kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۷۵۳۲
تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۹:۱۰
در گفت‌وگوی کیهان با محمدعلی گودینی مطرح شد

ادبیات داستانی انقلاب پشت ممیزی ضدانقلاب




محمدعلی گودینی نویسنده پیشکسوت دفاع مقدس است. او تمام استعداد و قلم و همت خود را صرف نوشتن درباره حماسه‌سازان کشورمان می‌کند و به احترام ارزش‌های متعالی و خون پاک شهدا هیچ‌گاه از روایت تاریخ دفاع مقدس در قالب داستان، دست نکشیده است. در گفت‌وگویی کوتاه با نویسنده یاد شده، کوشیده‌ایم مختصری از حال و هوای نوشتن در حوزه ادبیات دفاع مقدس بشنویم.
سید محمد مشکوهًْ‌الممالک

ساحت ادبیات داستانی نسبت به دهه قبل در زمینه ادبیات داستانی انقلاب چه تغییراتی را شاهد بوده است. نویسندگان متعهد از حیث پیشرو بودن در چه مرحله‌ای قرار دارند؟
ادبیات انقلاب یکی از مظلوم‌ترین و مهجور‌ترین ژانرهای ادبی در ایران انقلابی است. اگر از علل عقب‌ماندگی‌های اولیه داستان انقلاب بگذریم، در دهه اخیر عواملی از سر عمد، سد راه ادبیات انقلاب بوده‌اند. بعضی افراد از انقلاب بریده با همدستی سکولارها، مانع ایجاد می‌کنند. از دیگر سوی در حال حاضر برخی گردانندگان مراکز منتسب به جریان‌های انقلاب، که به هر علت خود را به این دفترها الصاق کرده‌اند به راحتی از امکانات محدود و بودجه‌ها، به نفع برخی نویسندگان استفاده می‌رسانند. آن هم نویسندگانی که گاه با گستاخی ضد افراد متعهد و حتی انقلاب موضع‌گیری می‌کنند. افراد کم‌جنبه‌ای که در فضای مساعد همین انقلاب به نامی ‌و جایگاهی رسیده‌اند. اگر یک نویسنده متعهد، کاری را به گردانندگان این مراکز برای چاپ بسپارد، همان افراد مشکوک نفوذی در مرکز به راحتی آن را رد می‌کنند. این در حالی است که خروجی آثار تولیدی خود آنها هم چنگی به دل نمی‌زند. این‌گونه مسائلی که کمتر کسی به آنها توجه دارد، می‌تواند از علت‌های ایستایی داستان انقلاب باشد.
در حال حاضر خاطره‌نویسی خیلی باب شده است. در مقابل؛ کتاب و ادبیات داستانی انقلاب کمرنگ شده است. آیا خاطره‌نویسی می‌تواند جای ادبیات داستانی را بگیرد. بهتر نیست این دو حوزه، در امتداد یکدیگر قرار گیرند؟
این دو مقوله‌ جداگانه است. ثبت خاطرات پشتوانه خوبی برای حافظه تاریخی انقلاب و دفاع مقدس است. ولی نمی‌تواند جای ادبیات داستانی را پر کند. البته این خاطرات ناب و دست اول در آینده و نسل‌های بعدی می‌تواند مایه‌های مناسبی برای تولید داستان‌ها و رمان‌های پُرمایه باشند.
از طرفی مقوله داستان هم مخاطب ویژه خود را دارد. اما برای مخاطبانی که از خواندن داستان‌اشباع شده باشند و تخیلات محض داستانی آن هیجان و گیرایی گذشته را برایش نداشته باشد، واقعیات نهفته در خاطره و حتی سفرنامه، جذابیت بیشتری برایشان دارد. به ‌نظرم این دو مقوله، دافع هم نیستند.
