kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۲۱۲۸
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۳۹۹ - ۲۰:۵۷
نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران

دلیل اصرار اصلاح‌طلبان بر «پروتستانیسم اسلامی» چیست؟



خاتمی در سخنرانی‌های خود- که در تبیین مبانی اصلاحات در سه جلسه‌ انجام شده است- نکات مهمی را از نگاهش به دین مطرح می‌کند. او در چهارمین جلسه این سخنرانی‌ها ضمن ارائه تعریفی از سکولار و سکولاریسم، آن را ذات و ملازم مدرنیته خوانده که نمی‌شود از حیات مدرن بشری جدا کرد و سپس به تحولات رخ داده در غرب اشاره می‌کند که در نتیجه مدرنیته، به اقتدار و غرور شگفت‌انگیزی دست یافته و آن را حاصل «عقل خودبنیاد بشری» می‌داند که بدون نیاز به چیزی از جمله وحی انجام شده است!
در کنار این جریان، جریان دیگری را نام می‌برد که در دین رفرم و اصلاحات ایجاد کرده به نام «پروتستانیسم» و آن را یک حرکت دینی می‌داند. وی در توضیح این حرکت می‌گوید:
«اين جريان رويکردي را ايجاد کرد که مدرنيته را تقويت کرد، رفرميست‌ها برخلاف اسلافشان معتقد به نوعي گشايش متقابل انسان و اين جهان نسبت به يکديگر بودند و اصلا اين گشايش را يک امر الهي مي‌دانستند و هرچه اين گشايش و گشودگي متقابل هم بيشتر شود، انسان را به سعادت نزديکتر مي‌کند؛ برخلاف ديدگاه ديگر که سعادت را فقط در جهان ديگر مي‌دانست [کاتولیک‌ها] و زندگي اين دنيا را زندگي آلوده به حساب مي‌آورد که بشر گرفتار آن شده است و براساس يک گناه ايجاد شده است که رهايي از آن، شرط رسيدن به سعادت است که نتيجه‌اش نوعي پست‌شمردن دنيا بود؛ در حالي که دنياي مدرن کاملا به زندگي اين جهان اهميت مي‌دهد و اصلاحات ديني هم اين مسئله را تقويت کرد.»1
وی سپس شرایطی را که موجب ایجاد سکولاریسم در غرب شد را برشمرده و ادعا می‌کند که: «اگر ما دين را در شريعت و شريعت را در ظواهر خلاصه کنيم و چنان تلقي کنيم که دين در مقابل عقل آدمي است يا با دين، انسان از عقل بي‌نياز مي‌شود و يا انسان و خدا در مقابل همديگرند و انسان آزاد و متفکر جاي خدا را تنگ مي‌کند؛ بنابراين انسان نبايد آزاد و متفکر باشد تا دين حاکم باشد، در اين صورت مطمئن باشيد که سکولاريسم خواهد آمد.»2
وی راه چاره عدم بازگشت سکولاریسم را همان اصلاحات دینی می‌داند: «دين را بايد به گونه‌اي تعريف کنيم که نه تنها عقل با دين ناسازگار نیست، بلکه اصلا دين را بايد با عقل فهميد، خداوند رقيب انسان نيست و بلکه او را آزاد آفريده و او از این جهت که انسان است داراي کرامت و حقوقي است. دین در شریعت خلاصه نمی‌شود و شريعت جايگزين عقل، اخلاق و عدالت نيست. نه تنها سکولاريسم جايي نخواهد داشت، بلکه دين مي‌تواند زندگي را لطيف‌تر، مطلوب‌تر و برخوردارتر کند» و ادامه می‌دهد: «اگر ديني گفت که جهان بزرگتر از مادّه است و جهان مادّي و غيرمادّي را بايد از طريق عقل شناخت- در عين حال که معتقد باشيم دريافتهاي ما مطلق نيست- همين دين را هم بايد با کمک عقل شناخت. کسي نبايد بگويد، دريافت‌هاي من از دين مطلق است و کسي حق چون و چرا ندارد.»3
در صحبت‌های خاتمی موارد خلاف اصول و اعتقادات اسلامی فراوان است که بایستی شخصیت‌های عالم دینی به آن پاسخ بدهند که داده‌اند، اما در این جا به اختصار چند نکته اشاره می‌شود.
