تـقـوا برات آزادی از دوزخ
آیتالله سیدحسن عاملی
تقوا مفهومی است که خداوند متعال آن را به تمام امتها سفارش کرده است: «و ما هم به آنان که پیش از شما به آنها کتاب داده شد و هم به شما سفارش اکید کردیم که پرهیزکار و خداترس باشید»(1)
«سفارش برای امتها» تأکیدی است که در قرآن تنها در حق تقوا بیان شده است. تأکید بالاتر از این نمیشود که خداوند متعال تقوا را معیار اکرمیت قرار داده و فرموده است:«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکُمْ»(2) آدمیبه هر سمت و مقامیکه برسد چنانچه در کنارآن تقوی نباشد قطعا همان مقام به ضد ارزش تبدیل و موجب سوء عاقبت شخص میشود لذا تقوا، معیار اصلی برای تقدم و برتری بین انسانهاست.
مطابق کریمه «وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا»(3) همه وارد جهنم میشوند، سپس طبق آیه شریفه «پس از ورود همه در دوزخ، ما افرادی را که خداترس و باتقوا بودهاند نجات خواهیم داد و ستمکاران را فرو گذاریم تا در آن آتش به زانو درافتند.»(4) هر کسی کارت تقوا و فضیلت کف نفس دارد خارج خواهد شد اما ظالمان ذلیلانه در آنجا خواهند ماند.
خداوند تأکید کرده که در این خروج هیچ ناراحتی و غم و اندوهی متوجه متقین نخواهد شد آنجا که فرموده «و خداوند کسانی را که تقوا پیشه کردند با رستگاری رهایی میبخشد؛ هیچ بدی به آنان نمیرسد و هرگز غمگین نخواهند شد.»(5)
خداوند با کریمه «مسلماً پرهیزکاران در جایگاه امنی خواهند بود.»(6) تقوا را عامل امنیت برای جوامع بشری معرفی کرده است و عجیب این است که در جای دیگر با تعبیر«در منزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند عزّت و سلطنت جاودانی متنعّمند.»(7) بیان کرده که متقین درآخرت در مقام عنداللهی هستند، یعنی فرد متقی پیش خدا بوده و هیچ حجابی بین او و خداوند نیست. مقام عنداللهی مقام ولیاللهی است همچنان که در روایت آمده: «لیس بین الله و بین ولیه ستر و لا دونه حجاب»(میان خداوند و دوستانش پوشش و مانعی وجود ندارد)(8)
خداوند روزه ماه رمضان را نیز با تقوا تعلیل کرده و فرموده:«لَعَلَّكُم تَتَّقونَ»(9) یعنی اگر کسی ماه رمضان را روزه بگیرد ولی درطول سال تقوا نداشته باشد بمثابه این است که روزه نگرفته و به تعبیر قرآن او«عامِلَهًٌْ ناصِبَهًٌْ(10) است یعنی جز زحمت چیز دیگری دستش نیامده است.
شرف مرد به کف نفس است، یعنی زمانی که زمینه خیانت پیدا شد و دنیا از روزنهای چشمک زد (11) ،انسان باید یک قدرت روحی داشته باشد که بتواند خودش را حفظ کند. این واهمه قدسی جایش فقط در سینه است و لذا رسول خدا به سینه خود اشاره کرده دوبار فرمود «التقوی هیهنا»(12)
کف نفس، ضرورتی حیاتی
برای زندگی بشر
مفهوم کف نفس جزو ضروریترین نیازهای زندگی مدنی و رکن اصلی یک فرهنگ فاخر و زیرساخت اصلی یک اقتصاد آرمانی است. بدون این مفهوم، سیاست، تجارت و اقتصاد ما کاملاً فلج، لنگ و مخرب است. پلیس در همه جا حضور ندارد و خلاف در خلوت خانهها شکل میگیرد و راه دور زدن قانون نیز بسیار فراوان است. کسانی که در گلوگاهها هستند و کسانی که امضای طلایی دارند، اگر پلیس باطنی نداشته باشند معلوم است که چه بلایی سر کشور میآورند.
در حال حاضر در کشور ما غالب مشکلات اقتصادی، ریشه فرهنگی دارد. رشوه، اختلاس، دروغ، نبود احساسهای جمعی، عدم امانتداری، عدم وجدان کاری و... همگی معضل فرهنگی است. فرهنگ به منزله ریل است و اقتصاد به منزله قطار؛ جایی که ما ریل نداریم طبیعی است که در آنجا قطار نیز نخواهیم داشت.