انجمن قلم ایران محل تجمع نویسندگان و اهالی قلم متعهد و بچه حزب‌اللهی است. چه باید کرد تا این تشکل بزرگ‌تر شود. نفس وجود انجمن قلم ایران چه برکاتی دارد؟
ظاهر و پوسته کار همین است. انجمن قلم ایران محل تجمع این طیف از اهالی متعهد قلم است. ولی حجم و تعداد نفرات مهم نیست. اصل خروجی محتوایی و کارکرد مثبت انجمن قلم است. یعنی ارزش و کیفیت این خروجی است. با این حال به ‌نظرم حتی خود اعضای هیئت‌مدیره و هیئت‌مؤسس انجمن قلم ایران هم از خروجی کارها چندان رضایت ندارند. زیرا همواره با مشکلاتی مواجه هستند. به‌گونه‌ای که به لحاظ مالی و تأمین مخارج دفتر در مضیقه می‌باشند و نیم‌نگاهی به واریز حق عضویت ناچیز همین اعضای نسبتاًً محدود دارند.
از مهم‌ترین نکات مثبت و از برکات وجود انجمن قلم ایران، یکی جشنواره قلم زرین است که به‌عنوان تنها جشنواره غیر‌دولتی، علی‌رغم کمبودهای مالی و دشواری‌های سر راه این جشنواره، که برخلاف بسیاری از جشنواره‌های دیگری که پس از انقلاب یکی بعد از دیگری به‌وجود آمده است و بعد از یکی دو سال، مانند حبابی محو شده است، دوام دارد. جشنواره‌ای که که گاه نویسنده برخی آثار برگزیده‌اش از تعهد چندانی نسبت به انقلاب برخوردار نبوده است. با این حال طبق ضوابط و تعاریف اساسنامه جایزه که طبعاً در عالم ادب و هنر و حتی احزاب و گروه‌ها و سیاست‌بازان بدخواهانی دارد، ضمن حفظ تعهد اخلاقی خود، به آثار مثبت دیگران نظر مساعد دارد.
از دیگر برکات انجمن قلم ایران حمایت از نوقلم‌ها و چاپ آثار آنها در زمینه داستان و شعر است. همین طور چاپ آثار برخی مفاخر شعر و داستان با ضوابط مشخص است. اگرچه ممکن است این مورد اخیر به‌خاطر صرف بودجه همیشه در مضیقه انجمن قلم، مورد ایراد کسانی از خود اعضای انجمن قلم هم باشد. با این حال آنهایی که مشکل چاپ و رسمیت بخشیدن به شروع کار یک نوقلم را به‌عنوان یک نویسنده یا شاعر لمس نموده باشند و یا قدر ارج نهادن به مفاخر ادبی را می‌دانند، این موارد را بهتر درک می‌نمایند.
در حال حاضر شاهد نفوذ قلم‌های مسموم نویسندگان سکولار در ادبیات داستانی هستیم که هیچ نسبتی با دین و انقلاب ندارند. وجود این قلم‌های مسموم چه آفاتی و آثار سوئی برای ادبیات ایران دارد؟
این مشکل به دو مطلب بر می‌گردد. اول مشکل اساسی در برخی مدیران فرهنگی گمارده شده است که به هر علت مسامحه کاری می‌کنند.
ظاهراً تعریف جامعی از مسند خود ندارند. تحت تأثیر جوسازی‌ها قرار می‌گیرند. به این علت اگر نگوییم خود عامل نفوذی هستند، تحلیل درستی از ادب و هنر اسلامی و حتی ملی ندارند. این سستی مدیریت‌ها فرصت و مجال را به قلم‌های مسموم می‌دهد تا در ادب و هنر یکه‌تازی کنند. و به مرور بر قلم آنهایی که مشکلی با دین و انقلاب ندارند تأثیرگذار هم باشند.
 مطلب دوم از این طرف قضیه است. متأسفانه به‌دلیل کج‌فهمی‌های ناشی از خوره حسادت؛ بعضی افراد با ظاهری موجه چشم دیدن ‌ترقی افراد هم سطح خود را ندارند. این بخیل‌ها که گاه سنگ‌اندازی‌هایی از آنها به‌صورت نامرئی دیده می‌شود؛ فرصت را برای طیف سکولار و همراهانشان بهتر مهیا می‌کنند. این کج‌فهمان و حسودان که جوهره قلم‌شان در حال خشکیدن است، زیان آفت‌شان دست کمی ‌از آفت قلم سکولارها نیست. همان سکولارهای قدرتمند نفوذ داده شده که این توان را دارند تا در سربزنگاه با اعمال نفوذ خود گاه نتیجه مشخص شده جایزه مهمی ‌را از نویسنده متدینی به نفع غیرمتدینین و بی‌تعهدهای سکولارمسلک ادبی تغییر بدهند!