الف – مسیحیت بر مبنای تعالیم اصلی مسیح، امروز در دنیا شناخته نمی‌شود و لذا بر خلاف روح و شاکله ادیان الهی، در اداره جامعه دست به خشونت‌ها و انحرافاتی زد که نتیجه آن پروتستانیسم یعنی بازنگری دینی و درآمیختن آن با عقل مادّی شد. متعلق کردن چنین حرکتی به اسلام که در ابتدای طلوع و در میانه راه، تمدن بزرگی را بنا نهاد و حرمت و کرامت و آ‌زادی مشروع انسانها را به رسمیت شناخت، تفکری غلط است که در قبل از جنبش مشروطه، ملکم‌خان و آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی به ‌آن تمسّک جستند تا غرب‌زدگی را از نوک پا تا فرق سر در ایران مستقر سازند. امروز در انقلاب اسلامی و با اصول و راهی که امام خمینی بنا نهادند و رهبری بر تداوم آن پای فشرده‌اند، هیچ نیازی به پروتستانیسم اسلامی نیست و اینان که چنین تفکری را دنبال می‌کنند در نهایت به اسلام آمریکایی خواهند رسید.
ب – دین، به ویژه اسلام، دنیا را نه تنها پست نشمرده است، بلکه آن را محل تجارت آخرت می‌داند. نظام اسلامی، برای دنیای مردم و ارائه آن بر مبنای عدالت و انصاف، راهکارهای بی‌نظیری ارائه کرده است که در بیانات و دستورالعمل‌ها و سیاست‌های ابلاغی امام خمینی و امام خامنه‌ای کاملا مشهود بوده و به تصدیق کارشناسان، اجرای دقیق آنها، الگویی موفق را در جهان مدعی دموکراسی و اقتصاد سرمایه‌داری، به وجود خواهد آورد و لذا نیازی به تحولی همچون تحول در مسیحیت نیست تا مدرنیته در این کشور تقویت گردد و زندگی دنیا پست شمرده نشود!
ج – اگر دین، صرف اعتقاد و اعمالی باشد که حداکثر در فرد متجلی گردد و در حکومت و اجتماع، دین را به حضور حداقلی برسانیم، جهان استکبار دعوایی با آن نخواهد داشت. گفت‌وگوی تمدنها اگر به این معنا باشد که از شریعت اسلامی و ظواهر آن عدول شود تا به آنچه تمدن غرب خوانده می‌شود نزدیک شده و مسالمت‌آمیز با آن به سر بریم، در حقیقت «اسلام آمریکایی» را به وجود آورده‌ایم که در کشورهای دیگر دیده می‌شود و در آن صورت هم نیازی به گفت‌وگو نیست! شریعت اسلامی یعنی احکام و فقه اسلامی که اگر جاری نشود، اسلام یک شعار بیش نخواهد بود و آن‌جاست که ظاهر اسلام خواهد ماند. هم محتوای اسلام و هم شعائر آن بایستی در جامعه حاکم باشد. این راهی است که امام خمینی مبنا نهادند و اینان اگر مدعی راه امام هستند، این راه است که در بیانات و سیرة آن بزرگوار به کرّات بازگو شده‌ است.
