شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج البلاغه
پیگیری و تجسس، حلقه مفقوده مدیریت در کشور
حالا این کسانی که سوابق بیشتری دارند یا مال خانوادههای صالحین هستند- به هر دو، ممکن است بخورد- «فَاِنَّهُم اَکرَمُ اَخلاقًا»، ازلحاظ خوی، کریمتر و برتر هستند؛ «وَ اَصَحُّ اَعراضًا» ازلحاظ عِرض و ناموس، پاکیزهتر هستند. شاید مثلاً به تعبیر امروزِ ما پاکدامنتر هستند؛ بعید نیست که معادل همین پاکدامنیِ مصطلح امروز و باب امروز را بشود در مقابلش گذاشت. «وَ اَقَلُّ فِیالمَطامِعِ اِشراقاً»؛ کمطمعترند. یعنی انگیزههای معنوی در آنها راسخ است، به مسائل مادّی خیلی توجّه زیادی ندارند، تعیینکننده نیست برایشان. «وَ اَبلَغُ فی عَواقِبِ الاُمورِ نَظَراً»؛ آیندهنگرترند. چرا آیندهنگرترند؟ ممکن است یک آدم ضدّ انقلابی هم خیلی آیندهنگر باشد. منظورش این است که به پایان و فرجامِ کارِ جاریِ کشور بیشتر نظر دارند؛ یک آدمی که آمده بزند و ببرد و یکجوری بار خودش را بار کند، میگوید من چه کار دارم فردا چه میگذرد؛ امروز که حالا من پشت این میز هستم، بگذار روبهراه باشد؛ فردا هرجور شد شد، به درک. این، کاری به کار آینده ندارد؛ امّا آن کسی که دلش میسوزد، میگوید امروز اگر آبروی من هم اینجا میرود، بگذار برود، برای اینکه فردا اینجا اصلاح بشود و به دست آن کسی که بعداً میرسد، اصلاحشدهاش برسد. «اَبلَغُ فی عَواقِبِ الاُمورِ نَظَراً» [یعنی] در عاقبت کارها و فرجام کارها نگاه میکند که پایانش چه خواهد شد، به کجا خواهد رسید، نتیجه این کارِ من چه خواهد شد، برای نسل بعد چه تأثیری خواهد داشت؛ اینها را نگاه میکند، نمیگوید «ولش کن آقا! حالا به من یک دستوری دادهاند؛ من چهکار دارم چه خواهد شد و بعدیها از این چه نتیجهای خواهند برد یا چه زیانی خواهند دید.» آن کسی که بیگانه است اینجوری فکر میکند، آن کسی که خودی است آنجوری فکر میکند.
اهمّیّت تأمین کافی کارگزاران
بعد میفرماید: «ثُمَّ اَسبِغ عَلَیهِمُ الاَرزاق»؛ حالا که گزینش کردید و اینها را انتخاب کردید، روزیِ اینها را روزیِ فراوان قرار بدهید؛ یعنی کسانی را که در مسئولیّت و کار مهم میگمارید، در تنگنایی نگذارید که مجبور به خیانت بشوند. «فَاِنَّ ذلِکَ قُوَّةٌ لَهُم عَلَی استِصلاحِ اَنفُسِهِم»؛ این یک نیرویی است برای اینکه بتوانند خود را اصلاح کنند. «وَ غِنًی لَهُم عَن تَناوُلِ ما تَحتَ اَیدیهِم»؛ این آنها را بینیاز میکند از اینکه آنچه از اموال عمومی و از ثروت ملّی زیر دست اینها هست، برای خودشان بردارند و تناول بکنند. «وَحُجَّةٌ عَلَیهِم اِن خالَفوا اَمرَکَ اَو ثَلَموا اَمانَتَک»؛ حجّت تو هم بر آنها قوی خواهد بود. حجّت بر آنها خواهی داشت، اگر چنانچه امر تو را نقض کردند و امانت تو را شکستند و عمل نکردند به عهد خودشان با تو؛ [چنانچه] کوتاهی کردند، دستکجی نشان دادند، کار خلاف کردند، زبانت بر سر آنها دراز است؛ میگویی من زندگی را بر شما راحت کرده بودم، چرا شما این خیانت را کردید یا این کار [خلاف] بزرگ را انجام دادید.
