تغییر ماموریت داعش از جنگ تمام عیار به مهندسی آشوبهای خیابانی در عراق
امین الاسلام تهرانی
اشاره
یکی از پیامدهای اتفاقات و آشوبهای خیابانی دو ماه اخیر عراق، فراهم آوردن امکان ظهور مجدد داعش و تحرکات این گروه تروریستی در برخی مناطق این کشور بوده است.
این اتفاق، سؤالاتی را برای کارشناسان ایجاد میکند مبنی بر اینکه آیا امکان قدرتنمایی داعش در شرایط کنونی وجود دارد و آیا این گروه تکفیری با همان رویکرد قبلی خود، که جنگ رودر رویی نظامی با نیروهای مسلح عراق و سوریه بوده است ، ظاهر خواهد شد و یا اینکه شیوه فعالیت خود را عوض خواهد کرد؟ اینها سؤالاتی است که نویسنده مقاله حاضر سعی دارد به آنها پاسخ بگوید.
سرویس خارجی
مردم عراق برای پیگیری حقوق خود و در اعتراض به مشکلات فراوان اقتصادی به کوچه و خیابانها آمدند، اما خیلی زود این اعتراضات به مسیری رفت که هیچ ربطی به انگیزه آغازین مردم نداشت؛ مرقد بزرگان اسلام به آتش کشیده شد، کنسولگری ایران مورد حمله قرار گرفت، برخی از قهرمانان ملی عراق که در جنگ علیه داعش کارهای بزرگی کرده بودند، هدف حمله و ترور قرار گرفتند و... ناگفته پیداست که هیچ کدام از این اقدامات خشونتآمیز و ساختار شکن، ربطی با خواستههای اولیه مردم معترض نداشته است.
این حملات و ساختار شکنیها که حدود دو ماه در عراق ادامه داشته، زمینه را برای به میدان آمدن برخی از جریانهای تروریستی و جنایتکار، مثل داعش و بعثیها، را نیز فراهم کرده و حتی داعش دست به تحرکاتی نیز زده است.با این حال، اکنون که اوضاع در عراق نسبتا آرام شده، پرسش این است که آیا داعش همچنان زنده است؟ و این گروه در شرایط کنونی، برای چه کسانی سود دارد؟
مدتی است که حکومت وحشت داعش با همت نیروهای مسلح عراق و سوریه و نیروهای مقاومت، هم پاشیده است. ولی هم تفکر سلفی-تکفیری که داعشیها را از لحاظ ایدئولوژیک ، تأمین میکرده، همچنان پابرجاست و هم اهدافی كه آمریكا از برکشیدنِ این گروه داشت هنوز پررنگ است. پس، هم بستر و هم انگیزه برای بیرون کشیدن داعش از گوری که جبهه مقاومت برای آن کنده و آن را به داخلش انداخته، وجود دارد. با برشمردن برخی از منافع و کارکردهای داعش برای آمریکا و نیز با ذکر قرائنی از وقایع اخیر غرب آسیا به خصوص عراق، امتداد پیدا کردن داعش در صورتهای جدید، برای حامیان آن، همچنان اهمیت دارد.
آمریکا و داعش
اینکه آمریکا در برکشیدن داعش، چه نقشی داشته، موضوع مستقلی است که باید در جای خود بررسی شود -چنانکه فراوان هم شده است- و ما در این جستار خلق این گروه تکفیری به دست سران آمریکا را فرض میگیریم و در بیان آن، به چنداشاره کوتاه بسنده میکنیم.
«نوام چامسکی»، متفکر و منتقد آمریکایی، میگوید: «از پیامدهای منحوس تهاجم آمریکا و انگلیس [به غرب آسیا]، برافروختنِ درگیریهای طایفهای و فرقهگرایانه بوده که اکنون عراق را چند پاره کرده و این درگیریها به دیگر نقاط منطقه نیز سرایت کرده است». یکی از گروههایی که در این هرج و مرج شکل گرفته، «جماعت توحید و جهاد» بوده است، گروهی که یکی از ریشههای داعش را باید در آن جستوجو کرد.
در مورد پدر خواندگی آمریکا برای داعش، علاو ه بر روشنفکران مستقلی چون چامسکی، مقامات ارشد آمریکا نیز حرف زدهآند، که از جمله آنها میتوان به اظهارات «جو بایدن» معاون رئیسجمهور سابق آمریکا، «هیلاری کلینتون» کاندیدای دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری سال2016 آمریکا، و شخص «دونالد ترمپ» رئیسجمهور فعلی آمریکا،اشاره کرد.
