ارزش و اهمیت اُنس با خدا
محمدمهدی رشادتی
امام عسکری(ع) فرمود: من انس بالله استوحش من الناس. هرکسی که با خدا انس و الفت گرفت از مردم وحشت خواهد کرد. از امام علی(ع) نقل شده که عظمت خالق عالم پیش چشم تو، تمام مخلوقات را در نظرت خوار و کوچک نمایان میسازد.(منتهیالآمال، ج2، صص629-628) پرواضح است که منظور دوری جستن از اجتماع و پناه بردن به زندگی فردی و ترک دنیا نیست، بلکه آدمی با اینکه در متن مردم و در میان آنان روزگار میگذراند و در خدمترسانی و خیرخواهی به آنها از هیچ کوششی دریغ نمیورزد اما در عین حال توجه و رویکرد اصلیاش خداست و به غیر از خدا و اولیاء او هیچ چیزی در نظرش از اولویت برخوردار نیست. به عبارت دیگر محبوب اول و آخرش فقط خداست و اگر اولیاء الهی و مومنان را نیز دوست میدارد، این دوستی در طول و در امتداد محبت خدا و برای خداست نه چیزی در عرض خدا. رسول اکرم(ص) فرمود: هیچکس مومن نیست مگر اینکه خدا و رسولش از هرچیز نزد او محبوبتر باشد. حضرت در دعایی میفرماید: الهی محبت خود را و محبت کسانی که تو را دوست دارند و محبت هر چیز که مرا به محبت تو نزدیک میکند، روزیام قرار بده و محبت خود را برای من از آب سرد محبوبتر گردان.(اخلاق شبر، ص408)
قدر مسلم معاشرت و انس با بسیاری از مردم چیزی جز افزایش غفلت و گناه و سرگرم شدن به امور دنیا و مسائل بیاهمیت حاصلی ندارد. شاید از همین جهت است که سفارش شده با کسانی رفاقت کنید که دیدار آنها شما را به یاد خدا و آخرت میاندازد.
برای افزونی انس و محبت خدا چه باید کرد؟
بهطور خلاصه ابتدا باید از خود دوری کرد. بت نفس را باید در هم شکست. هواهای نفسانی را باید کشت. امام خمینی(ره) میفرماید: مادر بتها بت نفس شماست. تا این بت بزرگ و شیطان قوی از میان برداشته نشود، راهی به سوی خدا نیست و به گفته مرحوم رجبعلی خیاط: همه حرف ما سر آن بت بزرگ است که در درون توست. یکی از کشتیگیرهای معروف آن زمان بهنام «اصغر آقا پهلوان» میگوید: روزی شیخ زد به بازوی من و فرمود: اگر خیلی پهلوانی، با نفس خود کشتی بگیر.
از خود ببر زغیر بردن چه فایده
تن پاره ساز جامه دریدن چه فایده
گر زخویشتن رستی با حبیب پیوستی
ورنه تا ابد میسوز کار و بار تو خام است
البته ترک مجالست با افراد بیایمان و یا سست ایمان و نیز کاستن معاشرت با مردم، بسیار در امر خودسازی موثر است و کمک میکند تا آدمی از خود درآید.(کیمیای محبت، صص137و138؛ نشان از بینشانها، ج1، ص447) نقل میکنند: حضرت موسی(ع) چون خدا با او سخن گفت و کلام خدا را شنید، مدتی طولانی کلام هر مخلوقی را که میشنید، بیهوش میشد. اویس قرنی میگوید: احدی را نیافتم که پروردگار خود را بشناسد و با غیر او انس بگیرد. حکیمی میگوید: انسان از تنهایی وحشت میکند، زیرا خود از کمالات خالی است لذا میخواهد که با اختلاط با مردم کمال و شادی و آرامش کسب کند.(معراجالسعاده، ص 641-645)
منشأ محبت خدا
منشأ محبت خدا معرفت اوست. امام حسن(ع) فرمود: من عرف الله احبه - هرکس خدا را بشناسد او را دوست میدارد. البته برای رسیدن به معرفت واقعی، راهی جز پاکسازی آینه دل از تیرگیها و آلودگیها نیست. از مرحوم آیتالله بهجت میپرسند، چطور میتوان بهتر با خدا و ائمه اطهار(ع) انس گرفت؟ فرمود: با اطاعت از آنها و نیز ترک معصیت در اعتقاد و عمل.(به سوی محبوب،ص52) از طرفی آفت محبت خدا، محبت دنیاست. پیامبر(ص) فرمود: حب الدنیا وحب الله لایجتمعان فی قلب ابدا. دوستی دنیا و دوستی خدا هرگز در یک دل گرد نمیآیند.(کیمیای محبت، ص152-153) وقتی ملکالموت آمد روح حضرت ابراهیم(ع) را بگیرد، حضرت به او گفت: آیا دوستی را دیدهای که دوستش را بمیراند؟ وحی شد: ای ابرهیم(ع) آیا دوستی را دیدهای که دیدار دوستش را خوش نداشته باشد؟ پس ابراهیم(ع) به ملکالموت فرمود: حالا روحم را بگیر.
رسول اکرم(ص) میفرماید: شعیب پیامبر(ص) به قدری از حب خدا گریست تا کور شد. آنگاه خدا بیناییاش را به او بازگرداند و این قضیه تا چهار مرتبه تکرار شد. مرتبه چهارم به او وحی شد: ای شعیب، تا کی به این کار ادامه میدهی؟
اگر از ترس آتش است، از آن پناهت دادم واگر از شوق بهشت است که آن را عطایت کردم. عرض کرد: خدایا تو میدانی که از ترس آتش و شوق بهشت گریه نمیکنم، بلکه محبت تو بر دلم گره خورده، نمیتوانم تو را ببینم و صبر کنم. وحی شد: حال که چنین است، کلیم خود موسیبن عمران را به خدمت تو میگمارم.(اخلاق شبر، صص409-410)