kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۷۳۹۴
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ - ۲۲:۱۸

عاشورا و مذاکره هیهات!


 
  محمد حسین حمزه
نهضت درخشان امام حسین علیه‌السلام را از هر منظری که بنگریم، مظهر ممتاز جهاد فی‌سبیل‌الله و ایستادگی برابر باطل و انحراف و حائز ماهیتی مبارزاتی و استقامتی تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون مقابل طاغوتیان و جائران است. با وجود این حقیقت مسلم و منطق مستحکم، عده‌ای قیام حسینی را کوتاه آمدن برابر دشمن و معامله‌گری با آن وصف می‌کنند.
حجت‌الاسلام نواب، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب در روزنامه دولتی ایران مدعی شده است: «امام حسین(ع) تا ظهر عاشورا به‌دنبال هدایت مردم بود و با آنان صحبت کرد. امام حسین نیامده بود تا برای کسی مشکل درست کند. به همین دلیل است که در این واقعه، هرکدام از اصحاب که اجازه می‌خواستند تا با لشکر عمر سعد مذاکره کنند، امام حسین(ع) آنان را از این کار منع نکرد. این امر نشان می‌دهد که امام حسین(ع) در را به روی هیچ گفت‌و‌گویی نبسته بود. حتی مذاکره امام حسین(ع) با اصحاب و یاران خود در شب عاشورا نیز به این دلیل بود که ایشان نمی‌خواست برای دیگران، به صرف اینکه جزو اصحاب، یاران یا بستگان او بودند، مشکلی ایجاد شود. از این رو خطاب به آنان فرمود که هرکس می‌خواهد برود، می‌تواند برود و نباید از این انتخاب خود خجالت بکشد.»
درباره سطرهای فوق که مردود و واجد تحریف نهضت عاشورا است، باید گفت؛ معنای مذاکره امتیاز دادن و امتیاز گرفتن و حتی در عرف نظام سلطه و محور شرارت در تقابل با نظام اسلامی، به معنای جلسه محاکمه و دیکته است. امتیازی که امویان از حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام می‌خواستند بیعت بود، در حالی که ایشان پیشنهاد افرادی مانند قیس بن‌اشعث را که از طرف دشمن آمدند و گفتند بیعت کنید، مشکل حل می‌شود، رد کردند. عبدالله بن جعفر هم اگر امان‌نامه‌ای آورد، خودش این کار را انجام داد. در هیچ منبعی نداریم که شخصی از اصحاب سیدالشهداء علیه‌‌السلام درخواست مذاکره کرده و گفته باشد که من می‌خواهم از این طریق مشکل را حل کنم. اگر سراغ دارند، بیاورند و یک نفر را نشان دهند اما در جریان عاشورا، نهیب و دعوت به حق از سوی امام حسین علیه‌السلام و یاران ایشان و در مواردی نیز لعن و نفرین انجام شد.
عاشورا الگوی کامل مبارزه علیه طاغوت است و نباید آن را به نفع اهل وادادگی، تساهل و تسامح تحریف و مصادره کرد.
درباره بخش دیگر نوشته مذکور که به شب عاشورا و سخنان امام حسین علیه‌السلام با یارانشان‌ اشاره دارد نیز باید خاطرنشان کرد که فرمایش ایشان در شب عاشورا از باب اتمام حجت و غربالگری بود نه اینکه نخواهند یاران، یاری‌شان کنند. تا زمانی که جناب مسلم بن عقیل به شهادت نرسیده بود، حضرت سید‌الشهداء علیه‌السلام خودشان افراد، از جمله مردم بصره را به حضور در قیام‌شان دعوت می‌کردند. در مکه نیز ایشان یارانی را همراه خود آورد اما پس از بیعت‌شکنی کوفیان و شهادت مسلم، با یاران‌شان اتمام حجت کردند چون‌ می‌دانستند باید فتح خون انجام شود، این مسیر به شهادت ختم می‌شود و هر کدام از یاران باید حماسه بیافرینند که پیامش در تاریخ بماند و تلألؤ کند. اصحاب سید‌الشهداء علیه‌السلام نیز اهل استقامت و پایداری تا آخرین لحظه زندگی بودند و تا پای جان ایستادند. در این‌باره، امام حسین علیه‌السلام می‌فرمایند؛ «فانی لا أعلم أصحابا أوفی و لا خیرا من أصحابی...» «من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمی‌دانم...» (بحارالانوار ج ۴۴ ص ۳۱۶)
