kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۵۱۵۴
تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۳۹۸ - ۲۱:۴۵
بازخوانی مکتوب مستند « خارج از دید۲ »

نازنین زاغری، محور پروژه‌های امنیتی انگلیس در ایران بود




  علی اصغر هنرمند، سردبیر و صاحب‌امتیاز سایت نارنجی بود که اخبار دنیای فناوری و تکنولوژی فضای مجازی را از کرمان در سطح کشور منتشر می‌کرد. هنرمند در بهمن 94 به علت همکاری با نهادهای زیرنظر وزارت خارجه آمریکا بازداشت شد و از آن به بعد، مسئولیت «درسنامه» را آرش زاد به عهده گرفت.
امین ثابتی نیز که در پروژه «باایمیل» با آرش زاد همکاری کرده بود در درسنامه نیز همراه او شد.او هم‌چنین شرکتی به نام «پات شرق گواشیر» در شهر کرمان داشت که در حوزه آی‌تی فعالیت می‌کرد. با وجود این‌که این شرکت در تهران نبود، اما پروژه‌های بزرگی در سطح کشوری انجام داده بود و برای سازمان‌های بزرگی مانند شرکت گاز، نفت، وزارت راه و اقتصاد پروژه‌های آی‌تی اجرا کرده بود. از لحاظ تعداد پروژه و ضریب نفوذ در کشور و نیز وسعت کار و میزان نفوذ در نهادهای دولتی، پات‌شرق‌گواشیر در سراسر کشور کم‌نظیر بود.
به‌تدریج و با محبوبیت سایت نارنجی، علی‌اصغر هنرمند به لقب «کدخدای اینترنت ایران» مشهور شد. به‌جز سایت نارنجی، سایت‌های نردبان و نگهبان را نیز همین شرکت راه‌اندازی کرده بود که همگی در حوزة تکنولوژی بسیار پرطرفدار بودند و به‌عنوان سه‌گانه‌های پات شناخته می‌شدند. شبکه‌های ماهواره‌ای ضدجمهوری‌اسلامی هم این سایت‌ها را مدام تبلیغ می‌کردند. وقتی نیروهای امنیتی در این‌باره تحقیق کردند متوجه شدند که این شرکت ضریب امنیتی بالایی دارد و به شکلی غیرعادی اقدام به پنهانکاری می‌کند. تنها نقطه نفوذ وقتی فراهم شد که یکی از اعضای سابق این شرکت به نام مهدی فاریابی که به‌علت اختلافات شخصی از آنان جدا شده بود به دنبال همکار برنامه‌نویس می‌گشت.
 یکی از منابع اطلاعاتی از همین طریق توانست با او ارتباط برقرار کند. ارتباطی که سه ماه فقط در فضای مجازی انجام می‌شد. پس از سه ماه فاریابی از او برای همکاری در پروژه‌ها دعوت کرد. در گفت‌وگوهای آتی به‌تدریج فاریابی که از شرکت سابق خود دل‌خور بود، ناخودآگاه از فعالیت‌های آنان پرده برداشت. به‌تدریج مشخص شد ابعاد همکاری پات‌شرق‌گواشیر با ضدانقلاب خارج از کشور بسیار گسترده است. بدین ترتیب نیروهای امنیتی برای کشف همه ابعاد این شبکه به نظارت محرمانه ادامه دادند.
شرکت پات‌شرق‌گواشیر، مانند یک سازمان اطلاعاتی عمل می‌کرد. مدیر شرکت ۶ سال تمام از نیروهای اطلاعاتی کشور بود و توانسته بود اعتماد نیروهای امنیتی کشور را جلب کند. از سویی نیروهای خودش را به سه دسته تقسیم کرده بود. کارآموزان و کارمندان عادی، ظاهر شرکت بودند. اما دسته سوم، کسانی بودند که در پروژه‌های ضدایرانی با اسمال مدیا همکاری می‌کردند و از نظر مسائل امنیتی توجیه شده بودند و حتی نام مستعار و ایمیل‌های مستعار داشتند. قانونی وجود داشت که برای تبادل اطلاعات درخصوص پروژه‌های ضد دولتی، این افراد حق استفاده از تلفن همراه را نداشتند. هرگونه ورود تجهیزات الکترونیک به جلسات محرمانه ممنوع بود. اسمال مدیا هم برای حفظ امنیت این نیروها نرم‌افزارهایی را در اختیار این شرکت قرار‌داده بود؛ نرم‌افزارهای ویژة امحای اطلاعات، مخفی‌‌سازی و پنهان‌نگاری اطلاعات و مدیریت پسوردها.