جامعه مهدوی برای ما الگوی جامعه آرمانی است ،این جامعه بر اساس تقوا شکل میگیرد و لذا بنیانگذارآن با وصف «جامِعُ الكَلِمَهًِْ عَلَى التَّقْوى»(13) شناخته میشود یعنی با تقوا کارخود را پیش میبرد.
راههای تحقق تقوا در جامعه
سؤال اصلی این است که ما چطور تقوا داشته باشیم؟ جامعه ما چطور«أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى»(14)باشد؟
اصلیترین عامل تحقق تقوا عبارت است از ایمان به مبدأ و معاد. یعنی انسان معتقد باشد که اولاً یک اراده حکیمانه بر این دنیا حکومت میکند، نه یک روح دیوانه؛ یعنی همه چیز از روی حساب و سلامتی، طراحی و خلق شده و موجود بیحساب و غیرسالم در این عالم هیچ جایی ندارد و کسی که در این دنیا بیحساب رفتار میکند این عالم او را پس میزند. دنیا دارصدق است اما برای کسی که صادق است: «الدنیادار صدق لمن صدقها»(15)
خداوند درقرآن فرموده است: من بالاخره ناپاک را از دل طیب بیرون میآورم(16) امیرالمومنین(ع) فرمودند این مهم در زمان فرزندم مهدی محقق خواهد شد. این عالم، عالمیاست که از روی حساب درست شده است و کسی که سالم نباشد در این عالم جا ندارد «اَللّهُمَّ اَنْتَ السَّلامُ وَ مِنْكَ السَّلامُ و اِلَيْكَ يَعُودُ السَّلامُ وَ داركَ دارالسَّلام حَيِّنا رَبَّنا مِنْكَ بِالسَّلامِ»(17) اگر کسی ناسالم باشد ذرات عالم در برابر او چموشی میکنند و اگر مهلتی هم پیدا کند مکر الهی و استدراج خواهد بود.
عامل دوم برای تحقق تقوا این است که اعتقاد داشته باشیم که ما یک روز ملاقاتی با خداوند داریم. خداوند چندین بار در قرآن فرموده است که من یک روزی وعدهگاهی با شما دارم.
طبق روایات کسی که از دنیا میرود اولین کاری که میکنند این است که روحش را پیش خدا میبرند و او در برابر خداوند میایستد. آخرین آیهای که بر پیامبر(ص) نازل شد این بود که «بترسید از روزی که پیش خدا میآیید؛آن روز روز رسیدگی بهحساب است و همه اعمال انسان در آن روز با حقیقت و جوهر خود در وجود انسان ظهور میکند»(18) باز خداوند فرموده: «ای جن و انس! عجله نکنید بهزودی بهحساب شما خواهم رسیدم!(19)
درجوامع روایی وارد شده که زمانی رسول خدا با لشکر به مسافرت رفتند و یکی ازصحابه را درمدینه گذاشتند تا به خانوادهها رسیدگی کند، او روزی در خانه یکی از صحابه را زد تا اگر نیازی دارند برآورده کند در این لحظه زن بسیار زیبارویی لای در پیدا شد و عنان طاقت را از آن مرد صحابه ربود و برای خیانت دست به جلو برد، اما آن زن عفیفه داد زد: النار! النار! این سخن درآن مرد آنچنان اثر کرد که در کوچههای مدینه میدوید و میگفت: النار! النار! تا اینکه رسول خدا از سفر برگشت و اصحاب را در مسجد جمع کرد، ولی آن مرد خطاکار از شدت خجلت در صف آخر قرار گرفت، در این حال رسول خدا تلاوت سوره تکاثر را شروع کرد و وقتی به آیه «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»(20)رسید آن مرد صیحهای کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
باز روایت شده که اصحاب حضرت عیسی(ع) از او خواستند صاحب قبری را که آنها تعيين ميكنند زنده کند، حضرت قبول کردند و در برابر قبری ایستادند که حواریون تعیین کرده بودند و به اذن خدا صاحب قبر را زنده کردند ،خاکها کنار رفت و از داخل قبر مردی بیرون آمد و در برابر آنها ايستاد. حضرت عیسی ازحال او پرسید، گفت: کنتُ حمّالا فی الدنیا فحملت حطبا لرجل فکسرت منه خلالا فاخللت به اسنانی فانا مطالب به مذمت!!! یعنی من در دنیا حمال بودم و برای مردی هیزم حمل میکردم، یکبار ازآن هیزم چوبکی شکستم و دندانهای خود را خلال کردم و حالا از آن روزی که مردهام مرا بهخاطر همان چوبک خلال، توقیف کردهاند و بازخواست میکنند.(21)
باز روایت شده که مجرمین در پای حساب آنقدر معذب میشوند که به خداوند میگویند «حاسبونا و لو الی النار!» یعنی خدایا ما را ولو با بردن به جهنم ازعذاب محاسبه خلاص کنید!
