نقش شاکله شخصیت در زندگی
خداوند انسانها را بر شاکله اصلی فطرت آفریده است. در این مرتبه از خلقت هیچ انسانی از حالت تسویه و اعتدال بیرون نیست. (شمس، آیه 7)
این فطرتی که خداوند انسان را بر اساس آن آفریده هیچ کم و کسری ندارد و نقص و عیب در آن راه نیافته است. از این رو به طور طبیعی به خیر گرایش دارد و از شرّگریزان است و اسلام به عنوان دین فطرت بر اساس آن شاکله و شخصیت الهی انسان تنظیم و سامان یافته است. (روم، آیه 30)
البته باید توجه داشت که ممکن است شخص از نظر جسمی به دلیل رفتارهای خطرساز و نادرست والدین گرفتار نقص جسمی و بدنی شود، ولی در فطرت آن شخص نقص راه نمییابد.
این فطرت الهی که شاکله اصلی شخصیت انسان را تشکیل میدهد، رفتارهایی را موجب میشود که همان حق و خیرخواهی و باطلگریزی و شرّگریزی است. از نظر اعتقادی گرایش به توحید و از نظر رفتاری گرایش به خیر داشته و از شرک و کفر و فسق و فجور نیز در رفتارگریزان است.
انسانها نمیتوانند با همه اسراف اعتقادی و فجور رفتاری خودشان تبدیلی در این شاکله و شخصیت و فطرت الهی ایجاد کنند، چنانکه قرآن میفرماید: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ؛ فطرت خدایی که مردم بر آن خلق و آفریده شدهاند تبدیلی در آن خلقت الهی راه نمییابد.» (روم، آیه 30) ؛ اما میتوانند آن را گرفتار زنگارگرفتگی، دفن و مهرزدگی کنند که در آیات قرآن بیان شده است.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، 7 )
بر اساس آیه 84 سوره اسراء که میفرماید: قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ؛ بگو هر کسی بر اساس شاکله و شخصیت خودش عمل میکند، معلوم میشود انسانها هر کدام بر اساس شخصیتی که برای خودشان میسازنند و میزان بهره گیری از فطرت یا بستن دریچه فطرت یا محدود کردن آن و مانند آنها روشی را در زندگی درپیش میگیرند. پس هر کسی بر اساس ساختاری، روشی، شاکلهای و منهجی که از خودش ساخته رفتار میکند.
کسی که شاکله شخصیت الهی و فطری خود را حفظ کرده است، به طور طبیعی از الهامات تقوایی و فجوری برخوردار بوده و قدرت تشخیص آنها را خواهد داشت(شمس، آیات 7 تا 10) همچنین میتواند از وحی معرفتی و تشریعی الهی برخوردار شده(روم، آیه 31) و از گنجینههایی که در فطرت وجودش نهان است با شخمی که با این وحی میزند آن گنج را بیرون آورد و از آن بهره مند شود؛ چرا که بعثت و وحی، چنین نقشی را دارد؛ چنانکه امیرمومنان علی(ع) میفرماید: و یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ(پیغمبران مبعوث شدند تا دفینهها و گنجینههای خرد را در دل و باطن انسانها استخراج کنند.) (نهجالبلاغه، خطبه 1) و نیز خواهد توانست از وحی فعل الخیرات بهره مند شود.(انبیاء، آیه 73)