در شرکت پات‌شرق‌گواشیر به این افراد آموزش داده شده بود تا تمام پروژه‌ها روی سرور ریموت انجام شده و هر پروژه‌ای پس از تحویل به اسمال‌مدیا به شکلی غیرقابل بازیابی محو می‌شد. شیوه‌های مواجهه با بازجویی نیز به این افراد تعلیم داده شده بود. محمود عنایت برای پروژه‌های این شرکت که برای سازمان‌های دولتی داخل کشور انجام می‌داد هم برنامه داشت. عنایت ماهانه ۱۰۰۰ دلار برای سرورهای کانادا پرداخت می‌کرد تا پروژه‌های دولتی این شرکت روی سرورهای کانادا انجام شود و به این ترتیب اطلاعات ادارات دولتی مستقیما به محمود عنایت تقدیم می‌شد.
یک تاجر ایرانی مقیم لندن به نام حمید ناجی نیز از جمله افرادی بود که از حساب بانک انگلیسی خود برای انتقال پول اسمال‌مدیا و محمود عنایت به یکی از دوستان شرکت پات‌شرق‌گواشیر که وابستگی مستقیم نداشت و در رفسنجان ساکن بود، استفاده می‌کرد. در طول یک سال بیش از ۴۴۰ میلیون تومان از همین طریق به طرف ایرانی منتقل شد. اما همکاری‌های علی اصغر هنرمند با بی‌بی‌سی در چه پروژه‌هایی بود؟
سه سال بعد از شکست اغتشاشات، پروژۀ اول بنام «کفشدوزک» با گروه هدف زنان کلید خورد. پروژه‌ای که رسما با حمایت وزارت خارجه آمریکا انجام شد. آرش زاد، که فعال استارت‌آپی در داخل ایران بود، قراردادی را با اسمال مدیا بست. سربرگ این قرارداد، USAID بود. عناوین کارهایشان هم جذاب بود: افزایش مشارکت زنان در فضای مجازی و توانمند‌سازی زنان. اما در واقع زنان فعال در فضای مجازی شناسایی شده و به خارج از کشور منتقل می‌شدند. هدف نهایی، تغییر سبک زندگی اسلامی زنان ایرانی با آموزش‌های سکولار بود.
در آغاز کار، فعالیت‌های کفشدوزک و آرش زاد در داخل ایران هنوز جنبه خصوصی داشت. اما کمی بعد، اسمال مدیا و USAID به آرش زاد فشار آوردند که حتما این پروژۀ با نفوذ در مقامات دولتی ایران ارتباطات خودشان را گسترده کنند. با این ارتباط دولتی، قرار بود دو هدف مهم کسب شود: اول، امنیت پروژه تضمین شود، دوم، با استفاده از ابزار و امکانات دولتی، مخاطبین بیشتری جذب پروژه شوند و در واقع پروژه بزرگ‌تر شود. پایگاه آرش زاد، ترکیه بود و برای عملیات داخل ایران، مریم انصاری را به عنوان جانشین خود قرار‌داده بود. در جریان نفوذ این پروژه، در روز 27 مهرماه سال 1392 روزنامه دولتی ایران مصاحبه‌ای با مریم انصاری منتشر کرد. در این مصاحبه، مریم انصاری به عنوان طراح پروژه برگزیده بخش جوانان سازمان ملل، یعنی پروژه کفشدوزک، معرفی شد و اعلام شد که هدف از پروژه کفشدوزک، آموزش فناوری اطلاعات به زنان است.
 انصاری در این مصاحبه با روزنامه ایران مدعی شد، پروژه کفشدوزک به شکل گروهی و از اواخر سال 1391 به دنیا آمد و هدف اولیه‌اش آموزش آی‌تی به زنان بود. اما کفشدوزک برای این آموزش هیچ سود مالی را دنبال نمی‌کرد. خود انصاری در این مصاحبه گفته بود: «ما تلاش می‌کنیم که پروژه کفشدوزک غیرتجاری باشد و قصد نداریم که از آن درآمدی کسب کنیم.» بنابراین سؤال بزرگ این بود که این عده با چه انگیزه‌ای برای ترویج آی تی در میان زنان کشور فعالیت می‌کردند؟ در واقع انصاری هیچ توضیحی درباره این نداد که بودجه این طرح چگونه تامین شده و با طرح مسائل دیگر از زیر بار پاسخ به اینکه چگونه فعالیتی به این گستردگی را بدون سود مالی توجیه می‌کند شانه خالی کرد.