د– عقل، یکی از منابع فهم در مکتب اسلام است. وحی، اجماع و عرف، سه منبع دیگری هستند که هرکدام کاربرد خود را دارند و مبانی و اصولی برای راهبری درست آنها، منظم شده است. سازگاری دین با عقل یک مبنای درست است و عقل سلیم، خود دایره فهم و ادراکش را محدود معرفی می‌کند.4 رشد و ترقیاتی که انسان‌ها در طول ایام عمر خود و اجتماع مشاهده می‌کنند، دلیل بزرگ این محدودیت است. عقل غیرسلیم که منشا مفاسد عالم و خونریزی‌هاست جای خود دارد. لیکن وحی به خاطر صدور از ناحیه مقدس الهی، این محدودیت را ندارد و لذا با عقل محدود، انسان جنبه‌هایی از دین را می‌شناسد و نه تمامیت آن را و این‌جاست که خداوند متعال، انبیاء و ائمه را به عنوان الگوهای دین معرفی می‌کند تا هم در نظر و هم در عمل، راه درست و تفکر صحیح و سالم شناخته شوند. چرا قرآن و اهل‌بیت به عنوان دو ثقل اکبر که نباید از یکدیگر جدا شوند معرفی شده‌اند؟ اگر دریافت و فهم نبی‌ّ مکرم اسلام و ائمه معصومین مطلق نباشد، چطور می‌توان به سعادت در سایه دین رسید؟ ولیِّ فقیه در سایة موازینِ استنباط صحیح از فقه و اصول، حدیث و قرآن همین راه را در هر زمان با اجتهاد منضبط و نظام‌مند علمی، مشخص و جلوی پای مسئولین و مردم می‌گذارد.
این بحث را با جملات رهبر معظّم انقلاب به پایان می‌بریم. رجوع به بیانات امام خمینی و رهبر معظّم انقلاب اسلامی، نقش دین و عقل و شریعت را به خوبی روشن می‌سازد. و سخنان ناباب و ناپخته و ناشی از دلدادگی به غرب یا جهالت در شناخت دین، در مقابل آنها کاملا رنگ می‌بازد:
«نظام اسلامی‌ که امام در این کشور تشکیل داد و به‌وجود آورد، عبارت از این است که شکل زندگی این ملت، قالب و معنای اسلامی پیدا کند و جهت‌گیری، اسلامی باشد. این نظام اسلامی دارای یک مادّه اصلی به‌نام «ایمان به خدا و غیب» و نیز دارای یک قالب و صورت به‌نام «شریعت اسلامی» است. چنین نظامی که با مایه ایمان و با صورت و قالب مقررات و شریعت اسلامی، یک نظام اختصاصى استثنایى ناشناخته برای بشر مادّی، اما شناخته به‌وسیله مسلمانانی است که با اسلام و قرآن آشنا هستند، جز در صدر اسلام، دیگر در طول تاریخ وجود نداشته است، و امروز هم جز در ایران اسلامی در هیچ جای جهان وجود ندارد».5
رهبر معظّم انقلاب در تبیین ایمان به غیب و تَعبُّد و محدوده عقل در این وادی و غفلت مادی‌گراها از محاسبات غیب و بدبختی ناشی از آن در زندگی بشر، می‌فرمایند:
«ایمان به غیب، به معنای بی‌اعتنایی به دنیای شهادت یعنی همین دنیای ارتباطات مشهود و مفهوم همه نیست؛ به اینها که نباید بی‌اعتنایی کرد. چشم می‌بیند، حواس احساس می‌کنند و عقل ادراک می‌کند. باید برطبق اینها عمل کرد. ایمان به غیب، معنایش این است که ماورای آنچه که در محدوده حواس ظاهری و ادراک مادّی انسان هست، عالم دیگری، آن هم نه یک عالم بلبشوى هرکس هرکسىِ تصادفىِ بخت و اقبالی، بلکه عالم منظمِ علت و معلولىِ دقیقی وجود دارد. یعنی ماورای این عالم مُلک، مَلکوت و عالم معنایی هست. این عالم معنا، متعلق به قیامت و برزخ و بعد از مرگ نیست؛ متعلق به همین الان من و شماست و باید به آن معتقد بود. البته نقطه اصلی، بلکه کل معنای حقیقی همه عوالم، ذات مقدس باری‌تعالی‌ است که او منشا حیات و وجود و فعل و انفعالات و حرکت و همه چیز است؛ لیکن در این عالم غیب، خیلی چیزهای دیگر هم می‌گنجد که باید به آنها معتقد بود.
