روایت کیهان از جهاد و ایثار خالصانه نیروهای بهداشت در بحران کرونا
بـیصــدا در غــوغـا
فاطمه زورمند
از همان روزهای اول ورود ویروس نامیمون کرونا به کشور و ابتلای هموطنانمان به بیماری ، قشری که همواره ایثار و تلاششان بر سر زبانها بود کادر درمان یا همان مدافعان سلامت بودند. اما در این میان عدهای هم بودند که در عین بیادعایی یک گام جلوتر از خط مقدم دفاع از سلامت مردم قرار داشتند و آن هم نیروهای بخش بهداشت بودند که غربالگری و تشخیص اولیه افراد مشکوک و مبتلا را برعهده داشتند و کارشان را خیلی زودتر حتی قبل از ورود و شیوع کرونا به کشور و با شنیدن اخبار بیماری در کشور چین آغاز کرده بودند و به شایستگی عنوان حافظان سلامت را به خود گرفتند، و در واقع حافظان سلامت یک گام جلوتر از خط مقدم مبارزه با کرونا قرار داشتند.
در هفته اول اسفند ماه سال 98 بود که اولین گزارش رسمی از ابتلا به بیماری کرونا درخوزستان، واصل و مدیران و عوامل ستادی و محیطی دانشگاه علوم پزشکی به ویژه معاونت بهداشت را که پرورش یافته بحرانیترین شرایط اقلیمی و حوادث غیرمترقبه بودند به صف کرد.
در حالی که بسیاری از آنها هنوز لباس رزم میادین ریزگرد، سیل و زمین لرزههای سال 98 را از تن در نیاورده بودند این بار آماده رزمی دگر شدند.رزمی که کارزار آن نه استان و کشور بلکه کل جهان را در بر میگرفت.
سربازان محافظ حریم سلامت در روزهای ابتدایی مبارزه، با کمترین و ابتداییترین تجهیزات حفاظت فردی، گام در میدان مبارزهای گذاشتند که هر آن خطرات آلودگی این دشمن ناپیدا میتوانست دامان عزیزترین کسانشان را بگیرد.
خبر چین زنگ خطر برای ایران
«همایون امیری»، مدیر گروه بیماریهای واگیر معاونت بهداشت دانشگاه جندیشاپور که در واقع پرچمدار رزم آوران بهداشت خوزستان در آوردگاه کروناست در شرح روزهای رفته و پیش رو میگوید: از همان روزی که چین درگیر بیماری شد زنگ خطر برای ما به صدا درآمد و سربازان محافظ سلامت در بیش از 170 مرکز خدمات جامع ، قریب یکصد پایگاه سلامت و بالغ بر 600 خانه بهداشت به مقابله با این بلای قرن شتافتند. در ابتدای امر و پیش از همهگیری این بیماری از مجموع سه هزار و 784 نفر پرسنل شاغل در ردههای مختلف واحدهای زیر مجموعه، قریب سه هزار و 600 نفر در گام اول تحت آموزش آبشاری برای مقابله با این ویروس منحوس قرار گرفتند.
همزمان مراقبتهای مرزی شروع شد به ویژه در بندر امامخمینی(ره) که کشتیهای چینی آنجا پهلو میگرفتند و فرودگاه اهواز و هتلها را چک میکردیم چون گردشگران چینی و برخی نیروهای کاری که در پروژههای بزرگ استان مشغول به فعالیت بودند از طریق فرودگاه وارد استان میشدند.
از ابتدای بهمن این پایشها صورت میگرفت. یعنی تقریبا یک ماه قبل از ورود بیماری به ایران ما در همکاران ایجاد آمادگی کرده بودیم تا هم بیماری را بهتر بشناسند و هم برای کارهای عملیاتی آمادهباشند و مراقبتها نیز در حال انجام بود تا اینکه اولین مورد در ایران از استان قم گزارش شد و وارد فاز اجرای نظام مراقبت در کلیه مراکز درمانی و بیمارستانها شدیم.
