کتاب شيرين است! اين کتاب يعني قرآن به ما ميگويد: ای انسان! شما مرگ را ميميرانيد نه بميريد. زير آسمان کسي اين حرف را زده؟ در اين هفت ميليارد، اين حرف را ما از کسي شنيديم که ما مرگ را ميميرانيم نه بميريم؟ مرگ از پوست به درآمدن است نه پوسيدن. ما هستيم که هستيم که هستيم! ما يک موجود ابدي هستيم، آن وقت ابد را آدم خراب بکند، راهي براي درمان ندارد. تعبير قرآن اين نيست که «کلّ نفس يذوقها الموت»؛ هر کسي را مرگ ميچشد! فرمود: (كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهًُْ الْمَوْتِ)؛(4) هرکسي مرگ را ميچشد. اگر یک لیوان آب یا شربت حضور شما آوردند، شما ميل کرديد، شما ذائق هستيد و آن، مذوق؛ آیا شما آن را هضم کرديد يا آن شما را هضم کرد؟ شما اين شربت و اين چای و آب را هضم ميکنيد، هر ذائقي مذوق خود را هضم ميکند. فرمود مرگ را شما ميچشيد و هضم ميکنيد و مرگ را ميميرانيد. اگر اين آيه را وجود مبارک سيّدالشّهداء(ع) در روز عاشورا معنا کرد، به همين مناسبت است. در همان بحبوحه تيرهاي فراوان، سيّدالشهداء فرمود: «صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ، مَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَهًٌْ»؛(5) فرمود: ياران کريم من! کمي بردبار باشيد، مرگ پلي است زير پاي شما. مرگ چيزي نيست که شما را خفه کند، شما مرگ را خفه ميکنيد. مگر «الله»، خالق مرگ و زندگی(6) نيست؟ آن که مرگ را آفريد، به ما فرمود شما مرگ را ميميرانيد، مرگ را که غير از خدا کسي خلق نکرد، (خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياهًَْ)، (يُحْيي وَ يُميتُ)، فرمود او مذوق شماست، شما ذائق هستيد. سالار شهيدان در روز عاشورا فرمود: مرگ پلي است زير پاي شما، شما روي اين مرگ پا ميگذاريد و ميرويد آن طرف که بهشتِ ابد است. مبادا ـ خداي ناکرده ـ اين فضای آلوده به فضاي حقيقي، حقيقت را از ما بگيرد!
فرمود: «وَ إِيَّاكَ وَ الْهَوی» اين «هوي» کاري به زمين و معدن نفت و گاز و اينها ندارد. اين در درجه اوّل دين، در درجه دوم آبرو را میگیرید. وقتي گرفت، انسان ميشود تفاله؛ آن وقت تقاضاي مرگ ميکند. فرمود: « وَ إِيَّاكَ وَ الْهَوی فَإِنَّهُ يَصُدُّكَ عَنْ سَبيلِ اللهِ»، «وَ إِيَّاكَ وَ الإِحَنَ» اين در نهجالبلاغه نيست. «إحَنْ» جمع «إحْنَة» است، «إحْنَهًْ» با «الف» و «حاء»؛ يعني کينه. فرمود: کينه کسي را در دل نداشته باش! اگر خلاف کرد، امر به معروف و نهي از منکر براي همين است. اين کينه يک بيماري است در درون خود آدم، جلوي سعادتِ آدم را ميگيرد. اگر کسي بد کرد، ما موظفيم امر به معروف کنيم نهي از منکر کنيم، بعد او را به ذات اقدس اله رها کنيم. کینه، حق را در درون شما ذبح ميکند و از بين ميبرد.
بعد فرمود: «إياکَ وَ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَيْرَهًٌْ مِنَ الشَّيْطَانِ». شخصی که ـ خداي ناکرده ـ سبکمغز است کارهاي سبک انجام ميدهد. حضرت در اين نامه فرمود انسانِ عصباني، سبکبال است، بيجا پرواز ميکند، وقتي پرواز کرد، او که پرنده نيست، سقوط ميکند. فرمود اين طيرهاي از شيطان است، اين تشؤّم است، اين فال بد شيطنت است، مبادا عصباني بشويد.