از سوی دیگر، حمایتهای گسترده آمریکاییها و همپیمانانش از داعش، قدرت گرفتن این گروهِ وحشت را تسریع کرده بود. متحدان غربی داعش با اعطای انواع ادوات جنگی و حمایتهای لجستیک، جسارت پیشروی و فتح زمین را به داعش داده و با عث شدهاند که این گروه در سوریه دست به فتح سرزمین بزند و در سال 1393 نیز وارد عراق شود و هم زمان چهار استان نینوا، صلاح الدین، دیاله و الانبار را بهاشغال در آورد. اتفاقی که بدون حمایت آمریکا و متحدانش، اصولا رخ نمیداد.
منفعتهای داعش برای آمریکا
نخستین حرکتهای داعش از سه استان حسکه، رقه و دیرالزور در شرق فرات آغاز شد. داعش در همین منطقه بود که به کمک ترکیه، بر منابع انرژی مسلط شد و به درآمد دست یافت و باعث شد که سوریه تسلطی بر منابع نفت، گاز و حتی آب فرات نداشته باشد. اقدام که سبب شد درآمدهای دولت قانونی كاهش یابد و كشور سوریه را با بحران انرژی مواجه کند. باید توجه داشت که این میتواند یکی از کارکردهای بالقوه داعش برای آمریکا و همپیمانانش باشد.
آمریکا و اعوانش با حملات نظامی مختلف تلاش کردند تا مانع ایجاد گذرگاهی ترانزیتی میان عراق و مناطق تحت حاکمیت دمشق شوند. تلاش برای ایجاد نیروهای کرد و عرب در شرق دیرالزور و یا بمبارانهای نیروهای مقاومت در منطقه بوکمال و... همه با این هدف صورت گرفت که البته چندان نتیجهبخش نبود.
مورد دیگری که یادآوری آن در اینجا مناسب مینماید، کاردکردهای داخلی داعش به مثابه یک گروه تروریستی است. از زمانی که «جرج بوش» در اکتبر 2001 (مهر-آبان 1380) «جنگ علیه تروریسم» را اعلام کرد، این اتفاق برای مالیات دهندگان آمریکایی، حدود 7 تریلیون دلار هزینه مالی داشته و هزاران آمریکایی را نیز به کام مرگ کشانده است. اما از سوی دیگر، این جنگها میلیاردها دلار برای سران صنعت نظامی واشنگتن منفعت مالی هم داشته است.
تحقیقاتی که طی سالهای گذشته صورت گرفته، نشان میدهد که 70 شرکت و فرد حقیقی آمریکایی از قِبَل فعالیتها و قراردادهای نظامی در عراق و افغانستان 27 میلیارد دلار سود بردهاند.
براساس این تحقیقات، کارمندان و اعضای 75 درصد از این شرکتهای خصوصی، عضو فعال حزب جمهوریخواه یا دموکرات بودهاند، و حتی برخی از آنان، عضو کنگره آمریکا بوده و یا در سطوح بالای نظامی مشغول هستند. در گزارش سال 1997 وزارت دفاع آمریكا آمده است: دادهها نشانگر همبستگی شدید بین درگیری آمریكا در خارج از كشور و افزایش حملات تروریستی علیه آمریكا است. حقیقت این است كه تنها راه آمریكا برای بهرهگیری از «جنگ علیه تروریسم» همین است. «جنگ علیه تروریسم» در صورتی واقعی است که آمریکا از دادن انگیزه و منابع به تروریستها دست بکشد.
تروریسم علامت و نشانه سرطان حضور نظامی آمریکا در غرب آسیاست. به عبارت دیگر، جنگ آمریکا علیه تروریسم، خودش نوعی تروریسم است. با این تفاوت که در مقیاسی بسیار بزرگتر، با افرادی بیشتر و جنگ افزارهای مدرنتری همچون هواپیما و موشک و همچنین رسمیتر انجام میشود.
تا وقتی جنگ علیه تروریسم به تجارت جنگ گره خورده است، تجارت اصل و جنگ خادم آن است، تا وقتی داعش هست، جنگ علیه تروریسم هم هست، در نتیجه، تجارت پر سود جنگ هم هست.
شکل جدید ظهور داعش
کارکردهایی که به برخی از آنهااشاره شد، اهمیت کنونی داعش برای آمریکا و متحدان این کشور را نشان میدهد. اما باید در نظر داشت که داعش برای ظهور مجدد خود، نیاز به محل و مکانی دارد. به نظر میرسد که بهترین محلِ بلاخیز برای خیزش دوباره داعش، شرق فرات در سوریه و استان الانبار در عراق است.
حاشیه مرزهای عراق و سوریه به دلیل دوربودن از پایتختهای دو كشور، میتواند به كانونی برای ترویج فرهنگ سلفی-تکفیری تبدیل شود. عواملی مانند فرهنگ جاهلی، بافت جمعیتی همسان، فقدانِ زیرساختهای مناسب برای صنعت و تجارت كه جوانان را به كار و زندگی نوید دهد، همه بستری برای شکلگیری افکارِ سلفی-تکفیری است تا آمریکا و اعوان منطقهای آن بتوانند از آنجا غول داعش را بار دیگر ظاهر کنند.