غربالگری و مراجعات حضوری
البته قبل از اینکه این اتفاق بیفتد سمینارها و جلسات متعددی برای شناخت بیماری برای همکاران برگزار شد. تقریباً ششم اسفند بود که اولین مورد گزارش شد و همکاران ما شروع کردند به پیگیری موارد و از همان روز تاکنون به صورت شبانهروزی حتی در روزهای تعطیل فروردین افراد مختلف را بررسی میکردند، اگر فرد مورد نظر دارای علایم بود مدام با وی در تماس بودند و نحوه آلوده شدن او و اینکه طی دو هفته گذشته با چه کسانی در تماس بوده و به چه محلهایی رفته بود را بررسی میکردند و گروهی دیگر از همکاران با مراجعه به درب منازل به پالایش شهروندان پرداختند که کاری بسیار مخاطرهآمیز بود. روزهای اول همکاران به ویژه در روستاها علاوهبر مراجعه به درب منازل نمونهگیری را هم خودشان انجام میدادند و این جزو سختیهای روزهای اول کار بود. تعطیلات که در استان اعمال شد هیچ یک از همکاران ما در این تعطیلات بیکار نبودند.
بسیج ملی مبارزه با کرونا
علیرغم تنگناهای مالی ، برای 36 مرکز 16 و 24 ساعته، تعدادی دستگاه پالس اکسی متر و تب سنج لیزری تهیه شد. فضای عمومی مقابله با کرونا و روند فزاینده بروز و شیوع ، وزارت را به تشکیل و ابلاغ طرح بسیج ملی مبارزه با کرونا واداشت که در این طرح نیز، توسعه شبکه به عنوان معمار ساختار نظام بهداشتی موظف به همراهی، کمکرسانی و بسترسازی برای فعالیت سایر گروه /واحدهای فنی و اجرایی شد.
شکلدهی کمپینها و ایستگاههای غربالگری و اطلاعرسانی در مبادی ورودی و محلات و مناطق شهری و استانی، جلب مشارکت جوانان داوطلب بسیجی و جوانان جهادی بینام و نشان در قالب تیمهای مراقبت و سالمسازی از دیگر اقدامات مقابله با بیماری کرونا بود که همراه و همگام با گروه / واحدهای بیماریها، بهداشت محیط و آموزش سلامت به انجام رسید.
امیری میگوید: اتفاقات خاصی هم در این حین و بین افتاد، برای مثال در بندر امام همکارمان آقای «رهبانی» در حالی که پدرش به رحمت خدا رفته بود چند ماه به صورت شبانهروزی پای کار بود و به منزل نرفت، یا آقای «جمشیدی» همکار دیگرمان در شهرستان رامشیر که هنگام تولد فرزندش نتوانست کنار خانواده و بالای سر آنها باشد و همکاران دیگر که مطمئناً موارد بسیاری از ایثارگری و فداکاری و جانفشانی در میان آنها وجود دارد یا همکار دیگرمان آقای «زاهدی» که دوبار مبتلا و یکبار در آی سییو بستری شدند و تا پای مرگ رفتند و به لطف الهی عمرشان به دنیا بود و بهبود یافتند. اینها بخشی از سختیهای کار همکاران ما در بخش بهداشت است و قطعا تمام همکاران با از جان گذشتگی پای کار بودند چون این ویروس واقعا شوخیبردار نبود. ماه مبارک رمضان و گرم شدن هوا نیز مانع فعالیت همکارانمان نشد همکاران ما در بخش بیماریهای واگیردار خط مقدم دفاع از سلامت مردم بودند. در مراکز تجمعی مثل سرای سالمندان، آسایشگاههای معلولین و... نمونهگیری و مراقبت و آموزش انجام میدادند.
خودمراقبتی تنها چاره کار
حال باید پرسید؛ خوزستانی که در روزهای آغاز بیماری بسیار آمار خوب و قابل دفاعی داشت و به نحوی که در روزهایی که اکثر استانهای کشور در پیک بیماری و وضعیت قرمز به سر میبردند با کنترل همهجانبه و تدابیری که اندیشیده شد کاملا وضعیت مطلوبی داشت چگونه به یکباره همچون پیکان رها شده از چله کمان به بالای قله ابتلا رسید و وضعیتش بحرانی شد؟
مدیر گروه بیماریهای واگیردار معاونت بهداشت دانشگاه جندیشاپور در پاسخ به این سؤال میگوید: ماهیت بیماریهای تنفسی این گونه است که به تدریج تعداد مبتلایان را افزایش میدهد به طوری که اگر در ابتدای شیوع بیماری از هر 10 نفر که مراجعه میکردند یک نفر مثبت بود به تدریج آمار ابتلا رو به افزایش رفت و تعداد مثبتها بیشتر و بیشتر شد به طوری که در کشور به یکباره با اوجگیری بیماری مواجه شدیم به گونهای که تقریباً از هر ۱۰ نفر تعداد قابل توجهی مبتلا به بیماری بودند و در برخی از استانها و کشورها هم به همین صورت بود ما نیز در خوزستان از ابتدای امر با روند ملایم در حال پیشرفت بودیم که یک باره بیماری در استان اوج گرفت، به هر تقدیر تا وقتی که افراد حساس به بیماری در جامعه وجود داشته باشند و خودمراقبتی و فاصله گذاری اجتماعی هم رعایت نشود ابتلا وجود خواهد داشت.تا وقتی که واکسن نیامده تنها راهحل همین است.
