راز «رمز ارزها»
محمدهادی مذهبجعفری
تولید رمزارزها با تصویب هیئت وزیران اکنون در کشور شکل قانونی گرفته و استخراجکنندگان میتوانند با نرخ هزینه برق صادراتی به تولید بیتکوین و اتریوم و سایر رمزارزها بپردازند. اما سؤال اینجاست که از دوسال پیش تاکنون علت تعلل در تصمیمگیری برای رمزارزها چه بوده است. چرا مدت مدیدی مسئله رمزارزها در شورای فقهی بانک مرکزی مفتوح بوده و در پیشنویس دوصفر بانک مرکزی درباره الزامات و ضوابط حوزه رمزارزها نیز تعریف دقیق و جامعی از آن مشاهده نمیشود. اما سؤال مهمتر آن است که ارتباط مسائل نوظهور در عرصه جهانی با افقهای ارائه شده توسط امام خامنهای چیست و دولت به عنوان مجری برنامههای پیشرفت در کشور باید آنها را چگونه بررسی و تحلیل کند؟
برای سالیان متمادی انسان برای معاملات خود از طلا و نقره استفاده میکرد، اما پس از مدتی به علت حجیم بودن، سختی انتقال، امنیت پایین در حین انتقال بین شهرها و کشورها، صرافیها و بانکهای اولیه اقدام به صدور اعتبارنامههایی کردند که تصدیق میکرد دارنده این اعتبارنامهها نزد آن مجموعه به میزان مشخصی طلا و نقره ودیعه دارد. فرد میتوانست با ارائه این اعتبارنامه در دیگر شعبههای آن مجموعه در دیگر شهرها یا صرافیها و بازرگانیهای مورد پذیرش، بدون داشتن اصل پول اقدام به معامله کند. پس از مدتی این اعتبارنامهها رواج یافته و دولتها با منظمکردن و قانون بخشیدن به آن، این اعتبارنامهها را یکپارچه کرده و پولهای مختص به یک شهر یا یک ایالت پدید آمد و با گسترش صنعت بانکداری پولهای کاغذی ملی معرفی شدند.
پس از جنگهای جهانی و تخریب گسترده کشورهای به اصطلاح توسعهیافته در این جنگها، ایالات متحده که از این خرابیها در امان مانده بود و در طول مدت جنگ کشورهای اروپایی مقدار هنگفتی از ذخایر ملی خود را برای صیانت و حافظت به آمریکا فرستاده بودند؛ در کنفرانسی که در سال 1944 در شهر برتون وودز در استان نیوهمپشایر در شمال ایالات متحده برقرار شد. 44 کشور پذیرفتند تا دلار ایالات متحده را به عنوان پایه مبادلات خود قرار داده و به عنوان ارز واسط استفاده کنند. که اولین بند از اصول این توافقنامه بند ایدئولوژیکی مانند «التزام به تجارت بر اساس اندیشههای لیبرالیسم» بود و بدین شکل امپراطوری دلار بهطور رسمی بر جهان سایه انداخت. اما در دهه هفتاد میلادی و پس از بحرانهای مالی ایالات متحده به علت سیاستهای اقتصاد لیبرالی حاکم بر آن و تراز منفی بودجه ناشی از جنگ علیه کشور ویتنام، نیکسون رئیسجمهور وقت، با اعلام قطع رابطه دلار و طلا شوک بزرگی به ساختار اقتصاد دنیا وارد کرد. و این شوک آغازی بود برای ارزهای بدون پشتوانه در عصر حاضر. پس از ایالات متحده دیگر کشورها شروع به خلق ارزهای بدون پشتوانه کردند و این مسابقه دیوانهوار منجر به فرو رفتن جهان در بدهیهای بیسابقهای شد که در کمتر از نیمقرن پس از شروع، فجایع آن رخ نمایاندند. زیرا با قطع پشتوانه از ابزارهای مبادله «مانی» تبدیل به «کارنسی» شده و خلق پول موضوعیت یافته و نظام مالی به ربای کلان آلوده میشود. خواه حامل این کارنسی، کاغذ باشد یا صفرو یکهای دیجیتال.
اندیشه لیبرال دموکراسی که غایت تمدن غرب بوده و هست، در تلاش است تا نظر ایدئولوژیک خود را در تمام ارکان جامعه گسترش دهد، فریدمن، اقتصاددان معروف طرفدار بازار آزاد، عقیده داشت میبایست ارزی ایجاد شود که کنترل آن در اختیار کشور خاصی نبوده و او آن را SDR مینامید. که پایه این پیشنهاد، تفکر ایدئولوژیک تمدن غرب یعنی همان لیبرالیسم غرب بود.
