مدیریت: صفر /دیکته: 20(یادداشت روز)
آشوبها خوابیده و توجهات رفته رفته به سمت «خسارتها» میرود. اما در این سه چهار روز، آشوبها چقدر خسارت روی دست ملت گذاشت؟ رقم ریالی این خسارت چقدر است؟ خسارتهای جانی و معنوی و سیاسی آن چطور؟ خسارت قطعی اینترنت چقدر است؟ مسئولیت این خسارتها با کیست؟ اصلا چرا مدتی است ما اینقدر خسارت میبینیم؟ و....در این وجیزه تلاش میکنیم پاسخهایی برای این سؤالات مهم، بیابیم.
1- از همین ماجرای بنزین شروع کنیم. هنوز رقم دقیقی از میزان خسارتهای (مالی و جانی و...) آشوبهای بنزینی منتشر نشده و صرفا هر از چند گاهی از برخی نمایندگان مجلس یا رسانههای نزدیک به جریانهای سیاسی، اطلاعاتی در این باره میشنویم. مثلا روزنامه همشهری (نزدیک به دولت) به نقل از برخی «مقامهای ارشد شبکه بانکی» نوشته به اطلاعاتی دستیافته که نشان میدهد طی یک هفته چند صد شعبه بانک در سراسر کشور دچار خسارتهای جزئی و کلی شدهاند و «تخمینهای اولیه از تخریب کلی یا جزئی صدها خودپرداز بانکی حکایت دارد». این روزنامه در ادامه میزان خسارت به شبکه بانکی کشور را حدود1000 میلیارد تومان تخمین زده است. بله 1000 میلیارد تومان خسارت به خاطر اجرای بسیار بدِ یک طرح لازم و ضروری این فقط خسارتهای تقریبی به بانکها بود!
به این رقم اضافه کنید؛ نزدیک به 1000 میلیارد تومان بابت تعطیلی فروش اینترنتی، 300 میلیارد تومان خسارت به اتوبوسهای اصفهان، 200 میلیارد تومان خسارت به فروشگاههای زنجیره ای، 100 میلیارد تومان به جایگاههای سوخت، 100 میلیارد تومان به آمبولانسها و مراکز درمانی و... اینها نیز مربوط به برآوردهای «تقریبی» همان دو سه روز نخست آشوبهای بنزینی است. خسارتهای جانی، سیاسی، روانی و...بماند! همه این خسارتها یک حاصل «سوء مدیریت» است!
2- قبلا اعلام کردهایم امروز هم تکرار میکنیم. طرح اصلاح قیمت بنزین که جمعه 24 آبان ماه اجرایی شد، طرح لازم و درستی بود و ما صرفا به نحوه اجرای آن (سوء مدیریت) انتقاد جدی داریم که پیش از این در روزنامه به آن مفصل پرداختهایم. در این بین سؤال بسیار مهمی که مطرح است اینکه، چرا دولت کارتهای سوخت را حذف کرد تا دوباره مجبور شود با این همه خسارت که به گوشهای از آنها اشاره شد، آن را احیاء کند؟ پیش از این آقای «زنگنه» وزیر محترم نفت چنین پاسخی به این سؤال داده بودند:
«بهتر است یک چیز به شما بگویم، کاری که هیچ کس در دنیا انجام نمیدهد و تنها ما انجام میدهیم را باید به آن شک کنیم و بر عکس کاری که در همه جای دنیا انجام میشود را اگر انجام ندادیم نیز باید به آن شک کنیم. هیچ کس در دنیا از سامانه هوشمند سوخت استفاده نکرده است»(!) یک پاسخ دیگر هم به این سؤال داده شده بود و آن اینکه، نگهداری از سامانه هوشمند سوخت هزینه دارد. چقدر؟ سالانه 20 میلیارد تومان!
بیایید کمی دقیقتر بررسی کنیم. پاسخی که به سؤال اول داده شده، از یک مدیر در سطح وزیر آن هم نفت حقیقتا عجیب است. هزینه نگهداری از سیستم هوشمند سوخت نیز از آن پاسخهایی است که مرغ پخته را به خنده میاندازد. چرا؟ بخوانید:
هزینه واردات حاصل از حذف کارت سوخت حدود 2 میلیارد دلار در سال برآورد شده است.(خبرگزاری دانشجو اردیبهشت 98) به این رقم نجومی خسارت 36 هزار و 500 میلیارد تومانی(حدود 4 میلیارد دلار) قاچاق بنزینِ حاصل از حذف کارت سوخت در یک سال را هم اضافه کنید و حاصل جمع را بگذارید کنار آن 20 میلیارد تومان هزینه نگهداری سامانه هوشمند سوخت در سال! یعنی طبق محاسبات حذف کنندگان کارت سوخت، 20 میلیارد تومان بزرگتر از 6 میلیارد دلار است! به نظر میرسد کار برخی از مدیران این دولت، از سوء مدیریت هم گذشته است!