خب... بپردازیم به آثارتان... موضوع کتاب‌هایتان را چگونه انتخاب می‌کنید؟
بیشتر از محل‌های کار افرادی که با آنها برخورد دارم و یا مسائل روز جامعه و تضادهای کلامی‌ و کرداری  برخی از مدیران ریز و درشت جامعه موضوع‌های داستانم را فراهم می‌کنم. در این‌گونه موارد خودم را جای میلیون‌ها مخاطب مسئولان بدون عمل می‌گذارم و به زبان داستان از آنها انتقاد می‌کنم. هر چند این شیوه، چندان به سودم نبوده و موجب رکود و حتی بایکوت کتاب‌هایم شده است!
چه روش‌هایی را برای جذب مخاطبین عام استفاده می‌کنید؟
برای نوشتن همانند مخاطبان خیالی‌ام می‌اندیشم. شاید موفق هم بوده‌ام. گاهی بعضی از افرادی که اثری از من را خوانده‌اند، توانسته‌اند با شخصیت‌های داستانم همزادپنداری کنند و تحت تأثیر قرار گرفته‌اند. البته در شرایط فعلیِ چاپ و نشر و توزیع کتاب؛ غیر از مواردی استثنایی نقش عمده جذب مخاطب برعهده ناشر است. نویسنده‌ها عموماً زیاد دست‌شان باز نیست. البته ناشر آثار زرد به منافع خودش فکر می‌کند. در هماهنگی‌هایی با همفکرانشان، آثار را به کتاب‌فروشی‌های مورد نظر می‌رساند. اگر کتاب‌فروشی داشته باشد با طیف و هم‌مسلک خودش مبادله کتاب می‌کند. البته موفق هم هستند. تعدد چاپ آثارشان این را نشان می‌دهد!
آیا به ‌نظر خودتان تا به حال توانسته‌اید پیام دفاع مقدس را به نسل‌های جدید به درستی انتقال دهید؟
از آفت‌های ادبیات دفاع مقدس نگاه ویترینی و گزینشی به آن است. متأسفانه بسیاری از آثار تولید شده دفاع مقدس مهجور مانده است. ولی در مواردی، اثر نه چندان مطرحی به دلایلی ویترین و رسانه‌ای می‌شوند و به ‌خوبی دیده می‌شوند. با حجم بالا چاپ و به‌صورت گسترده پخش و در نتیجه به چاپ‌های بعدی رسیده است. گاه دیده شده شخصی از یک عنوان کتاب از جاهای مختلف، چند نسخه هدیه به دستش می‌رسد هنر نیست. این یک جور تبعیض است که در نهایت به ضرر ادبیات دفاع مقدس خواهد بود.
از کتاب «آتش سر من» در سیزدهمین دوره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس تقدیر شد. در حالی که هیچ تبلیغی برای آن صورت نگرفت. البته من کار را به یک ناشر دفاع مقدسی سپرده بودم ولی به هر علت، بدون اطلاع من کار به ناشر دیگری سپرده شده بود و حتی ناشر حق تألیفی هم به من پرداخت نکرد! همین‌طور چتربازی در امواج  و یا موج‌ها و کوسه‌های خلیج‌فارس و روز سی و چهارم با موضوع دفاع  مقدس و مقاومت از قلم من در جشنواره‌های مختلف رتبه اول و جایزه به دست آوردند، ولی آنجا‌هایی که باید دیده می‌شد به ‌خاطر همان انتقادی که در پاسخ سؤال اول گفتم یعنی کم‌تعهدی دست‌اندرکاران، این آثار نه در جایی مطرح شدند و نه حمایت شدند. خب در این شرایط وخیم اقتصادی و مشکل چاپ و نشر کتاب، برای یک نویسنده مگر چقدر باید فرصت پیش بیاید که بالاخره یک مرتبه کارش به درستی دیده بشود؟ و یا سر بزنگاه جایزه‌اش را به دیگران ببخشد. با این اوصاف وقتی کتاب‌های مطرح شده بنده چنین مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد، چگونه به صراحت بتوانم بگویم پیام آن را به نسل‌های جدید انتقال داده‌ام؟!