ستمگران ، هیزم جهنم
آنگاه فرمود: «وَ اعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَكَ مِنَ اللهِ يُبَاعِدُكَ مِنَ النَّارِ»؛ هر چه را که ما به عنوان عبادت و کار خير «قربهًًْ إلي الله» انجام ميدهيم، از آتش گناه و فتنه و اختلاف و مانند آن ما را نجات ميدهد. مثل اينکه بفرمايد هرچه تو را به علم نزديکتر بکند، از جهل دور ميکند؛ به حق نزديکتر بکند از باطل دور ميکند؛ به عدل نزديک بکند از ظلم دور ميکند. «وَ مَا بَاعَدَكَ مِنَ اللهِ يُقَرِبُكَ مِنَ النَّار»؛ هر کاري که به نام گناه است، به آتش نزديک است. ما شنيديم جهنمي هست، خدا نکند که ببينيم! شنيديم آتشي هست، خدا نکند ببينيم؛ اما اين را نشنيديم که خدا در جايي از قرآن بفرمايد ما از جنگل هيزم ميآوريم! فرمود هيزم جهنم،خود افراد ظالمند: (وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً)،(7) «حطب»؛ يعني هيزم. خود اين شخص ظالم سر تا پايش گُر ميگيرد. ما که از اسرار عالم خبر نداريم، از قيامت خبر نداريم اميدواريم آنها را هم نبينيم، حالا ممکن است از جاهايي هم هيزم بياورند؛ اما آنچه ما در قرآن سراغ داريم همين است که هيزم جهنم خود ظالم است: (وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ)؛ قاسط از قَسط است، «قَسط»؛ يعني ظلم و جور. اينها که قاسطين و مارقين و ناکثين بودند در زمان حکومت حضرت امير؛ يعني ظالمين. در سوره مبارکه «فجر» هم دارد که ما دستور ميدهيم جهنم را بياورند. ما تا حال از جهنم بهعنوان يک جاي غيرمنقول تلّقي ميکنيم؛ حالا آن هم هست ممکن است وما دليلي بر نفي آن نداريم. اينقدر اسرار عالم در قيامت هست که ما خبر نداريم؛ما جهنم منقول را از سوره مبارکه «فجر» خبر داريم، فرمود: (وَ جيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ)؛(8) جهنم را کشان کشان ميآورند. اين جهنم کيست؟ کدام جامعهاند؟ کدام افرادند؟ چه اشخاصياند؟ جهنم آيا منحصر در منقول است يا غير منقول هم داريم؟
بعد در پايانش فرمود: «وَ اذْكُرِ اللهَ كَثيراً وَ لَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلينَ»؛ مبادا غفلت کني، هميشه به یاد خدا باش! البته ذکر زباني خيلي کمک ميکند. مرحوم مجلسي اين حديث نوراني را در بحار نقل کرده که يک وقت کسي جايي نشسته، فوراً گناهي که مثلاً بيست سال قبل يا سي سال قبل در جواني يک جا کرده به يادش ميآيد! اين را بايد بداند که عنايت الهي است، خدا او را متذکر کرده که اين گناه را در بيست سال قبل انجام دادي بگو: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَهًْ»،حالا که به يادمان آمده چرا نگوييم «ياالله»؟ انسان در جواني يا غير جواني، يک حرف بدي زده، يک کار اشتباهي کرده، الآن که يک جا نشسته فوراً به يادش آمده که فلان کار را انجام داده، اين نعمت خداست که آدم بگويد خدايا ما را ببخش! ديگري را ببخش! فرمود اين ياد گناه نعمتي است که ذات اقدس اله بهره افراد کرده است. اين در نامه 76 بود که در نهجالبلاغه تقريباً سه سطر است، در تمام نهجالبلاغه مثلاً پنج سطر است.(9)
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (دامظله) در جلسه درس اخلاق؛ 28/10/96
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_______________________
1. مجموعهًْ ورام، ج1، ص59. 2. نهجالبلاغهًْ صبحي صالح، حکمت376 . 3.همان، حکمت367. 4. آلعمران، 185. 5. معانيالأخبار، ص289. 6. ملک، 2. 7. جن، 15 .
8. فجر، 23 . 9. تمام نهجالبلاغهًْ، ص743.
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.