تذکّری درباره پرداختهای نامتعارف به مدیران
اینجا من یک نکته را عرض بکنم. من شنیدهام که در بعضی از دستگاهها، به مدیران بالا امکانات و پولها و حقوقهای کلان داده میشود؛ من خواهش میکنم این را جزو مصادیق این فرمایش امیرالمؤمنین قرار ندهید. برای خاطر اینکه این، کار را جای دیگری خراب میکند؛ وقتی شما به یک مجموعه زیردست خودتان همه چیز دادید- امکانات، راحتی، حقوق کلان، فوقالعاده و باز به یک عنوان دیگر، سختی خدمت، سفر تشویقی به خارج و مانند اینها- خب ده نفر هم زیردست او هستند، صد نفر هم زیردست هرکدام از آنها هستند؛ آنها برخوردار نمیشوند از اینها، [لذا] احساس تبعیض آنها را گستاخ میکند بر دزدی، بر خیانت، بر کمکاری، بر کارهای خلاف. [البتّه] اگر بخواهید همه را سیر کنید، خوب است؛ اگر میتوانید همه را سیر کنید، خوب است؛ اوّل هم از آن کسانی که محتاجترند شروع بکنید. امّا امروز وضع جمهوری اسلامی آنچنان نیست که شما بخواهید حقوقهای کلان و فوقالعادههای حسابنشده و گزنکرده، پارهشدهای را بدهید به کسانی، بهصِرف اینکه اینها آدمهایی هستند که کار مهمّی در اختیارشان است؛ بخصوص باتوجّهبه اینکه در دستگاه مشابه، نمیتوانند این کار را بکنند. شما در دستگاهتان مثلاً یک امکانی احیاناً داشتید، یک پولی داشتید، توانستید بدهید؛ [امّا] همه دستگاهها نمیتوانند این کار را بکنند. غرض، این را ملاک آن قرار ندهید. یک بخش دیگر را هم بخوانم، بعد دیگر این حرف را تمام کنم؛ این قسمتی که حالا رسیدیم به آن مهم است.
لزوم بازرسی و پیگیری
از کار مدیر زیردست
بعد میفرماید: «ثُمَّ تَفَقَّد اَعمالَهُم»؛ کارهایشان را رسیدگی کن، بازرسی کن. تفقّد یعنی بازرسی کردن، رسیدگی کردن و پرسوجو کردن؛ تفقّد یعنی پیگیری؛ همینکه حالا اخیراً رایج شده است در زبان مسئولین. و راست هم هست که جمهوری اسلامی ازلحاظ پیگیری ضعیف است؛ راست است. دستگاههای ما انصافاً ازلحاظ پیگیری خیلی ضعیفند؛ شروع خوب است، امّا پیگیری نه، به آن خوبی نیست؛ یکجاهایی هست، خیلی جاها هم نیست. میفرماید پیگیری کن، کارهایشان را دنبال کن. کارها را دنبال میکنی و میپرسی آقا چطور شد، چهکار کردید، فلان دستور را که دادم انجام دادید، ندادید، چرا اینجوری شد، آیا بازده آن خوب بود، این امتحانی که کردید درست درآمد، نیامد، خرجی که شد آیا بازدهی داشت، اگر نداشت چرا محاسبه نکرده بودید؛ تفقّد یعنی اینها. پرسوجو کردن، مؤاخذه کردن، دنبال کردن؛ این معنای تفقّد است.
