kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۲۳۶۷
تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱۳۹۹ - ۲۱:۳۴
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع)-29:

غلبه جریان حق بر اساس سنّت‌های الهی





اینکه می‌گویند «زن مگو مردآفرین روزگار»1 من و تو عادت کرده‌ایم این را که گفتند فوراً‌گریه را سر بدهیم و رویش فکر نکنیم؛ راست است، این‌ها مردآفرین بودند. [یزید] می‌دید که مردهایی خواهند آفرید و به جانش خواهند‌انداخت که ریشه‌اش را خشک کند؛ این را فهمید. امّا چه ‌کار می‌شود کرد؟ آیا کربلای دیگری می‌شود تشکیل داد و درست کرد؟ نه، دید دیگر وقت این هم گذشته. اگر یزید قبلاً می‌دانست که بعداً این‌قدر دردِسر برایش ایجاد خواهد شد، گمان بنده این است که به عمر سعد و شمر دستور می‌داد که زن‌ها را هم همان ‌جا یک جا بکُشید راحت کنید؛ بچّه‌های کوچک را هم بکُشید، علیّ‌بن ‌الحسین بیمار را هم بکُشید. مُنتها سنّت خدا بر این نیست که دژخیم و دشمن همه‌جا خوب بفهمد؛ یک‌ جاهایی را نمی‌فهمد. سنّت خدا بر غلبه‌ حق است و بر پایداری حق. و گفته‌ام و تکرار می‌کنم این مطلب را که هر روزی که می‌گذرد، حق یک قدم به مقصد خود نزدیک می‌شود. آن‌جاهل‌ها و ظاهربین‌ها و نفهم‌هایند که خیال می‌کنند روزبه‌روز حق ضعیف می‌شود؛ نه، لحظه ‌به ‌لحظه و
روز به ‌روز حق نیرومندتر، استوارتر، پرفروغ‌تر و شعله‌ورتر می‌شود و به هدف نزدیک‌تر می‌شود؛ سنّت خدا بر این است و اصلاً عالم این‌جوری خلق شده: مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ؛2 زمین و آسمان به‌حق خلق شدند و بر جریان حق و بر شیوه‌ حق. این است که باید ظالم اشتباه کند، باید دشمن نتواند یا نفهمد. و اینجا [یزید] فهمید که نتوانسته یا نفهمیده.
وقتی فهمید نفهمیده، حالا باید چه ‌کار کند؟ اینجاست که مقدّمات دوره‌ چهارم زندگی ائمّه‌ شروع می‌شود؛ یعنی طبعاً دشوارترین دوره‌ها و طولانی‌ترین دوره‌ها. از اطراف و با جمیع عوامل، بنا کردند به کوشیدن برای خاموش کردن فروغ تشیّع. اینکه دائماً روی کلمه‌ تشیّع تکیه می‌کنم، تعمّدی دارم؛ برای خاطر اینکه شاید در ضمن این تعبیرات، ناگهان یک برقی بزند و شما معنای تشیّع را بفهمید. در کتب می‌نویسند «عامّه» و «خاصّه»؛ خاصّه یعنی شیعه، عامّه یعنی سنّی.
[همچنین] علائم و حدود و مقرّرات عامّه و خاصّه را در زمان امام صادق و ائمّه عرض خواهم کرد، بعد ما به خودمان برگردیم ببینیم ما از عامّه‌ایم یا از خاصّه، و گمانم این است که مایه‌ شرمندگی بشود. [یزید بنا گذاشت که] تشیّع به هر وسیله‌ ممکن باید از بین برود.
یکی از وسایل خیلی ساده‌اش ارعاب است. ارعاب یک روشی نیست که امروز در دنیا معمول شده باشد؛ از قدیم بوده. از وقتی‌که انسان‌های ظالمی و مستبدّی و خودخواهی در عالم به‌وجود آمده‌اند و مردمی در مقابل آنها با شناخت حقّ خود و انسانیّت خود در صدد مقابله برآمده‌اند،‌ ارعاب هم به‌عنوان یک روش موفّق ابتکار شد. و ارعابی که یزید به‌وجود آورد ارعاب جالبی است؛ ارعابِ واقعاً جالب توجّهی است. مثلاً مدینه که پایگاه شورش و انقلاب است و
علیّ‌بن ‌الحسین‌(علیه‌ا‌لسّلام) آنجا نشسته و قبر پیغمبر(ص) آنجا است و مسلمانان پیامبردیده و جنگ بدر و اُحد دیده، آنجا زندگی می‌کنند، ناگهان فرستاد آنجا را دِرو کنند، واقعه‌ حرّه3 پیش آمد؛ گفت ‌ای سربازان من! بکشید مردم را، رحم نکنید، هر کاری ممکن است بکنید و کردند. در واقعه‌ حرّه بچّه‌های کوچک شیرخواره را کشتند؛4 جلوی مادرها بچّه‌ را گرفتند محکم زدند به دیوار که مغزش متلاشی شود؛5 بچّه را بلند کردند به آسمان‌انداختند، زیرش سرنیزه گرفتند که بچّه روی این سرنیزه افتاد و متلاشی شد.6 بعد از آن‌که واقعه‌ حرّه گذشته بود، تا مدّت‌ها هرکه دخترش را شوهر می‌داد، می‌گفت من ضامن بکارتش نیستم؛ سربازان یزیدی که آمدند این جا، خیلی کارها کردند، من نمی‌دانم با دختر من چه کردند، [لذا] ‌ضامن بکارت این دختر نیستم؛7 تا سال‌ها!