سعید بن عبدالله حنفی پس از اینکه بار دوم برای تقدیم نامه به سیدالشهداء علیه‌السلام از کوفه رهسپار مکه شد، به حضور حضرت رسید و امام علیه‌السلام اجازه بازگشت به وی داد، گفت؛ «نه به خدا قسم تو را رها نخواهم كرد تا حق رسول خدا(صلى‌الله عليه و آله) را درباره‌ات مراعات كرده باشم.» آنگاه افزود: «به خدا سوگند! اگر بدانم كه كشته مى‌شوم سپس زنده مى‌گردم، آنگاه مرا مى‌سوزانند و خاكسترم را به باد مى‌دهند و اين كار را با من هفتاد بار انجام دهند، هرگز از شما جدا نمى‌شوم تا آنكه در راه تو جان دهم، چرا چنين نكنم در حالى كه مرگ يا كشته شدن تنها يك بار است و پس از آن كرامتى است كه انتهايى ندارد.» (بحارالانوار، ج 45، ص 70 و مقتل‌الحسين مقرّم، ص 88)
روز عاشورا هنگامی‌که امام علیه‌السلام زیر باران تیرها به نماز ایستادند، سعید بن عبدالله حنفی از یارانی بود که با صورت و دست‌ها خود را هدف تیرهای دشمن قرار می‌داد تا تیر به مولایش حسین علیه‌السلام اصابت نکند. او وقتی با اصابت سيزده تير در بدنش بر زمين افتاد، به چهره نورانى امام خود نگريست و عرض كرد: «أَوَفَيْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ»؛ «آيا به وظيفه‌ام عمل كردم و وفا نمودم؟» امام عليه‌السلام در پاسخ فرمودند: «نَعَمْ، أَنْتَ أَمامِي فِي الْجَنَّهًِْ» «آرى، تو پيشاپيش در بهشت هستی.» (اعيان الشيعه، ج 1، ص 606 و ابصارالعين، ص 126)
روایتی از امیرمومنان علیه‌السلام در نهج‌البلاغه هست که می‌فرماید «قلیل من الحق یذهب بکثیر من الباطل» «مقدار کمی ‌از حق مقدار زیادی از باطل را از بین می‌برد.» در راه حق از قلت یاران نباید ‌ترسید. منطق سید‌الشهداء علیه‌السلام به ما می‌گوید؛ اگر دین در خطر بیفتد، مؤمنان باید خود را فدا کنند و خون بدهند که همین خونشان قساوت قلب جامعه را از بین می‌برد و غیرت دینی‌شان را برمی‌انگیزاند، حتی اگر تعدادشان از دشمن کمتر باشد. باید به مقام شهادت برسند تا دین بماند زیرا دین برنامه رستگاری و سعادت بشریت است و اگر تحریف شود یا از بین برود، بشریت به تکامل و سعادت نمی‌رسد. سیدالشهداء علیه‌السلام هم می‌فرمایند: من قیام می‌کنم «لنری المعالم من دینک» «تا نشانه دین و پرچم دین را برافرازم.» ایشان شهادت خود را پیروزی می‌دانند و می‌فرمایند؛ «ان من لحق بی‌استشهد و من لم یلحق لم یدرک الفتح» «هرکه به من ملحق شود، شهید می‌شود هرکه به من ملحق نشود، طعم پیروزی را نمی‌چشد.»
در نتیجه، در مجلس شام وقتی که یزید می‌خواست وحی و توحید و نبوت را انکار کند، مردم به او اعتراض کردند که چرا این جنایت را مرتکب شده است و حسین بن علی علیه‌السلام را به شهادت رسانده است، گفت من دستور نداده بودم که حسین بن علی را بکشند، ابن‌زیاد خودسرانه چنین کرد، ورق برگشت.
همین منطق و روش بود که در تاریخ درخشید و هرچه از قیام حسینی می‌گذرد، نورش برافروخته‌تر می‌شود، نفوس بیشتری به حقیقتش پی ‌می‌برند و پیرو این مکتب می‌شوند.
امام خمینی رحمهًْ‌الله علیه نیز با همین منطق عمل کرد و نظام اسلامی با هدایت مقتدای انقلاب نیز با همین منطق و مبنا در برابر مستکبران ایستاده است.
در جریان نهضت عاشورا افرادی انگاره خود را مقدم بر تحلیل ولی خدا می‌دانستند اما معلوم شد که نهضت حسینی موجب بقای دین و حرکت‌های حق‌طلبانه و ظلم‌ستیزانه در طول تاریخ شد و انقلاب اسلامی نیز یکی از همین ثمرات است. امروز پس از اعتماد به دشمن و پیامدهای خسارت‌بار آن، منطق مقاومت درخشندگی و کارآمدی خود را نشان می‌دهد. بر طبق الگوی عاشورا باید خطوط روشنی را که رهبر جامعه اسلامی ترسیم می‌کند، بگیریم و پیش برویم. همچون اصحاب بصیر و باوفای سیدالشهداء علیه‌السلام که مقاومت تا پای شهادت را راه پیروزی و رستگاری و بر خود واجب می‌دانستند. سعادتمندانی که آمادگی بی‌قید و شرط برای یاری حسین علیه‌السلام داشتند و فهم و ادراک و باور ولایت در سخن و عمل آنها موج می‌زد.