kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۲۹۴۲
تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۶
نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران-۳۵

ارتجاع روشنفکری با پرچم اصلاحات!





حداقل از دورة مطرح شدن مشروطیت، تمدن و فرهنگ غربی به یکی از چالش‌های بزرگ جامعة ایران تبدیل شد. شروع این چالش به جنگ‌های ایران و روس، بازمی‌گردد و شکست ایران، سردمداران دربار و اعوان و انصار فرنگ رفته را، به این نقطه رساند که چون از لحاظ ابزار و ادوات جنگی از روس‌ها عقب هستند بایستی تکنولوژی جدید را از خارج وارد ایران کنند! متأسفانه برنامة ورود تکنولوژی غرب به ایران با ورود انگلیس، فرانسه و آلمان، با تحمیل فرهنگ آنان همراه شد. اعزامی‌های به خارج نیز به جای آراسته شدن به علم غربی، با کوله‌باری از آداب و رسوم و تفکر ‌آنان بازگشتند. خیل بزرگی از به اصطلاح متفکرین این دوره مانند میرزاملکم‌خان ناظم‌الدوله، میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا حسین‌خان سپهسالار، مستشارالدوله، سید حسین تقی‌زاده و... به تجلیل از تمدن غرب پرداخته و فکر و تمدن بزرگ و غنی خود را به فراموشی سپرده و خواهان فرنگی شدن از نوک پا تا فرق سر شدند!
در نهضت مشروطه هم، این گروه با انجمن‌ها و محافل مخفی و نیمه آشکار خود و روزنامه و مجلاتی که منتشر می‌کردند، رنگ و بوی فرنگستان را در قانون اساسی و رفتارهای اجتماعی وارد کردند و در مقابل دینداران و متولیان تبلیغات و معرفت اسلامی؛ یعنی علما و روحانیون، موضع‌گیری کردند.
پس از استیلای پهلوی و انقراض قاجار که با کودتای سوم اسفند 1299 انگلیسی‌ها و با همکاری روشنفکران غرب‌اندیش مانند سیدضیاء طباطبایی، یحیی دولت‌آبادی، مصدق‌السلطنه،‌ تقی‌زاده و... انجام شد، مخفی‌کاری و پوشش دینداری هم از کارهای روشنفکرانه کنار رفت و به طور علنی با دین مبارزه شد و هویت دینی را به سخره گرفته، هویت و فرهنگ غربی را ‌آراستند تا بتوانند دیکتاتوری و چپاول ثروت‌های ملی را راحت‌تر و بدون مقاومت مردمی، پیش ببرند.
اگرچه انقلاب اسلامی، در این حرکت غرب‌گرایانه و غرب‌زدگی، وقفه‌ای بزرگ ایجاد کرد، اما دلباختگان به تمدن غربی که عمدتاً قشر مدعی روشنفکری بودند، پس از دهة شصت، مجدداً و با انگشت اشارة محافل و‌اندیشه‌ورزان غربی، به تکاپو افتادند بلکه بتوانند جلوی تمدن نوین دینی را در ایران اسلامی بگیرند و تمدن مبتنی بر فساد و ‌آزادی اخلاقی غرب را وارد و تحمیل کنند. «ارتجاع روشنفکری» تعبیری است که رهبر معظّم انقلاب اسلامی به این تلاش واپس‌گرایانه دارند.1
برخی از دولت‌های پس از انقلاب اسلامی، به واسطة غرب‌گرایی‌های کم و بیش مسئولان مختلف دولتی، زمینه را برای این ارتجاع فراهم کردند و چون صبغة نظام، دینی بود این بار اصل دین و احکام آن به چالش کشیده شد. بهانه‌های این چالش، یکی آزادی بود و یکی چگونگی قرائت از دین، که بازگو کردیم و دیگری تمدن‌ غربی است که بر مبنای آن توسعه معنا می‌شد.