باز روایت شده که محاسبه آن روز آنقدر سخت است که همه آرزو میکنند که ایکاش در دنیا جز «قوت لایموت» داده نمیشدیم.
در دعای کمیل از جمله «وَ بِرَحْمَتِكَ اَخْفَيْتَهُ» معلوم میشود که محاسبه آخرت آنقدر دقیق است که گاهی دو ملک موکل نیز متوجه ناخالص بودن عمل نمیشوند، در نتیجه عمل را بالا میبرند، اما خداوند به آنها خطاب میکند که «اِجْعَلُوهَا فِي سِجِّينٍ إِنَّهُ لَيْسَ إِيَّايَ أَرَادَ بِهَا»(22) یعنی عمل او را در جهنم قرار دهید که او غیرمرا اراده کرده است!
باز در روایت آمده که بین دنیا وآخرت هزار عقبه است، «أَهْوَنُهَا وَ أَيْسَرُهَا اَلْمَوْتُ»(23) یعنی سبکترین و آسانترین آن مرگ است، درتمام این عقبات ندا میرسد که «آنها را نگهدارید که باید بازپرسی شوند!»(24) البته کسی که پاک و سالم زندگی کرده، با روح و ریحان از او استقبال میکنند، اما کسی که دلها را شکسته، حقوق را ضایع کرده، در بیتالمال تصرف کرده، خیانت به مال و ناموس مسلمانها کرده و آتش به زندگی مردم زده است، این خطاب برای آنهاست.
پرورش تقوا و کف نفس و ایجاد واهمه قدسی باید از مدارس و مراکز آموزشی و تربیتی شروع شود. اگر اعتقادات تقوا محور در مدارس و مراکزتربیتی ما تدریس بشود، بازدارندگی و کف نفس و واهمه قدسی، جامعه ما را فرا میگیرد.
از روایات معلوم میشود که اگر کسی در دنیا خودش را مورد محاسبه قرار دهد در آخرت محاسبه نخواهد داشت لازمه «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا» (بهحساب نفستان برسید، پیش از آنکه بهحسابتان برسند (25) همین است و اگر در زندگی چنان خوب عمل کند که چهل نفر شهادت دهند آدم درستی بوده است، خداوند این شهادت را امضاء میکند، به همین جهت در بعضی از شهرها مرسوم است که وقتی میت را به قبرستان میآورند دم در قبرستان کسی با صدای بلند از مردم شهادت میگیرد و باصدای بلند از مردم سؤال میکند که آیا این شخص نمازمیخواند؟ زکات میداد؟ و...
امیرالمومنین(ع) فرمودند: «قسم به خداوند اگر من روی خارهای وحشتناک بخوابم و با زنجیر مرا بکشند، این برای من بهتراست از اینکه من خدا را ملاقات کنم در حالی که به کسی ظلم کرده باشم»(26)
باز امیرالمومنین(ع) فرمودهاند:«قسم به خداوند اگر اقالیم سبعه را نیز به من بدهند و بگویند در حق یک مورچه ظلم کن این کار را نمیکنم».(27)
همه اینها مظاهر تربیت دینی است و اساس اینتربیت بر توحید است ،به همین جهت اعتقاد توحیدی مبارکترین اعتقاد و نفیسترین متاع زندگی بشراست.
