منافع ملی یا منافع ایدئولوژیک؟
محمدعلی سافلی
جمهوری اسلامی ایران نظامی برآمده از اندیشه اسلام سیاسی و آموزههای فقه شیعی است که اصول حکمرانی آن نیز با توجه به همین دو طراحی شده است. یکی از مباحثی که گاه مورد بحث و مناقشه قرار میگیرد، نسبت منافع ملی با رسالتهای انقلاب اسلامی در عرصه بینالملل است. به دلیل عدم درک صحیح از این موضوع، برخی تصور میکنند که مسئولیتهای فراملی جمهوری اسلامی با منافع ملی در تضاد بوده و در یک راستا قرار نمیگیرند؛ بر این اساس گاه در برخی اظهارات و یا نوشتههای پراکنده، رویکرد اسلامی نظام در سیاست خارجی در تزاحم با منافع ملی دانسته شده و بهطور مستقیم و غیرمستقیم مورد انتقاد قرار میگیرد.
نوشتار حاضر سعی دارد با نگاه دقیقتری به این مسئله پرداخته و برخی ابهامات را برطرف سازد.
منافع ملی چیست
و چگونه مشخص میشود؟
در ابتدا باید دید که منافع ملی چه هستند و بر چه مبنایی مشخص میشوند. با وجود تعاریف گوناگون از منافع ملی، اغلب این اتفاق نظر وجود دارد که منافع ملی یک کشور در عرصه بینالملل، مجموعهای از منافع هستند که دولت آن کشور به نمایندگی از ملت خود دنبال کرده و سعی در تحقق آنها دارد. روشن است که منافع ملی یک کشور لزوماً به معنای مجموعه منافع تکتک اعضای جامعه نیست؛ آنچه منافع ملی را مشخص میکند، نوع نظام سیاسی و نیز فرهنگ و ارزشهای جامعه است. بنابراین میتوان گفت که منافع ملی جمهوری اسلامی ایران هم از یکسو با نوع نظام سیاسی مبتنی بر اسلام و از سوی دیگر با توجه فرهنگ و ارزشهای جامعه مشخص میشود. البته نوع نظام سیاسی نیز برآمده از فرهنگ و ارزشهای جامعه است؛ در حقیقت این ایدئولوژی و در ماهیت با یکدیگر پیوند دارند و نمیتوان آنها را مستقل از یکدیگر در نظر گرفت. ضمن آنکه در نظریات متاخر اساسا تعریف جدیدی از منافع ملی ارائه میشود و با رویکردی انسانی به جوامع، بر منافع متقابل ملتها به عنوان اعضای جامعه بشری تاکید میگردد که این نگاه نزدیک به نگاه امت گرایانه اسلامی است.(1)
آیا منافع ملی و فراملی از هم تفکیکپذیرند؟
پس از آنکه منظور از منافع ملی روشن شد، جای طرح این سؤال است که تا چه میزان میتوان منافع ملی و منافع فراملی را از هم تفکیک کرد و قائل شدن به این دوگانگی تا چه حد درست است. قبل از هر چیز باید گفت که اساساً در نظریات روابط بینالملل، عبارت «منافع فراملی» به چشم نمیخورد و به نظر میرسد کسانی که این عبارت را به کار بردهاند، در این حوزه مطالعه چندانی نداشتهاند. در سطور پیشین به مفهوم منافع ملی پرداخته شد، اما منافع فراملی عبارتی مبهم است؛ منافع ملی در سایه یک نظام سیاسی و اجتماعی تحقق پیدا میکند اما مشخص نیست که منافع فراملی به کجا تعلق دارند. اگر منظور از این عبارت، آن دسته از منافع ملی است که در بیرون از مرزها دنبال میشود، باید گفت که این خود بخشی از تعریف منافع ملی است.