این‌ها مسائلی است که دنیا دیده به خودش. و شیعه‌ روز اوّل که می‌گفت شیعه‌هستم، از این کوره‌ها می‌گذشت که می‌گفت شیعه‌هستم؛ جرئت می‌کرد بگوید شیعه‌هستم. و برای خاطر این بود که [وقتی] به امام صادق می‌گفتند یک عدّه‌ای از شیعیان تو آمده‌اند، در را باز می‌کرد که عجب شیعیان من، بعد می‌دید یک عدّه افرادی هستند که می‌دانست شیعه‌اش نیستند؛ اخم‌ها را در هم می‌کشید، می‌گفت کو شیعه‌؟ [اگر] این‌ها شیعه‌ من‌ هستند، پس کو آن نشانه‌ها؟8
این جا یکی از راه‌‍‌ها ارعاب است. یکی از راه‌ها تحمیق مردم است؛ تجهیل مردم، استحمار مردم، و خلاصه مردم را با پندارهای دروغین سرگرم کردن؛ ‌این کار را هم شروع کردند. اینکه می‌گویم شروع کردند و قبلاً گفتم یزید، در نظرتان باشد که یزید و عبدالملک و معاویه ندارد:
رگ‌رگست این آب شیرین و آب شور
                        بر خلایق می‌رود تا نفخ صور9
یزید و عبدالملک دو موجود نیستند. [وقتی در] زمان عبدالملک عقیده‌ به جبر به‌وجود آمد، آن کسانی را که مخالف با عقیده‌ جبر بودند، از جمله معبد جُهَنی10 را به زندان‌انداختند و اذیّت کردند و کشتند. بنا کردند مردم را از لحاظ فکری تحت مضیقه گذاشتن؛ ملّاهای دروغی درست کردند. و یکی از بحث‌هایی که بنده در آینده می‌کنم،‌ مناسبات ائمّه است با ملّاهای زمان خلفا که این‌ها با آنها چه می‌کردند و چگونه عمل می‌کردند.
پانوشت‌ها:
1- عمّان سامانی.
2- سوره‌ دخان، بخشی از آیه‌ی 39
3- واقعه‌ای حاکی از برخورد خشونت‌آمیز لشکر شام به فرماندهی مسلم‌بن ‌عقبه با قیام مردم مدینه. در سال ۶۳ قمری مردم مدینه به رهبری عبداله‌بن ‌حَنظَلة‌بن ابی‌‌عامر علیه حکومت یزید بن معاویه قیام کردند.
4- الامامة و السیاسة، دینوری، ابن‌قتیبه، ج 1، ص 238.
5- همان.
6- همان.
7- الامامة و السیاسة، دینوری، ابن‌قتیبه، ج 2، ص 15؛ معجم البلدان، حموی، یاقوت‌بن ‌عبداله، ج 2، ص 249 (واژه حرّه واقم)؛ نک: تاریخ الطبری، ج 5، ص 485؛ اسدالغابه، علیّ بن ابی‌الکرم جزری، ج 3، ص 219؛ منتهی الآمال، قمی، شیخ عبّاس، ج 2، ص 33.
8- ارشاد القلوب الى الصّواب، دیلمى، حسن‌بن محمّد، ج1، صص 107 و 108.
9- مثنوی مولوی، دفتر اوّل.
10- جُهَنی‌، مَعبدبن‌ عبداللّه (80 - 20 ق) از محدّثان قرن‌ اوّل‌ هجری.‌ او از کسانی است‌ که‌ درباره‌‌ی قضاو قدر سخن‌ گفت‌. او به‌ دلیل‌ طرح نظرات خود، مورد طعن‌ و تکفیر برخی از معاصران‌ قرار گرفت.