درست ما و دروغ آنها (نگاه)
محمدهادی صحرایی
آنان حقّ را هنگامى كه به سويشان آمد تكذيب كردند، پس به زودى، حقيقت خبرهاى آنچه را كه به تمسخر مىگرفتند به آنان خواهد رسيد. سوره انعام آیه 5
دروغ آفتی است که در همه ادیان مذموم و ممنوع و ناپسند است مگر در تفکرات ماکیاولی. ماکیاولی، سیاستمدار فلسفی ایتالیاست که متر و معیار شده است. اگر در شخصیت فلسفی او تشکیک شود ولی در سیاستمدار بودنش نمیشود. با این حال تفکرات او برای حاکمان اهل زر و زور و تزویر تاریخ جدید نبوده و نیست و ماکیاولی تنها جسارت در تصریح داشت که نامش ماند و معروف شد تا آنجا که حتی در نقد حاکمان قبل از او نیز، ملاک تزویر ماکیاولی است. هرچند معاویهای که او را درکاتی از شیطان میدانند و عمروعاص در میان مسلمانان به حیله معروفند ولی ماکیاولی معروفتر است. در این اندیشه، کتاب موج سوم دموکراسی نوشته ساموئل هانتینگتون معاصر نیز که به گفته خودش در مقدمه همین کتاب ابایی ندارد آیندگان بگویند او «راه و رسم دموکراتیک» را از ماکیاولی آموخته، هست ولی در سیاستی که به «پدرسوختگی» معروف شده، باز هم ماکیاولی چیز دیگری است.
موج سوم به اصلاحطلبان سفارش میکند که «با سازمانهای حقوق بشری خارجی و تشکیلات فراملیتی ارتباط برقرار کنند»، «سعی کنند در ایالات متحده برای خود حامیانی بیابند»، «وحدت و یگانگی را در بین گروههای مخالف تبلیغ و تقویت کنند» و.... از نکات عجیب این کتاب، تلاش نویسنده برای مخفی کردن هدف اصلی آمریکاست که با شعار دموکراسی دوستی، بهدنبال ایجاد سد در مقابل نفوذ کمونیسم و بعد از آن انقلاب اسلامی به سایر کشورهاست. این استاد برجسته و اثرگذار، حضور صدها هزار تفنگدار آمریکایی بعد از جنگ خلیج فارس در منطقه را بهخاطر این میداند که عربستان و کویتِ سی سال پیش، دنبال دموکراتیزه شدن بودهاند و آمریکا آنها را در این مسیر کمک کرده است! غافل از اینکه امروزه این دروغ بزرگِ سیساله از استاد اصلاحطلب کهنهکاری چون هانتینگتون، پذیرفتنی نیست.
دو کتاب معروف ماکیاولی به نامهای گفتارها و شهریار مملو از سیاستهایی است که با ذهن زمان آشناست و برگ برگ کتاب کهنسال تاریخ پر است از رفتار حاکمانی که هرکدام به فراخور توان خود و تاب جامعه از آنها بهره بردهاند و مردمان عصر خویش را «اسیر» امیال خود کردهاند. در مکتب ماکیاولی «شهرت» و «قدرت» موضوعیت دارد و به سفارش او میتوان برای رسیدن به این دو، «هرحرف، هرکار و هر حیله»ای را گفت و کرد و به کار بست، چراکه از نظر او حقههای حاکمان «حیلههای شرافتمندانه» است. به باور او حاکم میتواند مردم را با «ظواهر» آزادی مشغول کند و خودش کارِخود کند. حاکم میتواند به دینداری» «تظاهر» کند و ایمان قلبی مهم نیست و... و در یک کلام، او مروج دروغ و دورویی و تزویر و ریا و ریاستطلبی حیلهگرهاست.