به عقیده برخی کارشناسان، مهمترین بخش فعالیت داعشیها، نفوذ آنها در بافت جمعیتی عراق، سوریه و لبنان خواهد بود تا از این طریق، مسیر فعالیتهای اجتماعی این ملتها را به سمتی حرکت دهند که مطلوب آمریکا و اعوانش است و موج سواری بر تظاهرات مردم عراق و انحراف آن، شاید بارزترین نمونه تغییر رویکرد داعش، پس از ظهور دوبارهاش باشد که از لشکرکشیهای عیانِ نظامی به فعالیتهای اجتماعی و ایجاد وحشت در این سنخِ فعالیتها تغییر مسیر داده است. از قراینی که این ادعا را تقویت میکند میتوان به تخریب و آتشزدنِ مظاهرِ شیعیاشاره کرد که از شاخصههای عقاید سلفی-تکفیری است.
از این رو، خطر «ظهور اجتماعی» داعش و داعشیها بسیار بیشتر از فعالیت تروریستیِ عیان این وحشیهایِ عصرِ ارتباطات است. آنها این امکان را دارند تا هر زمان كه نیاز باشد، به درون جمعیتهای سوریه و عراق نفوذ کنند و در نقابِ مردمِ کوچه و خیابان، وارد فعالیتهای اجتماعی آنها شوند و مسیر اعتراضات معمول سیاسی و اجتماعی را به سمت اغتشاش و آشوب منحرف کنند.
حمایتهای لجستیکی و مالی آمریكا، انگلیس، عربستان، امارات و امثال آنها، میتواند هم برنامههای مشخص و هماهنگ و هم بودجه لازم را برای داعشیهایی که از گور دوباره بیرون کشیده شدهاند، تأمین کند. شاید قتل «وسام العلیاوی» از رهبران حشدالشعبی عراق که سالها با داعش جنگیده بود، نشانهای دیگر از فعالیتهای این گروه مجدداً احیا شده توسط آمریکا و همپیمانانش باشد.
جمعبندی
واشنگتن میکوشد با احیای پیکر عفونتزده داعش، نیرویی شبهمردمیِ معترضی را در مقابل نیروهای مقاومت تشكیل دهد. یادآوری این نکته ضروری مینماید که یکی از اهداف برکشیدنِ داعش، نابودی محور مقاومت بوده است و اکنون هم بازسازی آن در لباسِ «جنبشهای مردمی» همان هدف را دنبال میکند. تا وقتی مقاومت در میدان حضور دارد؛ داعش هم ماموریت دارد، مقابل آن بایستد و لذا، امکانِ تولدهای مکررِ این مولودِ منحوس، منتفی نیست.
در پایان یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که چند روز پس از داستان سازی دراماتیک و البته مسخره «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری آمریکا، در مورد قتل «ابوبکر بغدادی» که گفته بود، «پس از اینکه سگها او را داخل تونلی دنبال کردند، درحالی کهگریه میکرد و از ترس فریاد میزد، خودش را منفجر کرد.» شخصی به نام «ابوابراهیم الهاشمی القرشی» ملقب به «ویرانگر»، که در گذشته رئیسدفتر امنیتی یکی از مهمترین دستگاههای داخلی داعش بوده و مدتی هم مسئول عملیات بمبگذاری بوده است، به عنوان رئیسجدید داعش معرفی شد. با توجه به سابقه این فرد، پیشبینی میشد که داعش طی دوره آتی، روی مسائل نظامی بیشتر از دوره بغدادی متمرکز شود. با این اوضاف ، به نظر میرسد که سرکرده جدید داعش، احتمالاً خشنتر از سلف خود خواهد بود.
به اعتقاد کارشناسان ، داعش معمولاً فردی را با تابعیت عراقی به عنوان رهبر خود انتخاب میکند، زیرا این گروه تروریستی در این کشور به وجود آمده و همه رهبران اصلی آن، عراقی هستند.
در هر حال، داعش یک گروه سازمان یافته بوده و برای خود، اهداف و برنامه دارد و به شکل کورکورانه عمل نمیکند. زمانی که بغدادی وارد موصل شده بود، همان اول اعلام کرد که تخریب زیر ساختها و کشتن سربازان را در برنامه خود دارد و به این برنامه نیز عمل کرده است.
از این پس نیز به نظر میرسد که باید تحرکات داعش را در کنشهایی با پوشش اجتماعی جستوجو کنیم و نباید از این مسئله غافل بمانیم.