kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۲۵۶۷
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۳۹۹ - ۲۰:۳۵
نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران-۳۳

تلاش اصلاح‌طلبان برای سکولاریزه کردن دین در جامعه




یکی از پژوهشگران در زمینه وصلت ناهمگون خاتمی در جامعة مدنی با جامعة‌النبی می‌نویسد: «در حالی که جامعة مدنی نهادی دنیوی و نتیجة عرفی شدن در غرب است که ضرورت همکاری افراد را براساس خرد بشر فراهم می‌نماید، از سوی خاتمی با «مدینة‌النبی» یکی خوانده شد. بدین صورت، تباین ماهوی جامعة مدنی با «مدینة‌النبی» در گفتار خاتمی به وصلتی ناهمگون انجامید، تا بدین ترتیب ناهمخوانی فرهنگی‌اندیشه و رویکرد وی، با مبانی دینی، پوششی ظاهری بیابد.
افزون بر این، وی در راستای عملیاتی ساختن این‌اندیشه و ایده در عرصة عمل نیز در وزارت کشور به نهاد‌سازی عمومی روی آورد تا بدین ترتیب توسعة کپی‌برداری‌شدة از غرب، اگرچه به نام «مدینة‌النبی» اجرا شود. تداوم چنین شعارها و رفتاری در مقطع دوم ریاست‌جمهوری وی ذهنیت خاتمی را نسبت به فرهنگ و آموزه‌های غربی روشن می‌نماید. برای نمونه در پژوهشی که به تحلیل محتوای سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و بیانیه‌های خاتمی در روزنامة نوروز، از تاریخ 25 اردیبهشت 1385 تا 17 خرداد 1380، پرداخته است مشخص شد، در موضوع مربوط به آزادی و توسعة سیاسی، جامعة مدنی در کنار مؤلفه‌هایی چون آزادی، آزادی بیان و‌اندیشة آزادی مطبوعات 07/4 درصد سهم داشت. وی در انتخابات 1380 نیز همچنان بر گفتارها و شعارهای خود تأکید داشت و اصرار ورزید و سعی کرد تا با مثبت‌نمایی از غرب به بازخوانی غربیِ مذهب بپردازد و انگارة نوینی بر پایة تلفیقی سست از آموزه‌های دینی و غربی ایجاد نماید. اقدامی که بیشتر در جهت مشروعیت‌‌سازی و پاسخ به جنجال‌های سیاسی ارزیابی می‌شود تا جسارتی برای یک نظریة نوپرداز.
 خاتمی شخصیتی است که از جسارت یک نظریه‌پرداز یا یک عملگرای صرف برخوردار نیست. مقتضای چنین شخصیتی فرو خفتن در سرپوش ابهام و راه رفتن بر مرز دوگانگی‌ها و آمیختگی سخن و قلم به تردیدها و ایهام‌هاست. چنانچه گویی لطف سخن در کاربرد صنایع ادبی از ایجاز، کنایه، ابهام و استعاره است. اگر جامعة مدنی را مدت‌ها پیش از خاتمی، نخبگان علمی- و بخصوص‌اندیشمندان سیاسی ایران- وارد ادبیات سیاسی ساختند، خاتمی آن را به واژه‌ای برای ادبیات روزمرة خود بدل ساخت و عرصة سخنوری و سخن‌پراکنی را به مجادله و بحث بر سر ورود این مفاهیم نو به منازعات و رقابت‌های سیاسی آراست. جامعة مدنی، که میوة تمدن و فرهنگ غرب بود، در بستر فرهنگ و تاریخ ما، میهمانی ناخوانده بود. بن‌مایه‌های تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعة ایرانی برای آن غریب بود و تلاش یک‌جانبه و سطح بالای حکومت در این جهت تلاشی شکست خورده بود؛ چرا که جامعة مدنی پروردة لیبرالیسم است و در تقابل با آموزه‌های جامعة دینی و بخصوص مدینة‌النبی قرار دارد؛ در حالی که ریشة جامعة مدنی به یونان و خرد بشری باز می‌گردد، مدینة‌النبی خود یک زیرساخت برای ایجاد مدینة فاضلة اسلامی و دینی است و گزاره‌های منتج از پذیرفتن این مدینة فاضله در تقابل با انگارة جامعة مدنی، آن هم به عنوان مفهومی مثبت و محصول غرب، قرار دارد. با وجود چنین تفاوت‌های آشکاری، خاتمی سعی داشت تا مبانی غربی، که زیرساخت مفهوم جامعة مدنی را شکل می‌داد به مذاق مخالفان و لایه‌های دینی جامعه خوش نماید. این امر موجب شد تا تناقضات درون‌اندیشه‌ای وی به سطح عینی و رفتاری وی نیز رسوخ نماید.1»
در شماره ششم فصلنامة «کنکاش» چاپ آمریکا، مقاله‌ای به چاپ رسید تحت عنوان «در غربت تجدد ماندن». در این مقاله صراحتاً به تقابل روشنفکران سکولار و متجدد داخل ایران با انقلاب اسلامی پرداخته و راه‌های تقدس‌زدایی در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی و سکولاریزه کردن سنّت و دین را به آنان نشان می‌دهد. در این مقاله آمده است: «گسترش یک فرهنگ سیاسی در جامعة ایران که بر اساس تحمل عقاید و آرای مختلف باشد و قادر به شکستن بنیادهای اختناق، تعبد و خرافات باشد، بایستی به مسائل تاریخی و ویژگی‌های فرهنگی جامعه حساس بوده و همّ خود را صرف متحول نمودن سنت‌ها و ارزش‌هایی کند که به صورت موانعی در راه آزادی و پویایی جامعه درآمده‌اند. این باور که بدون اعتنا به کلیت اسلام و عقاید دینی و فرهنگی عامه مردم امکان گسترش تجدد و تحول برود، بسیار بعید است. نمی‌توان صحبت از انقلاب، رفرم و تحول مردم یک جامعه کرد اما به اصلاح و تحول باورها و رفتارهای فرهنگی آنها بی‌اعتنا بود. دقیقاً با علم به این موضوع است که لزوم بحث و چالش فرهنگی نویسندگان و روشنفکران اسلامی مطرح می‌شود.»