جبهه مقاومت مستضعفان و مظلومان جهان، سه جمعه را بی«قاسم سلیمانی» میگذرانند. حاج قاسم شب و روزش را صرف آسایش و آرامش منطقه کرده بود. وقتی همه خواب بودیم، چشمان بیدار او مراقب امنیت بود که مخدوش نشود. جایش خیلی خالی است و خیلی مدیون اوییم. خدا حقش را بر ما حلال کند و او را با ارباب بیکفن محشور و قاتلینش را با یزید و شمر معذب کند. حاج قاسم شهید شد و به آرزو و حقش رسید ولی آنچه مهم است قانون خداست که خون شهید را مؤثرتر از حضور شهید قرار داده. خون شهید فرقان است و جداکننده حق از باطل. چهره خبیث آمریکا را مردم جهان بعد از هیروشیما و ناکازاکی شناختند و به مرور سیاهه جنایتش تکمیل شد ولی تلاش امپراتوری رسانههای سلطه و سمپاتهای سفله استکبار برای پاک کردن دهان و بزک کردن عفریت آمریکا باعث شد که نسلهای جدید به حقیقت آمریکا پی نبرد تا 13دی 98 که دیرفهمترین حاکمان هم بفهمند که چاق و لاغر و سیاه و سفید حاکمان آمریکا راویان یک داستانند. سلطه.
حاج قاسم فراتر از سردار ملی، سرداری جهانی است. همه دیدند که تشییع او منحصر به فردترین بود و نظیرش را تنها میتوان در رحلت امام دید که مراد حاج قاسم بود. جهان غرب با تمام تبلیغات و رسانههایش نخواهد توانست در مرگ سردار یا رئیسجمهور یا نخستوزیرش جمعیت تنها یکی از شهرهای راهپیماییکننده برای حاج قاسم را جمع کند. یکی از تفاوتهای راست با دروغ همین است. آزادگان جهان برای حاج قاسم «رستاخیز مقاومت» برپا کردند. تنها ایران و عراق نبود. هرکس در هر نقطه جهان که از دنیای پر از دروغ و دورویی به ستوه آمده است عطر صداقت سلیمانی را به مشامش کشید و طعم تلخ رفتنش را چشید. معجزه تشییع پیکر سردار ما، حقاً «یومالله» بود چراکه خدا اثبات کرد که دلها دست اوست و به سوی هر که بخواهد متمایل میکند و همان خدایی که به محمد عزت داد ثابت کرد که عزت از اوست و انقلاب اسلامی و سردارانش که رزمندگان «بدون مرز» مقاومت، رهایی و ظهورند، عزیزان عالمند و جهان فرامدرن و نئولیبرال با برهوت اخلاقی و تزیین شهوات و تزویر تئوریها، نتوانسته یاد خدا را بفراموشاند و فطرتها را بسوزاند.
ترور دزدانه و بزدلانه سرداران مقاومت و همراهانشان توسط شقیترین و سخیفترین و دروغگوترین موجود عالم، پرده از چهره کریه سران استکبار کشید و «ژن شرارت» سران آمریکا را به همه نمایاند. اگر تا قبل از 13 دی، تنها سران صهیون آدم میکشتند و با بیحیایی میگفتند، خون سپهبد سلیمانی این حقیقت را برملا کرد که راه مقاومت راست است و راه غیر آن دروغ. و تمام تلاش لیبرالهای از راه رسیده برای رساندن گرگ و میش به هم، به فناست. جای راستگو و دروغگو نباید عوض شود همانگونه که جای قاتل و شهید نباید عوض شود. جمهوری اسلامی ایران که 41 سال است با صفا و صداقت با مردم خود و جهان برخورد کرده است برای جهان جذابیت دارد و جهان استکبار و جریان نفوذ با تزویر و تزیین خود کذاب است و فتان. جمعیت میلیونی مردم عراق که سه هفته بعد از شهادت سرداران، خواهان اخراج آمریکا از خاکشان هستند از برکت صداقت انقلاب اسلامی است. و آنها که سه روز بعد از سقوط هواپیمای اوکراینی و پس از صداقت بیمثال سپاه در پذیرش مسئولیت آن، به یاد مسافران هموطن میافتند دروغ است.
