kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۱۱۲۵
تاریخ انتشار : ۰۱ تير ۱۳۹۹ - ۲۰:۳۴
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع):

حکومت علوی مصداق حکومت انقلابی است




اینجا علی(ع) بر سر دو راهی است: یک راه این است که ستمی را بر خود و انسانیّت موقّتا تحمّل کند، یک راه دیگر این است که علی خود را آماده کند که اسلام از بین برود، قرآن نابود شود، نظام جامعه نوپای اسلامی متلاشی بشود. و هرگز علی راه دوّم را انتخاب نخواهد کرد.
علی(ع) 25 سال علی سکوت کرد به خاطر این؛ علی(ع) تن به مصلحتی داد و از مصلحتی گذشت. در میان دوَران امر، همیشه مهم‌تر را باید برگزید. آنجایی که یا بایستی من به یک قطب صددرصد مخالف جذب بشوم یا نیروی من برای خیر آن قطب پنجاه درصد مخالف باید مصرف بشود، اینجا پنجاه درصد مخالف، پنجاه درصد هم موافق است، در حالیکه صددرصد مخالفْ موافقتی ندارد. کفر با علی(ع) نمی‌سازد، اگرچه اسلام ناقص برای علی(ع) قابل تحمّل است ولی 25 سال سکوت کرد.
البتّه در همین جا تعبیرهای ناشایستی از طرف دوستان نادان علی(ع) می‌شود که شایسته او نیست؛ از جمله اینکه می‌گویند علی(ع) 25 سال خانه‌نشین شد ولی علی(ع) یک روز هم خانه‌نشین نشد. آن کسانی که برنامه‌شان خانه‌نشینی است و زندگی‌شان با خانه‌نشینی می‌گذرد، سکوت علی را چنین نام داده‌اند.
این را مکرّر گفته‌ایم؛ علی‌(ع) در همان روزی هم که صحبت خلافتش بود، می‌گفت من همچنان‌که تاکنون مورد مشورت بودم، فرد دوّم قدرت بودم، حالا هم همان‌جور باشم؛ پس علی(ع) در 25 سال، فرد دوّم قدرت بود. در تمام مسائل حسّاس علی وارد بود، همه تصمیم‌های مهم با نظر علی گرفته می‌شد، در همه غزوات نظر علی جلب می‌شد و سؤال می‌شد، در شوراهای مهمّ نظامی علی رأی قاطع داشت و از نظر علی(ع) استفاده می‌شد و نظر می‌داد؛ یک عضوی از اعضای جامعه اسلامی بود و آن هم عضوی آنچنان بزرگ، و یک چنین عضوی حق ندارد خانه‌نشین باشد.
علی(ع) خانه‌نشین بود یعنی چه؟ یعنی می‌آمد در مسجد نمازش را می‌خواند بعد برمی‌گشت خانه، مشغول عبادت میشد یا مشغول خانه‌داری می‌شد؟ این‌جوری بود؟ نه، زندگی علی(ع) این را گواهی نمی‌کند. [فقط] در رأس قدرت قرار نگرفت. البتّه دشمنان مخصوصی داشت که سعی می‌کردند او را کنار بزنند و به بازی نگیرند و کار دستش ندهند، امّا مگر هرچه دشمن خواست آدم مجبور است آن را تحمّل کند؛ علی(ع) تحمّل نمی‌کرد. در صحنه اجتماع بود.
 25 سال گذشت و علی با قدرت‌های زمان مبارزه نکرد. این تنها نقطه‌ای است که در تاریخ 250 ساله ائمّه ما یک جا می‌بینیم که امام مبارزه به معنای درگیری نداشته؛ تبلیغ می‌کرد، فضایل خود را بیان می‌کرد، شایستگی خود را به رخ می‌کشید، امّا درگیری نداشت؛ این یک نقطه است. البتّه هرچه از آغاز این دوره به طرف پایان این دوره نزدیک می‌شود، هرچه زمان به طرف [خلافت] عثمان نزدیک می‌شود، وضع علی(ع) تدریجا عوض می‌شود. البتّه صورت مبارزه‌ای که در امام صادق(ع) یا در امام موسی‌بن جعفر(ع) می‌بینم، در امیرالمؤمنین تا آخر 25 سال هم من نمی‌بینم.