البته پایش روزانه میدانی و تلفنی مراکز 16 و 24 ساعته منتخب در سه شیفت و همچنین رصد حضور و فعالیت همکاران سایر واحدهای بهداشتی در ایام تعطیل توسط گروههای کارشناسی توسعه شبکه از دیگر اقداماتی است که در راستای نظارت مستمر و موثر انجام گرفته و تداوم خواهد یافت. ما اطمینان داریم که با مردم و برای مردم، کرونا را به شکست خواهیم کشاند.
روحیهدهی با زیارت عاشورا
و سرودهای حماسی
خانم دباغ زاده، مدیر روابط عمومی معاونت بهداشت نیز که در روزهای سخت کرونایی همچون یک نیروی جهادگر از یک سو مسئولیت خطیر اطلاعرسانی و از سوی دیگر روحیهدهی به همکاران را برعهده داشته میگوید: روزهای اول در محل کار سرودهای حماسی پخش میکردیم و هر روز را با زیارت عاشورا شروع میکردیم؛ معاونت بهداشت حال و هوای روزهای جبهه و جنگ را پیدا کرده بود. و توکل و ایمان بود که به مدد نیروهای ما میآمد. چرا که کار شبانهروزی و مخاطرات و استرسی که بچهها را تهدید میکرد حالت استهلاکی و تضعیفکننده داشت.اما هیچ عاملی باعث نشد خللی در عزم و اراده نیروهای بهداشت استان وارد شود. با هجوم بیماری و در روزهای اوجگیری این ویروس سرکش همکاران ما روز و شب نداشتند و واقعا حالت جنگی داشتیم تا اینکه روند کار تثبیت شد و کارها در مدار خود قرار گرفت و آرامش نسبی به نیروها برگشت. روزهایی هم بود که همکاران از شدت خستگی و ضعف در اتاقی که فرش کرده بودند نقش زمین میشدند. اما بعد از کمی استراحت مجدد به کار برمی گشتند.
همدلی عشایر در مقابله با کرونا
او میگوید: استان خوزستان به سبب بافت قومیتی و عشایری که دارد تجمعات و مراسم گروهی از جایگاه مهم و ویژهای برخوردار است. چون ماهیت بیماری برای مردم ناشناخته بود خیلی جدی با آن روبه رو نمیشدند و علیرغم شیوع بیماری و تذکرات مکرر برخی مراسم و تجمعها همچنان به قوت قبل انجام میشد؛ باید تدابیری اتخاذ میشد که از این تجمعها جلوگیری شود. به همین خاطر دکتر علوی معاون بهداشت دانشگاه چندین جلسه از شیوخ عشایر مختلف استان دعوت کرد و حساسیت و مخاطرات بیماری و تجمعات را برایشان تشریح کرد.
مردی که دل به دریا زد
تورج رهبانی-کارشناس مبارزه با بیماریهای مرکز بهداشت بندر امام خمینی- جوان دهه شصتی است که یک تنه دل به دریا زد و جانش را سپر بلای مردم سرزمینش کرد.
او میگوید: با اعلام اپیدمی بیماری در چین مبادی ورودی کشور ملزم به کنترل ورودیها از جمله مبادی دریایی شدند و مقرر شد ما نیز در بندر امام خمینی تمام کشتیهای ورودی، به ویژه کشتیهایی که از جنوب شرق آسیا از جمله چین و تایلند و... در بندر پهلو میگرفتند را پایش کنیم؛ ما با قایق از اسکله به لنگرگاه کشتی که بعضا یک ساعت با ساحل فاصله داشت میرفتیم و با طناب از کشتی بالا میرفتیم و از تمام حاضرین در کشتی از کاپیتان گرفته تا ملوانها شرح حال میگرفتیم و در پرسش نامه ثبت میکردیم و در صورتی که فرمانده کشتی گزارش میداد که طی چند روزی که لنگر گرفتهاند فرد یا افراد دارای علائم نداشته اند؛ آن وقت به کشتی اجازه میدادیم وارد اسکله شود. از اواخر بهمن و بعد از انتشار خبر ووهان چین ما این کار را شروع کردیم و خوشبختانه هیچ موردی نداشتیم فقط یک کشتی ترکیهای بود که یکی از افراد آن علائمی از خود نشان داده بود که در آزمایش تکمیلی عفونت رودهای تشخیص داده شد و خوشبختانه کرونا نبود.