محمد خاتمی می‌گوید: «توسعه به طوري كه امروز مورد نظر است، امري غربي و داراي مفهومي است كه مردمان آن سامان از اين كلمه اراده مي‌كنند و اگر مراد از توسعه همين باشد، چاره‌اي نيست جز اين كه خواستاران آن، به تمدن جديد متمدن شوند؛ يعني توسعه به معناي امروزش ميوه و يا شاخ و برگ درخت تمدن جديد است. اگر آن تمدن آمد توسعه هم خواهد آمد و به اين معنا سخن كساني كه مي‌گويند ابتدا بايد «خردغربي» را پذيرفت تا توسعه بيايد، سخن بيراهي نيست و اين سخن را كامل كنم كه علا‌وه بر خرد و بينش غربي بايد منش غربي متناسب با اين بينش را نيز پذيرفت.»2
خاتمی به جای آنکه توسعه را بر مبنای فهم اسلام و تجربة بومی مطرح کند که بر پایة تمدن و منش ایرانی – اسلامی استوار است، مفهوم توسعة غربی، را ملاک قرار می‌دهد و خبط بزرگتر او، ضرورت اخذ منش غربی به همراه خردغربی است. اگر خردغربی عبارت باشد از نظام‌های مستقر در غرب و رفتار و اعمال و سیاست‌های سیاستمداران آن سامان، این عین ظلمت و به تعبیر رسای رهبری، جاهلیت مدرن است و لذا منشی که از آن حاصل شده ‌نیز جز خشونت، فساد، تباهی، استعمار و استثمار نیست که امروزه غرب به شدّت درگیر آن است و سبب شده تا‌اندیشمندان مستقل آن دیار، احساس نگرانی شدید کنند.
خاتمی در ادامه این صحبت‌ها می‌گوید: «امروز به جرأت مي‌توان گفت در زندگي قومي كه عزم تعالي و پويايي كرده است هيچ تحول كارساز پديد نخواهد آمد، مگر آن كه از متن تمدن غرب بگذرد و شرط دگرگوني اساسي، آشنايي با تمدن غرب و لمس روح آن يعني «تجدد» است. كساني كه با اين روح آشنا نيستند، هرگز به پديدآوردن دگرگوني سودمند در زندگي خود توانا نيستند. باري! شرط تحول اساسي، گذر از تمدن غربي است و مراد از آشنایی با مبانی تفکر و تمدن جدید است که در پس مظاهر آن نهفته است و سوگمندانه اقوامی نظیر ما هنوز از آن محروم هستیم!»3
این جمله با جهت‌گیری‌ها و گفتارهای میرزا ملکم‌خان و آخوندزاده و تقی‌زاده چه فرقی دارد؟ آنها در راه همین تجدد و تمدن غربی تلاش کردند و حالا خاتمی در سوگ نشسته که چرا هنوز از آن محروم است! و گویا فراموش کرده است که زمانی که در رأس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود، در دیداری که مسئولین ارشاد با امام داشتند، امام خمینی چه فرمودند؟ 17 آبان 1362 بود و حضرت امام در آن دیدار، فرهنگ سابق رایج در دوران پهلوی را به عنوان یک فرهنگ فاسد که می‌خواست تجدد بیاورد، نام برده و فرمودند: «در طول مدت شاهنشاهی و خصوصاً در دو زمان اخیر، همه چیز و خصوصاً افکار جوان‌ها را به عقب برده‏اند، به طوری که آنها که تحصیل کرده بودند و می‏خواستند بگویند ما متجدد هستیم، حتماً تجدد را به این معنا می‏دانستند که بی‌بند و بار باشند، و این معنا به واسطۀ تبلیغات داخلی و خارجی و روزنامه‏ها چنان در ذهن‏شان متمرکز شده بود که تجدد یعنی همه چیز شکلش خارجی باشد و مثل اینکه غیر از این شکل زندگی کردن امکان ندارد.»4
و سپس فرمودند: «اروپایی‌ها و دانشمندان اروپا هم قائل به این مطلب‏اند که تمدن اسلام مقدم بر سایر تمدن‌هاست. و در سابق به هر یک از ایرانیان از کودکی تزریق می‏شد که باید همه چیز از اروپا گرفته شود و ارزش‌های انسانی به هر چه بیشتر فرنگی شدن است و باید از سر تا پا فرنگی شویم... بنابراین، مدت‌ها باید زحمت بکشیم و باور کنیم که خودمان دارای یک فرهنگ بزرگ انسانی با ارزش‌های اسلامی‏هستیم و اگر امروز کمبود نیروی انسانی هست به خاطر همین است که افکار به آن طرز تفکر عادت کرده بود.»5
پانوشت‌ها:
1- رجوع شود به بیانات مورخ 22/2/1377، در جمع دانشجویان دانشگاه تهران.
2- روزنامة سلام، مورخ 3/2/1375.
3- همان.
4- صحیفه امام، ج 18، ص 215.
5- همان، ص 215 و216.