در غیر این صورت مشخص نیست که به چه منافعی فراملی گفته میشود. در نتیجه میتوان گفت آنچه اصالتاً وجود دارد، منافع ملی است و چیزی به اسم منافع فراملی نه اعتبار علمی دارد و نه امکان تحقق عینی. البته ممکن است کسانی که این عبارت را نادانسته به کار بردهاند، بیشتر خواستهاند اعتراضی به اقدامات دیپلماتیک و مستشاری جمهوری اسلامی در عرصه بینالملل داشته باشند و با ایدئولوژیک خواندن فعالیتهای جمهوری اسلامی در ورای مرزها، این گونه القا کنند که نظام سیاسی ایران نسبت به منافع ملی بیتوجه بوده و تنها اهدافی نامرئی را دنبال میکند؛ اهدافی که ارتباطی با منافع ملی ندارند و یا حتی آن را به خطر میاندازند. در ادامه به این موضوع پرداخته خواهد شد.
منافع ایدئولوژیک به چه منافعی گفته میشود؟
کلمه دیگری که در ارتباط با نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران از سوی منتقدان و مخالفان، زیاد به کار گرفته میشود، کلمه «ایدئولوژی» است. بر این اساس، صفت ایدئولوژیک به صورت نادرست و سطحی، مترادف با کلمات دینی، ارزشی و یا حتی موهومی به کار میرود. در باور این دسته از افراد، نظام سیاسی ایران بیش از آنکه به دنبال منافع ملی باشد، به دنبال منافع ایدئولوژیک است و تحقق اهدافی آرمانی که در ناکجاآباد قرار دارند و هرگز دستیافتنی نیستند. در این رابطه باید به چند نکته توجه کرد؛ اول آنکه تقلیل معنای ایدئولوژی به کلمات ذکرشده کاری غیرعلمی و غیردقیق است. کلماتی همچون اندیشه یا نظریه، معنای سادهتر و در عین حال دقیقتری از ایدئولوژی را منتقل میکنند. شکلگیری هر ایدئولوژی چند مرحله دارد که مرحله آغازین آن از وجود ایده است.
در مرحله دوم ایده به مفهوم تبدیل میشود؛ پس از آن در مرحله سوم، برای مفهوم به دست آمده، مصداق یابی انجام میشود که وجهی از کنش را نیز به همراه دارد. کنشی که در مرحله سوم صورت میگیرد، در مرحله چهارم جریان فکری را به وجود میآورد. این جریان در صورتی که با موفقیت پیش رود، در مرحله پنجم به گفتمان سازی رسیده و در نهایت در مرحله پایانی منجر به شکلگیری نظریه یا ایدئولوژی میگردد.(2)
بنابراین منافع ایدئولوژیک منافعی نیستند که صرفاً به خاطر پافشاری بر ارزشهای نامرئی و موهومی دنبال شوند؛ بلکه منافعی هستند که از دل یک اندیشه سیاسی معین برآمدهاند.(3) و اگر به طور کلی نظامهای سیاسی دینی با صفت ایدئولوژیک مشخص میشوند، بدین خاطر است که حاوی مجموعه منسجمی از مبانی نظری و اصول بنیادین هستند. به این ترتیب نه فقط نظامهای سیاسی دینی بلکه تمام نظامهای سیاسی که برآمده از نوعی اندیشه سیاسی باشند، نظامهایی ایدئولوژیک هستند و منافعی را هم که دنبال میکنند، میتوان منافع ایدئولوژیک دانست.
آیا منافع ایدئولوژیک از منافع ملی جدا هستند؟
نکته دیگری که از سوی منتقدان و مخالفان مطرح میشود، آن است که جمهوری اسلامی ایران بیش از آنکه به دنبال تحقق منافع ملی باشد، به دنبال تحقق منافع ایدئولوژیک است. پیشفرض نادرست این گزاره آن است که منافع ایدئولوژیک در منافات با منافع ملی هستند. به نظر میرسد که مفهوم ایدئولوژیک، از نظریات نظریهپردازان غربی به دایره واژگان این دسته از افراد راه پیدا کرده است و بیشتر انتقادات وارده به جمهوری اسلامی هم همان انتقاداتی است که آن نظریهپردازان به نظامهای سیاسی دینی غرب وارد ساختهاند؛ یعنی دینی بیپایه که اربابان کلیسا خود ترسیم کرده بودند؛ دینی که در آن بشر هیچ موضوعیتی نداشت و انسان از همان نخستین لحظات تولد تا واپسین ثانیههای زندگی گناهکاری بود که میبایست سرنوشت خویش را میپذیرفت؛ چنین نگرشی البته مسیر را بر خودکامگی و حکمرانی دیکتاتورمآبانه اربابان کلیسا هموار میساخت.
