kayhan.ir

کد خبر: ۱۸۳۰۲
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۳۹۳ - ۲۰:۱۱

توشه‌ای از خوان معارف امام‌حسن(ع)


محمدمهدی رشادتی
چرائی ترس از مرگ
شخصی از امام‌حسن(ع) پرسید: چرا من از مرگ می‌ترسم؟ فرمود: ذاک انک اخرت مالک و لو قدمته لسرک ان تلحق به. ترس تو از مردن بدین خاطر است که مال خود را در دنیا پس‌انداز کرده‌ای و اگر آن را در راه خدا خرج می‌کردی، قطعا از پیوستن به مرگ شادمان می‌شدی. در حدیث دیگری آمده که یکی از دوستان حضرت، شوخ طبع بود، امام(ع) از او پرسید: حالت چطور است؟ گفت: در حالتی هستم که نه خودم می‌خواهم نه خدا می‌خواهد و نه شیطان می‌خواهد. حضرت فرمود: چگونه؟ گفت: خدا دوست دارد که من مطیع او باشم و نه عاصی، ولی من چنین نیستم، شیطان می‌خواهد که من نسبت به خدا فقط عاصی و گناهکار باشم، اما من این طور هم نیستم. همچنین من می‌خواهم که هرگز نمیرم، ولی خواهم مرد. در همین حال شخص دیگری که در آنجا حاضر بود، گفت: ای پسر پیامبر(ص) چرا ما از مرگ کراهت داریم؟ فرمود: برای اینکه شما آخرتتان را خراب و دنیایتان را آباد کرده‌اید. به همین دلیل شما کوچ کردن از آبادی به سمت ویرانی را دوست ندارید. لانکم اخربتم آخرتکم و عمرتم دنیاکم و انتم تکرهون النقلهًْ من العمران الی الخراب. (فرهنگ سخنان امام‌حسن(ع) ص 438)
عوامل ترس از مرگ
عوامل ترسیدن از مرگ را می‌توان چنین خلاصه کرد:
1) دلیل عمده ترس از مردن، عدم اعتقاد به معاد و یا ضعف ایمان است. لذا وحشت از مرگ، طبیعی به‌نظر می رسد. اما اگر باور عمیق پیدا شود که دنیا زندان مومن و بهشت کافر است دیگر از آن نمی‌ترسد. لذا در عاشورا هر چقدر حلقه محاصره دشمن تنگ‌تر می‌شد، چهره اصحاب امام‌(ع) شکوفاتر می‌گشت و با یکدیگر شوخی می‌کردند و می‌گفتند ساعاتی دیگر شربت شهادت می‌نوشیم.
خلق گوید: مرد مسکین آن فلان
تو بگویی: زنده‌ام ای غافلان
گر تن من همچو تن‌ها خفته است
هشت جنت در دلم بشکفته است
جان چو خفته در گل و نسرین بود
چه غم است از تن در آن سرگین بود؟
(دفتر 1736-1738-5)
2) عامل دوم، دلبستگی بیش از حد به دنیاست. در این حالت مرگ میان او و محبوبش (دنیا) جدائی می‌افکند. لذا دل کندن از آن سخت می‌شود، نقل است که مردی خدمت پیامبر(ص) آمد و گفت: چرا مرگ را دوست ندارم؟ فرمود: آیا مال و ثروت داری؟ گفت: آری. فرمود: آن را پیش از خودت بفرست. گفت: نمی‌توانم. فرمود: قلب انسان همراه اموال است اگر آن را جلوتر بفرستد دوست دارد به آن ملحق شود و اگر آن را نگه دارد دوست دارد همراه آن بماند.
3) عامل سوم خالی بودن ستون حسنات و خوبی‌ها و پر بودن ستون گناهان و سیئات در نامه عمل است. (یکصد موضوع اخلاقی در قرآن و حدیث ص 490)
به قول مولوی ترسیدن از مرگ در واقع ترسیدن از خود است.
آن که می‌ترسی زمرگ اندر فرار
آن زخود ترسانی ای جان هوش‌دار
روی زشت توست نه رخسار مرگ
جان تو همچون درخت و مرگ، برگ
(دفتر 3441-3442-3)
مرحوم آیت‌الله بهجت نقل می‌کنند: حاج‌آقا حسین فاطمی در رابطه با حال وفاتش می‌فرمود: من از خدا دو حاجت دارم: اول اینکه با حال مناسبی از این دنیا بروم. دوم‌: اینکه این حال مناسب من تا آخر محفوظ باشد. و هنگام وفاتش مکرر می‌فرمود: نمازم را که خوانده‌ام، شامم را هم خورده‌ام، حضرت رسول(ص) هم که فرموده: هر کس آخرین کلامش «لااله‌الا‌الله» باشد، وارد بهشت خواهد شد. سپس چند بار این ذکر را تکرار می‌کرد و می‌گفت: خوب دیگر منتظر چه هستیم یا منتظر چه هستند؟‌ و با این حال از دنیا رفت. (نکته‌های ناب ص 37)
ارزش و اهمیت مسجد و مسجدیان