پدیده رمزارز را از یکسو پدیدهای اقتصادی تحلیل میکنند و از یکسو سایبری؛ اما در این میان آنچه بدان توجه نمیشود، شعار توزیعپذیری و عدم تسلط دولت بر آن است. این وجه از بلاکچین دقیقاً منطبق بر الگوی لیبرال دموکراسی است، که همواره شعار دولتزدایی و حاکمیت مردم را سر میدهد حال آنکه در دموکراسیها همواره این سؤال مطرح است که اگر مردم حکومتکننده هستند پس چه کسی حکومت شونده است. یا بنا به نظر جناب آقای زرشناس در کتاب درباره دموکراسی، چگونه رای مردم جاری بشود در حالی که هیچگاه در طول تاریخ مردم رأیی واحد نداشتهاند و رای اکثریت نیز بر سیاق نفسانیات سالاری و نظر طبقه متوسط بوده و نه فرزانگان جامعه. گرچه در سالهای اخیر دموکراسی غیرمستقیم از طریق کنترل افکار عمومی در کشورهای مختلف اجرا شده است و همواره رسانههای جمعی با جهتدهی به افکار عمومی نتیجه دلخواه خود را برداشت کردهاند. که در اصطلاح علمی دیکتاتوری نرم به آن اطلاق میشود. زیرا تعریف لیبرالیسم در کلمه فرانسوی لسهفر laissez faire خلاصه میشود یعنی بگذار هرچه میخواهند بکنند. و این آزادی در عمل امکانپذیر نیست چون به آنارشیسم و هرج و مرج مطلق خواهد انجامید. پس با کنترل نفسانیات جمعی از طریق رسانهها به آن حد زده میشود. و کریپتوکارنسیها مصداق این گزاره در فضای اقتصادی امروز دنیا هستند.
از سوی دیگر وزارت دفاع آمریکا برای گسترش تسلط و کنترل به منابع خود پروژهای با نام «آرپانت» را ایجاد کردند که اکنون با نام اینترنت در سراسر دنیا شناخته میشود. و از ابتدا تا کنون این شبکه تحت نظارت و کنترل مستقیم آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا (NSA) بوده است.
این شبکه بر اساس قواعد آیکان دارای هفت کلید مجزا بوده که در صورت استفاده از پنج کلید به طور همزمان امکان خاموش کردن اینترنت در سراسر جهان وجود دارد. صاحبان این کلیدها ایالات متحده، بریتانیا، بورکینافاسو، کشور ترینیداد و توباگو، جمهوری چک، کانادا و چین هستند. که عملا اختیار از بین بردن شبکه اینترنت در اختیار سازنده آن یعنی ایالات متحده باقی مانده است.
رمزارزها یا ارزهای رمزنگاری شده در بستر اینترنت، به طور رسمی اولین بار توسط فردی بنام ساتوشی ناکاموتو که تاکنون هویت واقعی او آشکار نشده است معرفی شد.
بر اساس شکل و پیچیدگی رمزارزها همه صاحبنظران معترفاند که این امکان وجود ندارد که تمامی قوانین و محاسبات پیچیده ساخت اولین رمزارز، توسط یک نفر و بدون حمایت مجموعهای از ریاضیدانان، کدنویسها و اسپانسرهای مالی انجام شده باشد. چرا که نمونههای مشابه دیگری نیز در سالهای قبل انجام شده بود که با شکست روبرو شد.
با گسترش فضای سایبر، و سایبریزه شدن زندگی روزمره بشر، نظام اقتصادی نیز پله پله در این فضا حضورش پر رنگتر شد. پس از ایجاد سیستم پولهای دیجیتال و تبدیل شدن پول کاغذی به اعدادی بر روی صفحات نمایشگر، اکنون شاهد هستیم که نظام فایننس بهطور کامل در فضای سایبر ممزوج شده و رمزارزها پدیدار شدهاند.
حال باید دید در زمینی که غرب در تمامی حوزهها ترسیمکرده است و اصرار بر تعریف همه شقوق زندگی در آن دارد، میتوان الگویی مطمئن برای پیشبرد برنامههای توسعه کوتاه مدت چند ساله جمهوری اسلامی ایران تعریف کرد؟ در حالی که با توزیعپذیری ادعایی بلاکچین، قدرت کنترل پول یک کشور از دست دولت آن خارج شده و به قول مایر ا. روچیلد که میگوید: «به من اجازه دهید پول یک کشور را کنترل و توزیع کنم، دیگر اهمیت ندارد چه کسی قوانین آن کشور را وضع کند». کنترل پول کشور از دست دولتهای محلی خارج شده. اما این توزیعپذیری تا کجا ادامه خواهد داشت؟
در محیط کریپتوکارنسیها کسی ادعا ندارد که این پدیده قوانین اقتصاد متعارف را تغییر داده یا دستش به تغییر فلسفه اقتصاد رسیده باشد. بلکه تنها لباس جدیدی بر تن نظام مالی جهانی است. و جالب اینجاست که فرایند تطور کریپتوکارنسیها دقیقاً همان مسیری است که پول در نظام کپیتالیستی خود در طی 700 سال طی کرد. اما به دلیل بستر پرسرعت سایبر، این تطور در کمتر از ده سال انجام شد.