اهمّیّت نظارت پنهانی بر مدیر
بعد از این میفرماید: «وَ ابعَثِ العُیون»؛ جاسوس هم بر آنها بگمار. نگویید با [وجود] جاسوس، امنیّت کاری در محیط کار گرفته میشود؛ نخیر. جاسوس کلمه خوبی است؛ جاسوس کلمه بدی نیست. جاسوس یعنی کسی که تجسّس میکند؛ تجسّس که بد نیست؛ تصوّر نشود که وقتی گفتیم جاسوس، فحشی به کسی دادهایم. «جاسوس بگمارید» یعنی کسانی را بگمارید تجسّس کنند، ببینند اینکه گزارش میدهد درست است یا نیست. امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) اینجا به ما میگوید چهکار باید بکنیم اگر کسی در این بین دارد خراب میکند؛ شوخی که نیست! یک کشوری دست یک مجموعهای سپرده شده، یک طرفش امیرالمؤمنین است، یک طرفش مالکاشتر است. اینها کسانیاند که جان خودشان را در این راه گذاشتهاند و میخواهند نگهاش دارند؛ شوخی ندارد. معاویهها هم در کمین نشستهاند؛ معاویه یک طرف است، آنیکی یک طرف است، پشت سر همه آنها امپراتوریهای بیگانه یک طرفند، معاندین داخلی که سر خم کردهاند تا که یکوقتی سر بلند کنند یک طرفند؛ وسط اینها باید محکم ایستاد. لذا حالا ببینید امیرالمؤمنین چه میگوید به مالکاشتر؛ آنهم امیرالمؤمنین؛ همان انسان والایی که برای لطافت و معنویّت و صفا هرکه بخواهد یک مثالی بیاورد، چهره مبارک او را مثال میزند؛ این هم همان علی است. «وَابعَثِ العُیونَ مِن اَهلِ الصِّدقِ وَ الوَفاءِ عَلَیهِم»؛ [میگوید] آنهایی که تجسّس میکنند آدمهای صادق و باوفایی باشند. «فَاِنَّ تَعاهُدَکَ فِی السِّر لِاُمورِهِم حَدوَةٌ لَهُم عَلَی استِعمالِ الاَمانَةِ وَ الرِّفقِ بِالرَّعیَّة»؛ اینکه تو کارهای آنها را در پنهان و در نهان دنبال بکنی، «حَدوَةٌ لَهُم»؛ یک نوع برانگیزانندگی است برای آنها؛ انگیزهای است برای آنها که امانت را رعایت بکنند و [نسبت] به رعیّت- یعنی آحاد مردم- رفق بهخرج بدهند.
لزوم تنبیه کردن متخلّفان
«وَ تَحَفَّظ مِنَ الاَعوان»؛ بعد میگویند شما از این کسانی که اعوان و انصارت هستند، دوروبریها، معاون، همکار و مانند اینها، حسابی متحفّظ باش. متحفّظ یعنی اینکه خودت را رها نکن در دست اینها؛ حواست باشد. اطمینان داشته باش، ایمان داشته باش، امّا اینجور هم نباشد که خودت را ول کنی دست اینها، هرچه اینها گفتند، هرچه اینها کردند. «فَاِن اَحَدٌ مِنهُم بَسَطَ یدَهُ اِلی خِیانَة»؛ اگر یکی از اینها دست به خیانتی دراز کرد، «اِجتَمَعَت بِها عَلَیه عِندَکَ اَخبارُ عُیونِک»، که دیدهبانهای تو و جاسوسهای تو از اطراف خبرش را دادند- یعنی به حرف یک جاسوس هم اعتماد نکن؛ تا یکی آمد گفت فلانی خیانت کرده، این کافی نیست- این آمد گفت، آن آمد گفت، بالاخره به قول اطّلاعاتیها اخبارْ تقاطع داده شد، معلوم شد که حتماً این آدم خیانت کرده، آنوقت «اِکتَفَیتَ بِذلِکَ شاهِدًا»؛ وقتی دیدی خبرهای بازرسهای تو از اطراف بر این توافق کردند، به این اکتفا کن بهعنوان شاهد، فَبَسَطتَ عَلَیهِ العُقوبَةَ فی بَدَنِه؛ جسم او را حتّی آزار بده. همین [مجازاتی] که در احکام ما میگویند تعزیرات؛ امیرالمؤمنین همین را میگوید. تا بگویند آقا شما شلّاق میزنید؟ مبادا از میدان دربروید؛ [بگویید] بله، شلّاق میزنیم.