امام‌حسن(ع) فرمود: اهل المسجد زوارالله و حق علی المزور التحفه‌ًْ لزائره. اهل مسجد زائران خدایند و بر میزبان سزاوار است که به دیدارکننده‌اش هدیه دهد. (فرهنگ سخنان امام‌حسن(ع) ص 443) یکی از مقدس‌ترین اماکن جهان مساجد هستند مساجد نیز از نظر فضیلت با هم متفاوتند. لذا کسانی که اهل مسجد هستند، در پیشگاه خداوند از ارزش بسیار بالایی برخوردارند. چنانکه امام مجتبی(ع) فرمود: ای انسان چه کسی مثل تو است؟ چرا که خداوند راه ارتباط میان تو و خودش را باز گذاشته است. هر زمان خواستی که نزد او بروی، وضو گرفته، در برابرش می‌ایستی، میان او و تو، نه پرده داری و نه دربانی گذاشته است. بلکه بی واسطه اندوه‌ها و نیازت را به او می‌گویی و از او خواسته‌هایت را طلب می‌کنی و برای کارهایت کمک می‌خواهی.
روایت شده کسی که به مسجد آب دهان بیندازد، روز قیامت آن آب دهان را بر رخسار خود خواهد یافت. پیش از این مردم در مساجد سه گروه بودند: یک گروه در نماز و گروهی به تلاوت قرآن مشغول و گروه دیگری در فراگیری دانش فعال بودند. اما امروز گروهی در خرید و فروش، گروهی در غیبت کردن از مردم و عده‌ای در جنجال و سخنان بیهوده مشغولند (همان) حضرت پیرامون فضیلت رفت‌وآمد به مسجد فرمود:
هرکس همیشه با مسجد در ارتباط باشد، به یکی از برکات هفتگانه دست می‌یابد: 1) برادری که از او در راه خدا بهره می‌برد. 2) علم و دانش جدید به‌دست می‌آورد. 3) رحمت پروردگار 4) نشانه‌ای محکم که دلالت بر هدایت کند 5) خصلتی که او را از زشتی باز می‌دارد. 6) گناه را به خاطر حیا ترک کند. 7) تقوای الهی (همان ص 444)
امام‌حسن(ع) درباره رعایت حقوق مردم توسط نمازگزاران مسجد از قول پیامبر(ص) نقل می‌فرمایند: خدای بزرگ به من وحی کرد: ای برادر پیامبران، ای برادر فرستادگان خدا، ای برادر بیم‌دهندگان، قوم خود را بترسان و بگو که جز با دلهای سالم و زبان‌های صادق و دستانی پاکیزه و شرمگاه‌هایی پاک، وارد خانه‌ای از خانه‌های من نشوند. نیز وارد خانه‌ای از خانه‌های من نشوند، در حالی که کسی را به گردن آنها حق ظالمانه‌ای مانده باشد. چرا که تا زمانی رو به روی من به نماز ایستاده او را لعنت می‌کنم تا مگر آنکه آن حق را به صاحبش بازگرداند. چنین فردی پس از آنکه حقوق دیگران را ادا کرد، من گوش او خواهم بود که بدان می‌شنود و چشم او خواهم شد که بدان بنگرد و از اولیاء من می‌گردد و در کنار پیامبران، صدیقان، شهداء و صالحان همسایه من می‌شود. (همان ص 464)
«رسول اکرم(ص) فرمود: هرکه برای شرکت در نماز جماعت به مسجدی رود، برای هر قدمی که بر می‌دارد هفتاد هزار حسنه منظور می‌شود و به همان اندازه درجاتش بالا رود و اگر در آن حال بمیرد، خداوند هفتاد هزار فرشته بگمارد که تا زمانی که بر انگیخته شود در قبرش به عیادت او روند و انیس تنهایی او باشند و برایش آمرزش طلبند، و نیز فرمود: ای اباذر، تا زمانی که در مسجد نشسته‌ای خدا به تعداد هر نفسی که می‌کشی یک درجه در بهشت به تو می‌دهد و فرشتگان بر تو درود می‌فرستند و برای هر نفسی که در مسجد می‌کشی ده حسنه برایت نوشته می شود و ده گناه از تو پاک می‌گردد.
امام‌صادق(ع) فرمود: بر شما باد رفتن به مساجد. زیرا مساجد خانه‌های خدا در روی زمینند. هر که پاک و پاکیزه وارد آنها شود خداوند او را از گناهانش پاک گرداند و در زمره زائران خود قلمدادش کند.
پس در مساجد نماز و دعا بسیار بگزارید. امام‌علی(ع) فرمود: نماز همسایه مسجد جز در مسجد پذیرفته نیست مگر آنکه عذری داشته باشد یا بیمار باشد. عرض شد: همسایه مسجد چه کسی است؟ فرمود: کسی که ندای دعوت به اقامه نماز را بشنود. حریم مسجد چهل‌گز است و همسایگی آن چهل خانه از چهار طرف مسجد است.» (میزان‌الحکمهًْ ج 1 ص 483)