با چه معیاری می توان به آمریکا اعتماد کرد؟
آزادسازی پروفسور مسعود سلیمانی که به مدت 14 ماه بدون هیچگونه اتهامی توسط آمریکا زندانی شده بود، یک پیروزی ارزشمند برای دستگاه دیپلماسی و امنیتی کشورمان محسوب میشود. این اتفاق مبارک که از طریق تبادل با یک جاسوس آمریکایی دستگیر شده در کشورمان بدست آمد، باعث شد عدهای در داخل و در خارج از کشور موضوع را طور دیگر وانمود کنند. مقامات آمریکا از جمله برایان هوک بلافاصله موضوع آزادی دانشمند کشورمان را نادیده گرفت و موضوع آزادی جاسوس خودشان را بر اثر ناتوانی ایران در برابر تحریم آمریکا اعلام نمودند. در واقع تمام تلاش آمریکاییها این است که این موضوع را بر اثر سیاست به اصطلاح فشار حداکثریشان که راهبرد دولت ترامپ در چند سال گذشته است را اعلام کنند. تا از این طریق بسترسازی مسیر مذاکره در سایه سیاست فشار حداکثری را هموار کنند. در مقابل برخی در داخل کشورمان که دلباخته فرهنگ لیبرالیسم یا به اصطلاح غربزده شدند و در هر موضوعی به دنبال بهانه برای طرح موضوع مذاکره با آمریکاست، این بار نیز بلافاصله موضوع رابطه با آمریکا را تیتر یک رسانههای خود کردند. نکاتی در این خصوص وجود دارد:
1- مذاکره با آمریکا زمانی معنا و مفهوم پیدا خواهد کرد که با فعالسازی توان داخلی بتوان اقتصاد کشورمان را تقویت نمود و در نتیجه حربه تحریم را برای همیشه از این کشور گرفت. اقدامی که در حوزه موشک، بنزین و سایر کالاهای استراتژیک صورت گرفت. بنابراین صحبت از مذاکره در زمان فعلی نه تنها نفعی برای کشور نخواهد داشت بلکه همچنان اقتصاد ایران را شرطی نگه خواهد داشت. نجات پروفسور مسعود سلیمانی از دست آمریکاییها نیز به این جهت بود که جمهوری اسلامی در این زمینه دست پر داشت لذا آزادسازی پروفسور سلیمانی از طریق مذاکره اتفاق نیافتاد بلکه ایران با تور انداختن جاسوس آمریکایی توانست این اقدام مهم را انجام دهد.
2- استادی که در تمام دوره تحصیلی و تحقیقاتی به فکر نجات بشر بوده، اکنون در نگاه آمریکایی به عنوان تروریست مطرح میشود، حال چگونه میتوان به آمریکا اعتماد کرد؟
صحبت از حقوق بشر و مبارزه با تروریست در جامعه غربی، به جهت پیشبرد اهداف شیطانی غرب مطرح میشود. آنها در طول دو دهه گذشته از طریق همین واژگان چندین کشور در حال توسعه را با خاک یکسان کردهاند. عراق، سوریه، لیبی، لبنان، یمن، افغانستان، ونزوئلا و دهها کشور آفریقایی نمونهای از دخالت غرب به بهانه حقوق بشر و مبارزه با تروریست است که نیروی انسانی و توسعه زیرساختهای آن کشورها را نابود کردند.
3- تعریف متفاوت غرب از تروریست باعث شده است که این کشورها به مرور زمان، جایگاه انسانی خود را در بین افکار عمومی دنیا از دست بدهند. وقتی گروهگ تروریستی منافقین با آن کارنامه سیاه در نزد غرب، تروریست محسوب نمیشود و فردی با مشخصات پروفسور سلیمانی به جرم تروریست بودن ماهها در زندان آمریکا بسر میبرد، دیگر باور اندیشه غرب هیچگونه
توجیهی ندارد.