بدبختی بشر آن وقتی است که همه حقیقت را در مشاهدات و محسوسات خودش محدود و محصور کند؛ مثل مادّیین و بسیاری از غیرمادّیین غافل. این فرد غافل، مادّی هم نیست، معتقد به خداست؛ اما با این‌که به خدا اعتقاد دارد، ولی شعور ندارد که این اعتقاد، با اعتقاد به اصل غیب و فعل و انفعالات و علل و عوامل غیبی ملازم است. اگر ما معتقد به غیب نباشیم، یا درک درستی از آن نداشته باشیم، نتیجه این می‌شود که محاسبات مادّی می‌کنیم، به معادلات و مبادلات مخلوق انسان، صددرصد دل می‌بندیم و اتکا می‌کنیم؛ همین‌هایی که می‌بینید صدی هشتاد یا صدی پنجاهش، غلط در می‌آید.
آن کس که همه جوانب را ملاحظه می‌کند، بعد مثلا به طبس و یا به مرزهای غربی و جنوبی ما حمله می‌کند، کجای کارش اشکال دارد؟ آیا در محاسبات مادّیش، یک نقطه غلط هست؟ نه، محاسبات مادّی، تا آن‌جا که درک فعل و انفعالات مادّی به انسان می‌دهد، درست است. روی پول و آدم و ابزار و سیاست و تبلیغ و حمایت‌ها حساب کردن، اجزای یک محاسبه مادّی است. همه نوع محاسبه را کردند، ولی آخر سر می‌بینید که در مشت‌شان هیچ‌چیز نیست. این، حاکی از آن است که یک سلسله محاسبات و علل و عوامل و فعل و انفعالات هست که حواس انسان و در اغلب موارد، عقل مادّی انسان را به آنها راه نیست؛ آنها را دید دیگری می‌تواند ببیند.
من تصور می‌کنم، آن چشمی که می‌تواند آن فعل و انفعالات را ببیند، اسمش در اصطلاح اسلامی و قرآنی، عبارت از حکمت است. « وَآتَينَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ ». تا آن‌جایی که من فهمیدم، «حکمت»، آن بینشی است که می‌تواند حقایق را ماورای غشای مادّی آن ببیند...
پس، ورای این محاسبات معمولی، دستگاه معقول قانون‌مندی وجود دارد که غیب است و باید به آن معتقد بود. آن محاسبه را از کجا پیدا کنیم؟ از راه شرع و عمل به تکلیف. این عنوان‌هایی که ما در خلال صحبت به آن می‌رسیم، دقیقا همان عنوان‌هایی است که امام ما مکرّر روی آن تکیه کردند. ما وقتی سلسله بحث را ترسیم می‌کنیم، می‌بینیم که درست سر بند، همین عنوان‌هاست. امام می‌گفتند: ما به تکلیف عمل می‌کنیم، ما برای پیروزی نمی‌جنگیم، ما برای جواب دادن به خدا می‌جنگیم، خدای متعال تکلیف کرده، ما عمل می‌کنیم؛ پیروزی داد، منت پذیرش هستیم؛ پیروزی هم نداد، باز هم از این‌که توفیق داد به تکلیفمان عمل کنیم، منت‌پذیر هستیم. راز پیروزی‌ها همین است...6
پانوشت‌ها
1- سایت ایران آزاد، 24/10/1387
2- همان
3- همان
4- رجوع شود به واژه عقل سلیم در بیانات امام خمینی (صحیفه امام) و رهبر معظّم انقلاب (حدیث ولایت) که عقل را هم تابع شرع معرفی نموده‌اند که در محدودة تعبد، راهی ندارد.
5- بیانات در پنجمین مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام، 14/3/1373
6- دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران و رؤسای دفاتر نمایندگی ولیّ‌فقیه، 29/6/1369