با این اوصاف پس انگیزه شما از پرداختن به موضوع دفاع مقدس در کتابتان چیست؟
در یک جمله احساس دین به خون پاک شهداست. وقتی شاهد روز افزون خوی ‌اشرافی‌گری و زیر پا گذاشتن ارزش‌های انقلاب و دفاع مقدس از جانب برخی افراد  تحمیل شده به نظام هستیم، انسان نزد جانبازان، این شهیدان زنده که سلامتی و جوانی خود را فدای دین و حفظ ناموس مملکت کرده‌اند، احساس شرمندگی می‌کند کاری از دستش بربیاید و دریغ نماید.
برکات پرداختن به تاریخ‌نگاری و روایت دفاع مقدس و ادبیات پایداری چه بوده و برنامه‌ شما برای نوشتن در حوزه دفاع مقدس در حال حاضر چیست؟
از برکات پرداختن به تاریخ نگاری و روایت دفاع مقدس، همین بس که حجم زیادی از آثار تولید شده ادبیات، آن هم به دست نوقلم‌های دیروز و نویسندگان امروز است که در ادبیات بعد از انقلاب ایران تحولی چشم‌گیر ایجاد نموده است. اینها خیر و برکت ادبیات پایداری است. نویسندگان توانا و مدعی حمایت از کارگران و کشاورزان و قشرهای ضعیف جامعه که در قبل از انقلاب کل ادبیات ایران را در دست داشتند به نوعی با سکوت خود ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را بایکوت کردند و اگر نوشتند برای تحریف و سیاه‌نمایی آن بود. ولی همان نوقلمان متدین به‌ خاطر تعهد وارد میدان ادبیات شدند و با تمام کاستی‌ها، به مرور آثاری در خور خلق نمودند. هرچند به‌دلیل حجم زیاد کار، همه‌ این آثار هنوز به درستی دیده نشده‌اند. اما نسل‌های آینده با اتکا بر چنین گنجینه‌های نابی، واقعیات آنچه بر ملت مظلوم ایران گذشته و نقشه‌هایی که دشمنان و شیاطین برای سرزمین اسلامی و انقلاب ایران داشتند به روشنی خواهند دید.
 آیا کتاب جدیدی در این زمینه نوشته‌اید؟
آخرین کتاب من در زمینه دفاع‌مقدس «صبح پرواز حنیف» نام دارد این اثر، زندگینامه داستانی شهید حنیف (محمدعلی شاهمرادی) از شهدای سانحه هواپیمای شهید کاظمی‌و همراهان در پرواز ارومیه است. این شهید والامقام از فرماندهان زبده و تأثیرگذار اطلاعات عملیات قرارگاه حوزه سیدالشهدا و از شهدای شاخصی است که به‌خاطر خدمات ارزنده و موقعیت کاری‌اش هنوز ناشناخته مانده است.
کتاب را حدود سه سال قبل نوشته بودم که با اصلاحاتی قرار بود سال قبل توسط نشر انجمن پیشکسوتان سپاس همراه چند اثر شاخص دیگر رونمایی شود. اما تا به حال این رونمایی به هر دلیل انجام نشده است. در ضمن اخیراً و پس از شهادت سردار سردارهای شهید، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، داستان کوتاهی درباره شهادت آن عزیز با عنوان «کریسمس سیاه» نوشته‌ام ولی آن را برای چاپ به نشریه‌ای نسپرده‌ام. البته به‌جز رمان‌ها و مجموعه داستان‌های چاپ شده، تعدادی داستان کوتاه دفاع مقدس و مقاومت و انقلاب هم به‌صورت پراکنده نوشته‌ام که تا کنون به جایی ارائه نداده‌ام. غیر از اینها در حال حاضر شش عنوان کتاب با موضوع دفاع مقدس و انقلاب و یا اجتماعی در دست ناشران دارم. اخیراً سه عنوان کتاب دیگر از جمله رمان «معبد گنج» در گروه سنی نوجوانان را هم آماده چاپ کرده‌ام.
 ممنونم که در این گفت‌وگو شرکت کردید.