باید توجه داشت که در نظام سیاسی دینی کلیسایی، منافع ایدئولوژیک هیچ ارتباطی با منافع ملی نداشته و تنها سرپوشی برای قدرتطلبی و برتریجویی اربابان کلیسا به شمار میرفت. اما دین در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران با دینی که در غرب وجود داشته، هم از حیث مبانی و هم از حیث کنشگری سیاسی بسیار متفاوت است؛ بر این اساس نمیتوان صفت ایدئولوژیک را با عقبه معنایی غربی آن به نظام سیاسی ایران نسبت داد. همچنین نمیتوان انتقاداتی را که نظریهپردازان غربی به نظامهای سیاسی کلیسایی وارد ساخته اند، به تمام نظامهای دینی اطلاق کرد.
آیا منافع ملی صرفاً از طریق دیپلماسی
محقق میشوند؟
امروزه در عرصه روابط بینالملل، مرزهای ملی بسیار کمرنگ شدهاند و میتوان گفت که بازیگران فراملی تأثیرات بسیار بیشتری در مناسبات بینالملل دارند. در حال حاضر در نظام بینالملل بیش از آنکه دولتها و روابط دیپلماتیک تعیینکننده باشند، ارتباطات فراملی تأثیرگذارند(4). جمهوری اسلامی ایران نیز با بهرهگیری از این ظرفیت در تلاش است تا ضمن احترام به حقوق کشورها علاوهبر ظرفیتهای دیپلماتیک، مسیرهای جدیدی را پیش روی تحقق منافع ملی خود بگشاید.
بهرهگیری از ارتباطات فراملی البته اختصاصی به ایران ندارد و در عرصه بینالملل از سوی بسیاری از کشورها مورد توجه قرار گرفته و حتی ساختارهایی هم برای آن به وجود آمده است. برای نمونه اتحادهای بینالمللی میان بعضی کشورها اگرچه در ظاهر روابط دیپلماتیک صورت میگیرد، اما بیشتر بهمثابه اهرمی برای کنترل، مداخله، تحت فشار قرار دادن و تهدیدکردن سایر کشورها است. به علاوه در پشت پرده سیاست نظام بینالملل، جریانها و ائتلافهایی وجود دارند که به هیچ عنوان در چارچوب روابط دیپلماتیک و رسمی بین دولتها جای
نمیگیرند.
این حقیقت، بیانگر آن است که اثرگذاری در عرصه بینالملل به روابط بین دولتها محدود نبوده و نمیتوان صرفاً بر اساس روابط دیپلماتیک به دنبال تحقق منافع ملی بود. روشن است که رویکرد جمهوری اسلامی به همکاریهای بینالمللی با رویکرد قدرتهای غربی و اروپایی متفاوت بوده و صرفاً جنبه بازدارندگی دارد. بنابراین ایجاد جریانهای فراملی حتی بدون در نظر گرفتن مبانی اسلامی سیاست خارجی نظام سیاسی ایران و تنها از منظر عقلانی هم یک ضرورت محسوب میشود؛ حال آنکه نگرش انسانی اسلام و محدود نکردن جوامع در مرزهای جغرافیایی نیز چنین رسالتی را خطیرتر مینماید.
------------------------
1. تحول در مفهوم منافع ملی: جایگزینی آن با مفهوم مصالح متقابل بشری، نوشته سیدحسین سیفزاده، مجموعه مقالات اولین سمینار بررسی تحول مفاهیم، 1370
2. درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، نوشته محمدرحیم عیوضی، صص 27-30
3. تأثیر ایدئولوژی بر منافع ملی و امنیت ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نوشته محمد حسن خانی، فصلنامه پژوهشهای سیاسی جهان اسلام، زمستان 95
4. نقش بازیگران غیردولتی و جریانهای فراملی در عرصه سیاست بینالملل، نوشته رضا وحیدی، ماهنامه رویدادها و تحلیلها، شماره 219