بودجه سال 1395برای پروژه کفشدوزک، از طرف USAID 150هزار دلار و از طرف اسمال مدیا هم 600 میلیون تومان بود. قراردادی هم که محمود عنایت برای کفشدوزک با آژانس توسعۀ فراملی آمریکا بسته بود، می‌توانست ماهیت اصلی کفشدوزک را افشا کند. عنایت اصرار داشت که سند این قرارداد محو شود. دوران انقلاب رنگی، حداقل در ایران، به پایان رسیده بود. پروژه جدید قرار بود از طریق اقتصادی در ایران نفوذ کند و طبقات فعال اقتصادی را هدف قرار دهد. کفشدوزک توانست 15 هزار زن ایرانی را که در حوزه کسب و کار فعال بودند جذب کند. حالا دولت آمریکا یک بانک اطلاعاتی از زنان ایرانی مشتاق کسب و کارهای نوین داشت. زنانی که در این پروژه هدف قرار گرفته بودند، عمدتا بین 18 تا 27 سال سن داشتند. آموزش‌های سکولار کفشدوزک برای نفوذ هر چه بیشتر در میان زنان ایرانی تنها برنامه اسمال مدیا نبود. به جز کفشدوزک، پروژه‌های دیگری هم در جریان بود. مثل پروژه ندای سبز آزادی که زیر نظر حنیف مزروعی انجام می‌شد.
حنیف فرزند رجبعلی مزروعی بود. رجبعلی مزروعی که در دهۀ شصت ابتدا به رایزنی فرهنگی ایران در کشورهای دیگر مشغول بود، به‌عنوان عضو انجمن صنفی مطبوعات در ایران، با تعطیلی روزنامه سلام در تیرماه 1378 به روزنامه‌های زنجیره‌ای پیوست. او عضو جبهه مشارکت بود و در مجلس ششم نیز به‌عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شد و در فهرست کسانی قرار گرفت که پس از رد صلاحیت از سوی شورای نگهبان برای انتخابات مجلس هفتم، در تحصن علیه نظام اسلامی شرکت کرد. او پس از متواری شدن به خارج از کشور به عنوان یکی از منتقدین جمهوری‌اسلامی در رسانه‌های ضدایرانی حضور یافت. حنیف نیز مانند پدر در جبهه مشارکت فعالیت می‌کرد و در همان زمان مخفیانه با شبکه مجازی ضدایرانی همکاری داشت که باعث شد سال 1383 به‌طور موقت بازداشت شود.
حنیف در انتخابات 88 و وقایع پس از آن فعالیت رسانه‌ای سایت نوروز را برای حمله به نظام به‌عهده گرفت و سرانجام مانند پدر به بی‌بی‌سی پیوست. در آن‌جا بود که زیرمجموعه محمود عنایت قرار گرفت و با همکاری حسین باستانی به اسمال مدیا پیوست. سایت ندای سبز آزادی برای زنده نگه‌داشتن فعالیت‌های مرتبط با اغتشاشات 88 زیر نظر او اداره می‌شود، یا پروژه «نوگام» که وظیفه نشر غیرقانونی کتاب در فضای مجازی را به‌عهده داشت، یا پروژه «بشکن» که قرار بود توسط بهزاد بلورفروشان، که با عنوان بهزاد بلور با بی‌بی‌سی فارسی همکاری دارد انجام شود.
اما پروژه‌های دیگری که با سفارش اسمال مدیا و با کار فنی و امنیتی پات شرق گواشیر انجام شد، پروژه‌های نوروز، نگهبان، سبز پروکسی، سبزنامه، نیوزبان، پرسشکده و لینکده بودند. در این میان اما فعالیتهای تربیت خبرنگار هم ادامه داشت. اصلی‌ترین چهره تربیت خبرنگار برای بی‌بی‌سی، همچنان نازنین زاغری بود.
از سال 1389 در حالی‌که زاغری به فعالیت خود در بی‌بی‌سی ادامه می‌داد، به یک موسسه انگلیسی دیگر به نام Training station نیز پیوست. مدیر این موسسه، یکی از اعضای ارشد سابق بی‌بی‌سی به نام کوین بُردن بود که بودجه خود را از سازمان‌های دولتی انگلستان و آمریکا می‌گرفت و عملیات نفوذ و براندازی در کشورهای مختلف را اجرا می‌کرد.