ابتدا این ارزها کاملا توزیع شده و استخراج آنها از معادن کاملا عادی جلوه میکرد اما هماکنون روز به روز استخراج سختتر و پیچیدهتر میشود، به نحوی که کارشناسان پیشبینی میکنند در سال آتی میلادی با جهشی 40 تا 60 درصدی، سختی تولید افزایش پیدا کند. و این به معنای حذف شدن فعالین خرد و ادغام شدن در فعالین کلان تا شکل گرفتن هلدینگهای بینالمللی است. از سوی دیگر بانکها و صرافیهای کریپتو به سرعت در حال رشد هستند و افزایش حجم لجرها و فهرست حسابداری کل، نگهداری آن توسط مردم عادی را امری دور از انتظار کرده و شرکتهای تخصصی پیرامون این حوزه را پدید آورده. جالب است بدانید بانکهای کریپتو شروع به ارائه سود در صورت نگهداری کریپتوها و ارائه وام بدون ضامن کردهاند. در ایالات متحده مالیات بر کریپتوها در حال شکلگیری بوده و بنا به اتفاقات رخداده در عرصه کریپتوها شاهد هستیم که دزدیهایی که از صرافیهای کریپتو انجام شده به سرعت ردیابی شده و اثبات شد که کریپتوها به سادگی قابل ردیابی دقیق هستند و پنهانکاری رمزارزها «توهمی» بیش نبوده است. با این روند برای هر تصمیمساز در سطح حکومت بسیار واضح است که ایالات متحده برای ایجاد فضای کنترلی بر روی اقتصاد و بلعیدن اقتصاد دیگر کشورها، آن را در مولفه قدرت خود یعنی سایبر ادغام کرده تا پول کشورها به طور کامل در گروگان ایالات متحده باشد و هر وقت و هرجا که بخواهد بتواند آن را مدیریت کند.
منویات امام خامنهای به عنوان امام جامعه همواره در راستای ادامهدار بودن انقلاب 57 در سایر ارکان جامعه بوده و هست و معتقدند که این انقلاب در شقوق جامعه میبایست به یک تمدن نوین ختم بشود. این جهتدهی در مورد پول نیز وجود داشته و شکل آن از منظر امام خامنهای در سال 1369 اینگونه است: «پول را در جامعه به شکل اسلامی مطرح کردن مسئله مهمی است و اگر بتوانیم این حقیقت را به معنای جامع کلمه به وجود بیاوریم فتح عظیمی در دنیا خواهد بود». اما به علت عدم تحقق همواره در طی سالهای آتی به دولتهای بعدی نیز این مطالبه را گوشزد کردند.
با توجه به ماهیت کریپتوکارنسیها که نوعی از ارز محسوب میشوند و نسبت فی مابین ارز و پول، باید این سؤال را مطرح کرد که تصمیمسازان جمهوری اسلامی ایران چرا همواره در موقعیت انفعالی قرار داشته و هرگاه پدیدهای نوظهور از سمت تمدن لیبرالی غرب آمده، تنها آن را از حیث چگونگی بررسی کرده و چیستی و چرایی آن را کتمان کردهاند، حال آنکه همواره امام جامعه به آنها موضوع برای تصمیمسازی مستقل و متفاوت داده است و امام خمینی از همان ابتدای انقلاب تاکید کرده بود که «پول نباید کار کند» و کار کردن پول یعنی رباخواری. اما واکنش منفعلانه نسبت به هجمههای ساختاری غرب و در نهایت پذیرفتن اکثریت آنها در بهترین حالت گردش به دور خود بوده و در حقیقت دور شدن از افقی است که امام جامعه برای ما ترسیم کرده است.
امید است که تصمیمسازان و اندیشکدهها از یک سو و تصمیمگیران و دولتمردان جامعه از سوی دیگر همواره دور اندیشی و تبعیت از جهتهای کلی نظام را هستهی اندیشه و عمل خود قرار دهند. و با جهاد کبیر یعنی تبعیت نکردن از اندیشه کفار، تمدن نوین اسلام را رقم بزنند.