3- در 6 سال گذشته از این خسارتها کم نداشتهایم. نمونه بارزش همین برجام. برجام هم یک خسارت بود؛ خسارت محض! 6 سال تمام ظرفیت و توان کشور را صرف «تقریبا هیچ» کردن، کم خسارتی است؟! تواناییِ بینهایت باارزش هستهای را دادن و به جای آن، تحریم و تحقیر گرفتن، خسارت نیست؟ بر باد دادن احترام به پاسپورت ایرانی، تحقیر وزیر خارجه در آلمان و ندادن سوخت به هواپیمای او چطور؟ با مردم صادق نبودن و مثل آب خوردن وعدههای توخالی دادن و دروغ گفتن و چوب حراج به «اعتماد عمومی» زدن هم خسارتهای عظیمی است، نیست؟ اینکه یکی دو روز مانده به اجرای طرح لازمِ سهمیهبندی بنزین، در تریبونهای رسمی، آنرا تکذیب کنیم یعنی شلیک به اعتماد عمومی. مردم در این 6 سال کم از این دروغها نشنیدهاند. دروغهایی که بعضا به بزرگی 225 میلیارد دلار بوده است. تعجب نکنید! بخوانید:
قبل از اجرای برجام اعلام میکردند «به ازای هر یک روز تاخیر در اجرای برجام، 150 میلیون دلار خسارت بر کشور وارد میشود»! از مهر ماه سال 94 دولت آقای روحانی اجرای برجام را شروع کرده است. امروز که در حال مطالعه این وجیزه اید چهارم آذر ماه سال 98 است. کمی بیش از 4 سال یعنی حدود 1500 روز است که دولت اجرای برجام را شروع کرده است. با یک ضرب و تقسیم ساده امروز باید 225 میلیارد دلار!!! از قِبَلِ اجرای برجام به خزانه دولت واریز شده باشد! این پول عظیم کجاست؟! اگر چنین رقم نجومی در خزانه کشور وجود دارد، این همه آه و ناله و شکایت و تاکید بر ضروری بودن اصلاحات اقتصادی برای چیست؟! اگر چنین رقمی داریم، چرا به اصلاحات اقتصادی رو آورده ایم؟ چرا دائما میگوییم خزانه خالی است. پاسخ این سؤالها یک جمله است. آنها دروغ گفتند. یک دروغ 225 میلیارد دلاری!
اما آن خسارت 18 میلیارد دلاری دروغ نبود. اتفاقا آن خسارت (فروردین 9۷) هم مثل خسارتهای بنزینی، «سوء مدیریتی» بود. آنجا هم مثل ماجرای بنزین، دلار چند نرخی شد. با یک کار کاملا غیر کارشناسی، دلار 4200 تومانی را با نیتِ سیر کردن اشتهای سیری ناپذیرِ بازار به بازار ریختند. اما نتیجه چه شد؟ آن طرف، دلار تا مرز 18 هزار تومان رفت، این طرف هم 18 میلیارد دلار به باد رفت! ذوب کردن 60 تن طلای ذخایر استراتژیک و توزیع آن به شکل سکه در بازار هم مصیبتی است. این همه خسارت با یک سوء مدیریت!
4- پاسخ این سؤال را که چرا در این مدت این همه خسارت متحمل شدهایم را دانستیم. پاسخ این سؤال که «مسئولیت این خسارتها با کیست؟» را هم فهمیدیم. نیز روشن شد. اینجا به هیچ عنوان قصد نداریم تاثیر تحریمهای ظالمانه را نادیده بگیریم. اما معتقدیم بخشی از خسارتهای همین تحریمها هم به دلیل همین سوء مدیریتهاست.
5- رویکردی که برخی از جریانهای سیاسی نزدیک به دولت(به ویژه مدعیان اصلاحات) طی چند روز گذشته و حین و پس از آشوبهای بنزینی، در پیش گرفتهاند نشان میدهد، آنها از این همه شکست، تحقیر و خسارت درس نگرفتهاند. هنوز با شعبده بازی، روندی که شرح آن در بالا رفت یعنی «سوء مدیریت»،«دروغ پراکنی»و در نتیجه «اعتماد سوزی» را رها نکردهاند. درست مثل 6 سال گذشته در تلاشند جا بیندازند که «همه مقصرند الا ما». برخیشان، راهپیماییهای عظیم مردمی علیه آشوبگران را سانسور میکنند، برخی مشغول بزک آشوبگرانند، عدهای شورش مسلحانه اراذل را «اعتراض مدنی»! جا زده و تمام راهحلشان «مشخص کردن یک پارک برای اعتراض» است! درست مثل برایان هوک، رئیسگروه اقدام علیه ایران، اراذل را «مردم» و کشت و کشتارها را «انتقاد» مینامند. گاهی مواضع این دو طیف (آمریکا و برخی اصلاحطلبان) آنقدر به هم نزدیک میشود که، تشخیص آنها از هم سخت میشود. هر دو به ملت ایران خسارت میزنند (یکی با تحریم، دیگری با سوء مدیریت)، هر دو آشوبگران را «مردم» و آشوبگری را «اعتراض» جا میزنند. هر دو راهپیماییهای سراسری و میلیونی مردم را که بساط آشوبگران اجارهای را جمع کرد نمیبینند، به آن معدود جنایتکارانی که در جمعهای 100 یا 50 نفری به اموال عمومی مردم حمله کرده و قرآنها را آتش میزدند متمرکزند. جالب اینکه دغدغههایشان هم عجیب مشابه است: اینترنت!
برای این قماش، جان و مال و ناموس و امنیت و آبرو و حیثیت کشور و مردم در برابر قطع سه روزه اینترنت کم اهمیتتر است. میگویید نه! به تیترها و گزارشهای چند روز اخیر آنها نگاهی بیندازید. به تصمیمی که در شورای عالی امنیت ملی به ریاست آقای روحانی اتخاذ شده حمله میکنند. آن هم نه برای اینکه مثلا به کسب و کارهای اینترنتی خسارت وارد شده نه، خسارت اگر برای اینها مهم بود که این همه خسارت به کشور نمیزدند. نگاه میکنند آمریکا چه میگوید عینا آن را مینویسند. این قماش، شاید مذاکره کنندگان خوبی نباشند، مدیران توانایی نباشند اما انصافا خوب دیکته مینویسند... بدون حتی یک غلط!
جعفر بلوری