نوای دلنشین سحرگاهی غروب کرد
«اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ بَهآئِک بِاَبْهاهُ، وَکلُّ بَهآئِک بَهِىٌّ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِبَهآئِک کلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ جَمالِک بِاَجْمَلِهِ وَکلُّ جَمالِک جَميلٌ...»
همین چند جمله دعا کافی است تا ما را ببرد به حال و هوای سحرهای ماه خدا، همان سحرهایی که صدای رادیوی قدیمی پدر با دعای سحر بلند میشد و ما بیدار میشدیم تا دوباره مهمان خدا شویم. هر نیمهشب نوای دلنشین و حزین سحر پر پرواز دلمان را گره میزد به بالهای کبوتران نجف و از خانه مولایمان علی پرواز میکردیم تا آسمان هفتم خدا!
نمیدانم بیرون از ایران این چنین است یا نه، ولی برای ما ایرانیهای روزهدار، همیشه سحرهای ماه رمضان گره خورده است به «اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ بَهآئِک بِاَبْهاهُ...» با نوای دلنشین سید قاسم موسوی قهار، عاشق دلسوختهای که حالا غروب غمانگیزش را به تماشا نشستهایم و به سحرهای ماه رمضانهای بدون او فکر میکنیم. موسوی قهار صدا و هنرش را به خدمت دین آسمانی و رحمانی درآورد و اینک در آنسوی حیات زمینی، سلامها و صلواتهای ما را پذیراست. چه بسا خداجویانی که با نوای این مداح مخلص، حلاوت حال و هوای رمضانی و اوج تسلیم به پروردگار مهربان را چشیدند و تجربه کردند. و چه بسا روزهدارانی که با هنر وی در قاب ترنم دلدادگی و شمیم معنوی دعای سحر، ژرفای معرفت یافتند. یاد استاد گرامی!