سپس با ذکر شاهد مدعای خود در اروپا ادامه می‌دهد: «در اروپا روشنفکران و متفکرین سکولار در طی یک دوره نهادهایی را بنیاد نهادند که در کلیت خود سنت (و از جمله دین) را در حوزة خصوصی زندگی فردی محدود نمود و همزیستی آن را با زندگی عرفی ممکن ساخت. در ایران به نظر می‌رسد که روشنفکران متجدد اعتناء به امر سکولاریزه نمودن سنّت و نهاد دین نداشته و این امر را متفکرین سنّتی‌تر جامعه به عهده گرفته‌اند.»
در این مقاله تقابل را امر لازم برای تجدد و تحول دانسته و می‌نویسد: «عرفی کردن حوزة سیاسی در ایران خواه‌ناخواه با این دکترین دینی که اسلام را پاسخگوی تمام مسائل بشر می‌داند، در تقابل است. یک دوره نقد و چالش فرهنگی و فکری لازم است تا این پندار اسلامی را تضعیف کرده و زمینه را برای عرفی نمودن روابط سیاسی و فرهنگی در جامعه فراهم نماید.
تحقق چنین هدفی به آسانی ممکن نخواهد شد. بسیاری مسائل، از رشد ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جامعه گرفته تا اصلاح دین، گسترش فرهنگ و تفکر جدید در یک چنین فرایندی لازم و ملزوم یکدیگرند. اما اصلاح دین با توجه به تلاش دو نیروی موازی هم صورت‌پذیر است. متفکرین اصلاح‌طلب دینی با تأثیرپذیری از ارزش‌ها و فرهنگ جدید، تجدد در دین را در دستور کار خود قرار خواهند داد و روشنفکران غیردینی جامعه از فرصت‌های مناسب بهره جسته و دست به تقدس‌زدایی در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی خواهند زد.»2
محمد خاتمی و همفکران او،‌ در این پروسة طراحی شده، نقش اصلاح دین و نفوذ دادن تفکر غربی و تجدد آن سامان را در دین به عهده‌دارند و تفکر نامتجانس و ناهمگونی که در حوزه‌ها و زمینه‌های مختلف از این گروه دیده می‌شود، نشان از تقلای آنان در دوخت و دوز اسلام با غرب دارد که برای‌اندیشمندان غربی هم – صرف‌نظر از خشنودی آنها در برآورده شدن اهدافشان – تمسخرآمیز است و در عصر تجلی اسلام ناب و کارآمدی آن در ادارة جامعه و مقابله با سلطه‌گران بین‌المللی و ایجاد بیداری اسلامی و مردمی در جغرافیای اسلامی و غیراسلامی، رویکرد پساتاریخی آنان به دوران قاجاریه، بسیار تحقیرآمیز است. پلورالیسم و شکاکیت و نسبی‌گرایی از جمله پروسه‌های نفوذ فکری و فرهنگی گروه‌های محفلی کیان، آیین و سلام با پشتوانة مسئولیتی محمد خاتمی است که از سوی‌اندیشمندان متعهد اسلامی پاسخ‌های لازم به آنها داده شده است.3
پانوشت‌ها:
1- سایت پرسمان دانشجویی، مقاله علیرضا حیدری پژوهشگر تاریخ معاصر، 19/12/1392 – برای کسب آگاهی‌های بیشتر از جامعه مدنی مطرح شده و پاسخ‌های منطقی به آنها به کتاب ارزشمند «پرسش‌ها و پاسخ‌ها» جلد 1-4 از استاد محمدتقی مصباح یزدی مراجعه شود.
2- کنکاش، ش 6، بهار 1369، صص 112 تا 115 نقل از حلزون‌های خانه به دوش، صص 72-76.
3- رجوع شود به کتاب‌های «دموکراسی قدسی»، «کاوش‌ها و چالش‌ها»، «پرسش‌ها و پاسخ‌ها» و کتاب نقد شماره 5و6.