از برج 11 تا سه ماه، شبانهروز در بندر مستقر بودم؛ تا جایی که دکتر علوی معاون دانشگاه هم در همان ایام کلیپی از من در صفحه شخصی خود بارگذاری کرده بود که خیلی به من روحیه داد و خستگی را از تنم بیرون کرد.دست تنها بودم چون نیرویی که هم مسلط به کار و هم زبان خارجی برای حضور در کشتیها باشد، نبود.
روزهای دور از خانه
او ادامه میدهد: روزهای واقعا نگرانکنندهای بود همه چشم انتظار بودند که من از کشتی با خبر خوش برگردم و اعلام کنم هیچ موردی نبوده تا خیالشان آسوده شود ولی در نهایت این ویروس منحوس از جای دیگری سربرآورد و مردم سرزمینم را درگیر خود کرد.
او که متولد 1360 است یک دختر 5-6 ماهه دارد که خدا تازه به او هدیه کرده ولی او قریب به سه ماه روی ماه دخترش را ندیده؛ رهبانی در این باره میگوید: متاسفانه منزلمان نزدیک محل کارم نبود که بتوانم به خانوادهام سربزنم چون خانه ما در شهرستان بهبهان است و در طول این سه ماه فقط از طریق تماس تصویری میتوانستم خانواده ام را ببینم.
پدرم هم در همین زمان از دنیا رفت و نتوانستم در مراسم خاکسپاری شرکت کنم. البته خانوادهام در تماسهایی که داشتند وقتی ناراحتی مرا میدیدند مکرر عنوان میکردند کاری که تو انجام میدهی برای ما مایه افتخار است و حضورت آنجا واجبتر است و به من روحیه میدادند. در واقع من در مقابل زحمات کادر درمان و پرستاران که مداوا و مراقبت از بیماران کرونایی را برعهدهدارند کاری نکردهام و خدا را شاکرم که این فرصت را داد تا در کنار مدافعان سلامت من هم یک قدم کوچک بردارم. اما از مردم میخواهم با رعایت هر چه بیشتر توصیههای بهداشتی کمک کنند تا از جولان دادن این ویروس منحوس و زمینگیر شدن هموطنان و کادر درمان جلوگیری کنیم.
دو بار ابتلا به کرونا
«منوچهر زاهدی»؛ مسئول واحد پیشگیری و مبارزه با بیماریهای مرکز بهداشت شرق اهواز هم از روزهای پرازدحام کرونا میگوید: بخش مبارزه با بیماریهای بهداشت شرق اهواز کانون اتفاقات بود و کلیه مواردی که برای نمونهگیری و جوابگیری میآمدند به ما مراجعه میکردند. در اکثر ادارات کارکنان با محدودیت ساعت و روزهای کاری مشغول بودند و گاهی دو روز در میان سرکار میرفتند اما ما از اول اسفند تا اواخر فروردین نه تنها هر روز بلکه تا ساعت 12 شب مشغول به کار بودیم. چون چند منطقه مهم از جمله فرودگاه و پایانههای مسافربری در محدوده کاری ما بود وهمچنین مرکز بهداشت شرق اهواز فعال بود. تعداد زیادی از مردم به خاطر نگرانی که داشتند با کمترین علائم مشابه مراجعه میکردند و طبق پروتکل اولیه نمونهبرداری از همه صورت میگرفت و حجم مواجهات ما بسیار زیاد بود. به گونهای که همه نیروها حتی من که مسئول واحد بودم نمونهگیری میکردیم. با وجود رعایت تمام پروتکلهای بهداشتی و وسایل مورد نیاز متاسفانه اواخر فروردین ماه تستم مثبت شد. البته درگیری بیماری خیلی حاد و اذیتکننده نبود و با دو هفته استراحت تحت نظر مسئول مرکزمان دکتر مشکورنیا که متخصص بیماریهای داخلی هستند بهبودی حاصل شد و مجدد به کار برگشتم.
