نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران-۳۲
تحریف اندیشه امام خمینی(ره) برای تقویت سکولاریسم!
اگر انسان، شرع را امام خود قرار بدهد؛ یعنی طبق آنچه که تکلیف اسلامی و شرعی است، قدم به قدم حرکت بکند، یقینا به پیروزی خواهد رسید. ما هیچچیز کم نخواهیم داشت؛ چون آن محاسبه غیبی، محاسبه بسیار دقیقی است و محاسبهگرش خداست و دستگاه حسابکنندهاش، علم الهی است که: «لَا يعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ»1 در آن محاسبه، هیچ عاملی مخفی نیست.
وقتی به ما گفتند شما جهاد و امر به معروف و اقامه صلات و ایتای زکات کنید، صداقت در قول و عمل داشته باشید، از خلقیات رذیله اجتناب کنید، اخلاص و گذشت داشته باشید و از این قبیل احکام الهی که یک مومن کامل، آراسته به آنهاست، معنایش این است که باید در مقابل این دستورات متعبّد باشیم. اگر در یک میدان مین، که از هیچچیز آن خبر ندارید، یک کاغذ به شما دادند و گفتند دو متر جلو برو، بعد سی سانت به سمت راست حرکت کن، بعد مجددا به طرف مقابل برو و بعد از یک متر و نیم، به سمت چپ حرکت کن، همینطور شما باید بدقّت نگاه کنید و در این میدان حرکتنمایید. عارف به نقشه آرایش مینهای زیرِ زمین، این را نوشته و به شما داده است و میگوید اینطوری حرکت کنید. تعبّد، یعنی این. تعبّد، هم جزو نقشه است و عقل انسانی در آنجا کارایی ندارد اینکه یک عده با درک ناقص از مسایل روشنفکری- که من قبول ندارم اینها روشنفکری است- روی تعبّد اسلامی تأمل بکنند که تعبّد یعنی چه!؟ پس عقل ما چه میشود؟ ناشی از نفهمیدن حقیقت مسئله در زندگی و راه زندگی است. آنجایی که به دست شما نقشه میدهند و میگویند اینطوری عمل کنید، باید اینگونه عمل کنید. آنجایی که در نقشه نوشته باید فکر کنید، واقعا باید فکر کنید و به مقتضای فکرتان عملنمایید؛ این هم جزو نقشه است. آنجایی که گفتند بیخود فکر نکنید، فکرتان به جایی نمیرسد، تعبّد به شما میگوید که جز این، راهی ندارید.
در همه امور زندگی باید فکر کرد و با هدایت عقل حرکت نمود؛ مگر در آنجایی که شارع مقدس به شما میگوید این کار را بکن، باید کرد. میدان، میدان تعبّد است و هیچ عامل دیگری از جمله عقل انسانی در آنجا کارایی ندارد. اگر ما این نکته را متوجه باشیم و تقوا و پرهیزگاری و حرکت بر طبق رضای الهی را هدف قرار بدهیم، تمام مقاصد برآورده خواهد شد.
یک مومن انقلابی، چه میخواهد؟ میخواهد که در دنیا، اثری از ظلم و جور نباشد؛ میخواهد که گردنکشان عالم، میدان گردنکشی پیدا نکنند؛ میخواهد که زندگی انسانها، زندگی شیرین و سعادتمندانهای باشد؛ میخواهد که عزّت و شرف توحید و دین الهی و پایبندی به آن، مثل پرچم افتخاری، بر سر همه مسلمانان به اهتزاز در بیاید. اگر اینها را میخواهیم، راهش این است و هیچ راه دیگری ندارد».2
خاتمی در میدان سیاست و تفکر لیبرالیستی، به دگرگون جلوه دادن واقعیتها نیز دست میزند. یکی از مفاهیمی که مورد دستبرد او قرار گرفت، شعار اصلی و راهبردی انقلاب یعنی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی است. وی که پیشرفت را یک امر غربی میداند،3 آن را جزو شعار ملت قلمداد میکند! «شعار جاویدان انقلاب اسلامی، همان خواست تاریخی ملت یعنی استقلال، آزادی، پیشرفت است.»4 خاتمی پا را فراتر میگذارد و امام خمینی را نیز طالب چنین خواستی معرفی مینماید: «و امام به عنوان مرجع دینی، خواستار تحقق سه خواست تاریخی ملت ایران یعنی استقلال، آزادی و پیشرفت شد».5
خاتمی، در تلفیق تفکر غربگرای خود با اسلامی که به طور ناقص و یا وارونه شناخته بود، به وصله ناهمگون «جامعه مدنی» با «مدینهالنبی» روی میآورد. جامعه مدنی در غرب، نهادی دنیوی است که در اثر عرفی شدن و ضرورت همکاری افراد براساس خرد بشری به وجود آمده است، در حالی که در مدینهالنبی هرگز دین عرفی نمیشود تا ناچار گردد در زندگی خصوصی افراد محدود شده و از مسائل سیاسی و اجتماعی بیرون برود.