آنها که تمام شهرت خود را مدیون سیما و سینمای ایرانند اگر چیزی از غیرت میدانستند به طمع گرفتن نوبت زایمان یا اقامت در خارج، به مردم و میهن خود چنگ نمیکشیدند و پشت نمیکردند. آنها اسیرند و نام «هنر» را هم اسیر خود کردهاند. آیتالله نجومی، چهره ماندگار جهان اسلام که نامش افتخار هنر است فرمود: «ظواهر آشفته حکایت از دلهای آشفته دارد.» اگر ظاهری نشان از هارمونی و هماهنگی هنر نداشت به کنار، با فکر منجمد و متحجر و متصلبی که توان فهم درست را بگیرد چه باید کرد؟ مگر میشود در آغوش دشمن غنود و برای زخم وطن گریست؟ پلاسکو سوخت، سرپل لرزید، خانههای خوزستان را فاضلاب خراب کرد، لرستان در آب و گل ماند و سیستان را آب خورد و مسلمان و مسیحی و بودایی در سوگ سردار ایرانیِ سوخته در آتش دشمن قیام کرد و... برخی موجودات موسوم به بازیگر- برخلاف هنرمندان واقعی کشورم- مثل همیشه در سن دشمن بازی خوردند و حال چگونه باید زنده باد ایرانشان را باور کرد؟ مسخ این است که پول اعتماد مردم را ببرند و مالیاتی که باید بپردازند را بخورند و در دامن غرب و عرب جاهلی بنشینند و برای وطن مویه کنند.
سه کشور اروپایی به هرچه امضا کرده بودند پاکشیدند. هرساله کالیفرنیا آتش میگیرد و مردم میمیرند، ماهها هزاران هکتار جنگل استرالیا میسوزد، برخورد نظامی دولت فرانسه با مردم خود به هفته 63 رسیده و کریسمس هر سال پاریس را شعلههای آتش صدها ماشین روشن میکند، سفیر موذی و مزور انگلیس، ننگ برگزیت ملکهاش را رها کرده و در بین قانونشکنان میرود، آمریکا وقیحانه از 52 هدف در ایران میگوید و «فداییان» واقعی میهن را ترور و بقیه را تهدید میکند و دو هفته در مورد عینالاسد به همه دروغ میگوید و مردم جهان را با داستان استیضاح مشغول کرده. در سالن مسابقه آنها بازیکنی را به ضرب سه گلوله میکشند و... بعد ایران را ناامن میدانند و دوتابعیتیهای اقامت گرفته و متعهد به منافع دشمن به نام «سلبریتی» بهجای اعتراض به این همه دروغ و جنایت، دنبال بستن دست مردم خود هستند و هموطنانشان را ملامت میکنند! این عجیب نیست؟ آنکه خاکش را به خواب و خوراکش میفروشد چه نسبتی با ایران و ایرانی آزاده دارد؟
همه اینها که اشاره شد قسمتی از میدان مبارزه وسیعی است که جبهه حق با باطل دارد. جبههای که حاکی از «درست ما و دروغ آنها»ست. اگر صداقت بیمثال جمهوری اسلامی نبود، 41 سال، دلهای آزادگان و مستضعفان و مظلومان به امید انقلاب اسلامی نمیتپید. اشک و خشم جهانیان از ترور سپهبد سلیمانی به دست دروغگوترین نامرد دنیا بهخاطر مظلومیت و صداقت مردان انقلابی است که نمادش قاسم سلیمانی است. در ده اشتباه هوایی40 ساله اخیر دنیا، تنها حادثه تلخ ایران بود که با ایثار و صداقت و شجاعت سپاه پاسداران به زودی اعلام شد و برای بررسی بیشتر در مورد دخالت دشمنان به جریان افتاد. ولی با این حال دهان یاوهگوی دشمن و دشمنپرستان همیشه باز است و رسانههای مرجف به تطهیر شیطان مشغولند ولی مردم جهان به زودی خواهند فهمید که حق کدام است و ناحق چه بود.