سیستمتربیتی ما باید طوری باشد که انسانها قیمتشان را خیلی بالاتر ببینند ،بالاتر از اینکه خودشان را به چندرغاز رشوه بفروشند، در روایت است که زمانی رئیس یک قبیله از مشرکین، اسیر رسول خدا بود و رسول خدا خود به او رسیدگی میکرد تا او مسلمان شود. روزی به او فرمود یا ایمان میآوری یا فدیه میدهی یا کشته میشوی؟ او جواب داد: ایمان نمیآورم، فدیه هم نمیدهم، کشته میشوم. حضرت فرمود در ایمان اجبار نیست ،میتوانی ایمان نیاوری ولی چرا با فدیه آزاد نمیشوی؟ این رئیس قبیله مشرک سخن بسیار نغزی گفت؛ عرض کرد: یا محمد! قیمت من آنقدر بالاست که اگر قبیله من کل دارایی قبیله را به پای تو بریزند قیمت من نمیشود!
کسی که در این عالم مرتکب تضییع حقوق شده، بیحساب زندگی کرده و بدون توبه از دنیا رفته در عالم آخرت گرفتار بلایی میشود که امیرالمومنین از وصف آن اظهارعجز میکند با اینکه آن حضرت به مرتبهای از یقین و کشف رسیده که میفرماید: «اگر پردهها کنار برود به یقین من اضافه نمیشود»(28) با این حال در وصف عذاب انسان گناهکار میفرماید «فَغَيْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِهِمْ»(29) من نمیتوانم توصیف کنم که بعد از مرگ چه بلایی سرآنها آمد.
در عین حال این عالم بر رحمت و مغفرت استوار است ،لذا خداوند در کتاب آسمانی خود در بیان اولین وصف خود از ماده رحمت و وصف رحمان و رحیم استفاده کرده و در جای دیگر فرموده: «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»(30)یعنی انسانها را برای رحمت خلق کردهام.همچنین از روایات معلوم میشود که خداوند متعال رحمتش صد جزء است، یک جزء آن را به ما انسانها داده است و ما با آن یک جزء، زندگی خود را میچرخانیم یعنی با همان یک جزء پدر و مادر به فرزند محبت و عطوفت دارند و بالعکس و.... خداوند در روز قیامت همان یک جزء را نیز به نود و نه جزء دیگر افزوده و انسانها را مشمول رحمت خود قرار میدهد اما این برای کسانی است که حق الناس بر ذمه ندارند.
پی نوشت ها:
ـــــــــــــ
1. نساء، 131. 2. حجرات، 1. 3. مریم، 71. 4. مریم، 72. 5. زمر، 61. 6. دخان، 51. 7. قمر، 55. 8.توحید صدوق؛ ج1، ص178. 9. بقره، 183. 10. غاشیه، 3. 11. نور، 43. 12. بحارالأنوار، جلد۷۰، صفحه ۱۹۹. 13.فرازی از دعای ندبه «أَيْنَ جامِعُ الكَلِمَهًِْ عَلَى التَّقْوى» 14. اشاره به آیه 108 سوره توبه. 15.نهجالبلاغه، حکمت 131. 16. انفال، 37. 17. - مفاتیحالجنان، بخشی از اعمال مسجد کوفه 18. بقره، 281. 19. الرحمن، 31. 20. تکاثر، 8. 21.نسيم السَّحَر ومنظوم الدُّرر، ابن جوزی 22. اصول کافي، جلد۲، صفحه۲۹۴، «إِنَّ اَلْمَلَكَ لَيَصْعَدُ بِعَمَلِ اَلْعَبْدِ مُبْتَهِجاً بِهِ فَإِذَا صَعِدَ بِحَسَنَاتِهِ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِجْعَلُوهَا فِي سِجِّينٍ إِنَّهُ لَيْسَ إِيَّايَ أَرَادَ بِهَا» 23. من لا يحضره الفقيه، جلد۱، صفحه۱۳۴، «إِنَّ بَيْنَ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَهًِْ أَلْفَ عَقَبَةٍ أَهْوَنُهَا وَ أَيْسَرُهَا اَلْمَوْتُ». 24. صافات، 24. 25.بحار الأنوار، جلد۷۴، صفحه۱۸۱. 26 و 27.نهجالبلاغه، خطبه 224. 28.بحارالأنوار، جلد۸۴، صفحه۳۰۴. 29.نهجالبلاغه، خطبه 109، «فَغَيْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِهِمْ؛ اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِمْ سَكْرَهًُْ الْمَوْتِ وَ حَسْرَهًُْ الْفَوْتِ...» 30. هود، 119.