خاتمی برای از بین بردن این تضاد شعار میدهد که: «جامعهای مدنی است که در زیر چتر اسلام، ولیفقیه و قانون اساسی، تنوع و تکثّر را بپذیرد.»6 وی این شعار را در دوران فعالیتهای انتخاباتی هفتمین دوره ریاست جمهوری عنوان میکند و سعی میکند تا ولایت فقیه را چنان معنا کند که با شعار آزادی او؛ یعنی تنوع و تکثّری که تا نقد خدا و ائمه و قرآن کشیده میشود نیز همخوانی داشته باشد!
رهبر معظّم انقلاب اسلامی در جلسه پرسش و پاسخ با مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی به پرسشی در این زمینه، پاسخی بسیار روشن و روشنگرانه دادهاند:
«با عرض سلام و ادب و تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید. یکی از بحثهای روز، جایگاه ولایتفقیه در جامعه مدنی و جمهوریت است و ما شاهدیم که کتابهای زیادی در این خصوص نوشته شده است. به نظر حضرتعالی، آیا ولایت فقیه با جامعه مدنی و جمهوریت در تعارض است؟
پاسخ رهبر معظم انقلاب: تعريف جامعه مدني چيست؟ اگر جامعه مدني به معناي جامعه مدینهالنبی است، قاعدتا ولايتفقيه در جامعه مدینهالنبی، در راس همه امور است؛ چون در مدینهالنبی، حكومت، حكومت دين است و ولايت فقيه هم به معناي ولايت و حكومتِ يك شخص نيست؛ حكومتِ يك معيار و در واقع يك شخصيت است. معيارهايي وجود دارد كه اين معيارها در هر جايي تحقق يابد، اين خصوصيت را ميتواند پيدا كند كه در جامعه به وظايفي كه براي وليِّفقيه معين شده، رسيدگي كند. بهنظر من به اين نكته بايد توجه و افتخار كرد كه برخلاف همه مقررات عالم در باب حكومت كه در قوانين آنها حاكميتها يك حالت غيرقابل خدشه دارند در نظام اسلامي، آن كسي كه بهعنوان وليِّفقيه مشخص ميشود، چون اساسا مسئوليت او مبتني بر معيارهاست، چنانچه اين معيارها را از دست داد، به خودي خود ساقط ميشود. وظيفه مجلس خبرگان، تشخيص اين قضيه است. اگر تشخيص دادند، ميفهمند كه بله؛ وليِّ فقيه ندارند. تا فهميدند كه اين معيارها در اين آقا نيست، ميفهمند كه وليِّ فقيه ندارند؛ بايد بروند دنبال يك وليِّ فقيه ديگر. محتاج نيست عزلش كنند؛ خودش منعزل ميشود. به نظر ما اين نكته خيلي مهمي است.
جامعه مدني تعبيري است كه خيلي هم تعريف روشني نشده و البته يك تعبير غربي است. جامعه مدني، درست عبارت آخري و ترجمه تحتاللفظي عبارت فرنگي آن است و سابقه زيادي در فرهنگ ما ندارد. البته آنها مراد ديگري دارند كه ما آن را اصلا قبول نداريم. آنجامعه مدني كه غربيها ميگويند، با معيارهاي ما مطلقا سازگار نيست و با فرهنگ ما هم سازگاري ندارد؛ ليكن جامعه مدني به معناي جامعه مردمسالار، جامعهاي است كه در آن مقررات و قانون حاكم است. ولايت فقيه در چنين جامعهاي همين جايگاه قانوني را كه دارد، كاملا ميتواند داشته باشد؛ يعني با راي غيرمستقيم مردم انتخاب ميشود، تا بودن معيارها باقي ميماند و با زوال معيارها از موقعيت خود ساقط ميشود. وليِّفقيه در سياستگذاري نقش اصلي را دارد؛ در اجرا مطلقا دخالتي نميكند و ساير چيزهايي كه در قانون اساسي ذكر شده است».7
پانوشتها
1- سورة سبا: آیه 3
2- دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران و رؤسای دفاتر نمایندگی ولیّفقیه، 29/6/1369
3- روزنامة سلام، 3/2/1375
4- روزنامة کیهان، 23/11/1379
5- روزنامة آفتاب یزد، 25/11/1379
6- سایت پرسمان دانشجویی، علیرضا حیدری، 19/12/1391
7- بیانات در جلسة پرسش و پاسخ با مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی، 4/12/1377