پنجه در پنجه مرگ
با اوجگیری بیماری در خوزستان در اواخر خرداد و ازدحام شدید مردم در مرکز و حضور تنگاتنگ جمعیت و فواصل بسیار کم از یکدیگر و هوای گرم و...- هر چند که بیشتر نگاهها معطوف کادر درمان بود و زحمات و خطری که بچههای ما را تهدید میکرد کمتر دیده میشد-22 خرداد در حالی که مشغول کار در مرکز بودم حوالی ساعت 10 و نیم صبح بیهوش شدم، با اورژانس تماس گرفتند؛ افت فشار شدید داشتم و باید بستری میشدم، بعد از بستری دوباره تست گرفتند که متاسفانه دوباره مثبت شد ، حدود 5 روز در بیمارستان میلاد تحت نظر رئیسبهداشت شرق اهواز دکتر مشکورنیا بودم. شرایطم که مقداری بهبود پیدا کرد برای گذراندن مابقی طول درمان به خانه رفتم ولی بعد از دو سه روز هیچ کاری نمیتوانستم انجام بدهم و کاملا ناتوان شده بودم توان راه رفتن و غذا خوردن را هم نداشتم.
همکاران برایم کپسول اکسیژن آورده بودند ولی اکسیژن هم دیگر جواب نمیداد. طوری شد که دوباره مرا به بیمارستان رازی بردند و در اسکنی که گرفتند مشخص شد بیش از 90 درصد ریهام درگیر شده! البته همکاران همان موقع به من نگفتند تا روحیهام را از دست ندهم. به سرعت دستور بستری در آی سی یو صادر شد ولی به دلیلاشغال تختهای بیمارستان رازی شب اول به بیمارستان طالقانی منتقل شدم تا شب دوم که یک تخت خالی شد و به بیمارستان رازی برگشتم. شرایط بسیار وخیمی داشتم و هر آن مرگ را کنار خودم احساس میکردم. متخصصین کاملا ناامید شده بودند. وضعیت بیماری به حدی رسیده بود که شاید جزو اولین مواردی بودم که پلاسما فرز را برایم انجام دادند و خدارا شکر جواب داد و پس از آن 10 روز در بیمارستان رازی و دو هفته در منزل بستری بودم تا تستم منفی شد.
هر چند هنوز با تبعاتش مقداری درگیرم چون درگیری ریه بسیار بالا بود. زحمات اساتید مجرب و پرستاران بیمارستان رازی برای خودم و تک تک بیماران را میدیدم که واقعا دلسوزانه از بیماران مراقبت میکردند.
شاید باورش سخت باشد ولی تا قبل از اینکه در بیمارستان رازی بستری بشوم تصور درستی از این بیمارستان نداشتم، همانگونه که در میان عوام نیز به بیمارستان کرونایی مشهور شده که به نوعی همه از رفتن به این بیمارستان واهمه دارند.
اما اگر نبود لطف خدا و مراقبتهای کادر درمان این بیمارستان شاید من هم نبودم. به همین خاطر بعد از بهبودی هر کسی که مشکلی داشته باشد را به این بیمارستان ارجاع میدهم چون اساتید مجربی در آن هستند.
زاهدی در پاسخ به این پرسش که بعد از تحمل این همه سختی بازهم مشتاقانه به کار برگشتید و دلسرد و دلزده نشدید میگوید: یک لحظه هم به تغییر و یا ترک شغلم فکر نکردم چون ما اوج سختی کار را گذراندیم، روزهایی بود که بیش از 500 نمونه میگرفتیم و میفرستادیم، الان که تعداد خیلی کم شده هر چند هنوز تمام نشده است. اما اوضاع تا حدی بهبود پیدا کرده است.
چه مبارزه جانانه و چه ایثار و از خودگذشتگیهای خموش و بیصدایی که بهداشت یاران عزیز کشورمان در صحنه نبرد با غول بیشاخ و دمی که به یکباره خواب و آسایش را از مردمان سراسر گیتی ربود از خود نشان دادهاند.درست است که اوضاع تا حدی بهبود یافته اما در نهایت تاکید همه این نیروهای خدوم و دلسوز دعوت مردم به رعایت توصیههای بهداشتی و خود مراقبتی برای حفظ سلامت و جانشان بود.