سه پروژه اصلی ترینینگ استیشن با نام‌های ایران یک، ایران دو و زنان، همگی با همکاری موثر نازنین زاغری عملیاتی شد. دروسی که به شرکت کنندگان داده می‌شد آشکارا در زمینه تغییر رژیم بود. تفاوت اصلی این پروژه‌ها با پروژه بی‌بی‌سی هم در این نکته بود که آموزش‌های ترینینگ استیشن شکلی خصوصی‌تر داشت و تعداد افراد کمتری در آن حضور داشتند. خبرنگارانی که در این پروژه‌ها تربیت می‌شدند در واقع جاسوسانی بودند که اسرار کشور را در قالب خبر به آژانس‌های خارجی مانند بی‌بی‌سی تحویل می‌دادند.
در عین حال، دروس این موسسه با جهت‌گیری برای تغییر نظام طراحی شده بود و این مطلب با کلیدواژۀ «تغییر» در محتوای دروس آمده بود؛ خبرنگاری پژوهشی با تغییر هویت، چگونگی مخفی‌کاری، مقابله با تبعات کیفری و بازجویی و تمام شیوه‌هایی که یک جاسوس باید برای کسب اخبار و اطلاعات کشورش بشناسد، آموزش داده می‌شد.
 تمام مباحث مطروحه در این دروس با آموزش مخفی نگاه داشتن هویت، نام مستعار و ایجاد ارتباط امن اینترنتی همراه بود. حقوق ماهانه زاغری فقط در این پروژه‌ها به ماهانه 11 هزار دلار بالغ می‌شد. پروژه موسوم به زنان در موسسه ترینینگ استیشن، قرار بود با پوشش استارت‌آپ و کارآفرینی برای زنان و در واقع با هدف شبکه‌‌سازی زنان برای اهداف وزارت خارجۀ انگلیس انجام شود. فرم این پروژه به وزارت خارجه انگلیس ارسال شد و مورد تایید قرار گرفت.
 قرار بود با سرمایه‌گذاری روی زنان و جنبش‌های فمینیستی، این پروژه نیز نقشی در ایجاد نارضایتی علیه نظام جمهوری اسلامی به‌عهده بگیرد. بازه عملیاتی پروژه سال‌های 1395 تا 1397 و بودجۀ آن 115 هزار پوند بود که قبل از پیشرفت پروژه توسط نیروهای امنیتی کشور شناسایی و متوقف شد. در متن طرح این پروژه تصریح شده بود که وضعیت سیاسی ایران به‌سرعت در حال تغییر است و استفاده از این تغییر برای انگلستان ضرورت حیاتی دارد. زاغری که از مجرمانه بودن اقدامات خود اطلاع داشت به شدت ضوابط امنیتی را رعایت می‌کرد به نحوی که حتی در طی نامه‌ای از عدم رعایت ضوابط امنیتی توسط عوامل ترینینگ استیشن به شدت انتقاد می‌کند. نام مستعار نازنین زاغری در این موسسه، پریسا بود و ایمیل‌های جعلی به همین نام ساخته شده بود.
سرانجام در فروردین ۱۳۹۵ هنگامی که زاغری قصد خروج از کشور را داشت، بازداشت شد. بعدها وقتی بوریس جانسون، وزیرخارجه وقت انگلستان در سخنرانی خود در پارلمان اشتباها از زبانش پرید و به نقش او در آموزش خبرنگاری اشاره کرد، اعتراض همکاران زاغری را منجر شد. چون آنان مدعی بودند زاغری مطلقا هیچ کاری نمی‌کرده و به دلایل شخصی به ایران رفته بود.
جانسون سرانجام تحت فشار حکومت انگلستان مجبور شد حرفش را پس بگیرد و شخصا برای پیگیری آزادی او به ایران بیاید. کمی بعد جانسون از وزارت خارجه کنار رفت، بدون اینکه بتواند بر سر زاغری معامله کند. جانشین او، جرمی‌هانت نیز به تهران آمد و همین معامله را نیز پیگیری کرد. این تب و تاب در سطوح بالای دیپلماسی انگلیس اهمیت فعالیت‌های زاغری برای حکومت انگلیس را نشان می‌داد.