این دوره اوّل از زندگی ائمّه است؛ یعنی دوره 25 ساله آغاز امامت که امیرالمؤمنین‌(ع) با دشمن مبارزه به معنای درگیری ندارد، جهاد _ به آن معنایی گفتم _ با دشمنی که قدرت را در دست گرفته است، ندارد.
25 سال تمام شد؛ مردم مدّتی فشار حکومت استبدادی اشرافی عثمان را تحمّل کردند. دل مردم برای یک حکومت نبوی و الهی لک زده؛ در همه جا _ در مصر، عراق، حجاز، در کشورهای وابسته به ایران، استان‌های بزرگ کشور اسلامی _ چشم امید تشنه‌کامان حق و عدالت، به علیّ‌بن ابیطالب بود و منتظرند که امیرالمؤمنین زمام حکومت را در دست بگیرد.
در خانه علی(ع) اجتماع شد؛ مردم با یک خواست عمیق از علی(ع) خواستند که قدرت را در دست بگیرد؛ یک خواست اصیل که این خواستی است که سالیانی با آن مبارزه شده بود. این شوقی بود در دل مردم که دست قدرت‌ها کوشیده بود آن را از بین ببرد و نرفته بود و همیشه خواست‌های اصیل همین‌جور است.
گفتم از قول مرحوم آل‌یاسین که هر فکری و هر خواستی که مورد خشم قدرت‌ها قرار بگیرد، محکوم به رشد کردن است؛ مسلّما رشد می‌کند. قدرت‌های مادّی و ظاهری علیه هر نیازی و هر خواستی و هر فکر و‌اندیشه‌ای که صف‌آرایی کردند، آن را رشد دادند و نفهمیدند. خاصیّت قدرت‌های استبدادی و زور همین است که دشمنان خود را تقویت می‌کنند.
امیرالمؤمنین در مقابل هجوم جمعیّت مسلمان قرار گرفت که خودش این‌جوری گفت: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجّة بوجود النّاصر»1؛ یعنی تاکنون اگر بلند نمی‌شدم، ادّعای حق نمی‌کردم، برای در دست گرفتن قدرت به حق و عادلانه تلاش و مبارزه نمی‌کردم، چون مطمئن نبودم که نیرو خواهم داشت و کسی مرا یاوری خواهد کرد. فکر می‌کردم که شَقّ عصای مسلمین می‌شود، اختلاف به وجود می‌آید؛ امّا آن روز _ یعنی روزِ بعد از مرگ عثمان _ دیدم نه، اجتماع خوب است. مردم خواست دارند، در چهره‌های مردم پیدا است که علی‌جو هستند و علی‌خواه؛ این بود که زمام حکومت را در دست گرفتم.
دوره دوّم
 دوره تشکیل حکومت اسلامی
 از آن لحظه و آن ساعت دوره دوّم از دوران‌های پی‌درپی 250 ساله شروع شد. این 250 سال به چند دوره تقسیم می‌شود که این دوره دومّش بود که دوره بازگشتن حق به حق‌دار و تشکیل حکومت حقیقت و فضیلت یعنی حکومت اسلام است. البتّه حکومت علی(ع) یک حکومت انقلابی بود، مثل حکومت پیغمبر.
آقایانی که آشنا هستند به واژه‌هایی که در این فرهنگ جدید معمول است، درست ملتفت می‌شوند که من چه دارم می‌گویم و مجال توضیح نیست که بخواهیم انقلاب را معنی کنیم که یعنی چه و یک حکومت انقلابی شغلش چیست و شأنش چیست و از کجا می‌شود شناخت که یک حکومت انقلابی است یا نیست؛ اینها مباحثی است که لازم است، امّا حالا جزو بحث ما نیست. حکومت علی(ع) یک حکومت انقلابی است؛ یک حکومتی است که جامعه قبل از خود را از بنیان تغییر می‌دهد. جامعه عثمانی را با جامعه علوی قیاس نمی‌شود کرد؛ نمی‌شود گفت همان جامعه است منتها اصلاح شده؛ نه، تغییر بنیادی پیدا کرده، لذا مخالف دارد.
پانوشت‌
1- نهج‌البلاغه، شریف الرضی، خطبه 3