14 رباعیبه بهانه سی و سومین سالگرد شهادت آیت الله بهشتی و یارانش
او سید جاودانه تاریخ است!
احمد بابایی
تسبیح خرد، به دست او می چرخید
خون در رگ او همچو وضو می چرخید
مستی به حساب عقل می کرد و به شوق
در دست شراب ها سبو می چرخید
هرقافله را غبار و گردی باشد
هرتیغ به حسرت نبردی باشد
یک روز دچار داسِ بی درد شود
در سینهی هرگلی که دردی باشد
مواج تر از ابروی دریا، سید
آرام تر از هرکه شکیبا، سید
شمشیر عدالتت اگر تیز نبود
مظلوم نبودی اینقدرها، سید
هرچند حریف هر بت شوم شدی
در دست خلیل، چون تبر، موم شدی
در عین توانایی و دانایی، حیف!
مظلوم شدی، به صبر، محکوم شدی
ابروی امام، وقف محراب شده
در کوره عشق، سنگ سخت، آب شده
سلمان شدی و داد زدی: ای مردم!
خندق بکنید! جنگ احزاب شده...!
در کوفه، فقط نبض وفای تو زند
در کوفه، وفا نیز صلای تو زند
ویرانه نگویم به قدمگاه حسین
سقف آمده تا بوسه به پای تو زند
تا مشت نفاق وا کنی، جان دادی
تو معنی دیگری به طوفان دادی
با خون که وضو گرفتی ای پرچمدار!
تو آبروی سرخ به ایران دادی
از غربت خود حیا نمودید شما
در سینهی زخم، جا نمودید شما
زیر علم امام تا سینه زنید
هفتاد و دو کوچه وا نمودید شما
تکرار سحر، بهانه تاریخ است
داغ دل ما، زبانه تاریخ است
او را به یکی دو روز محبوس مکن
او سید جاودانه تاریخ است
با هر قدمت بدقدمی ها رفتند
تو دم نزدی ودم دمی ها رفتند
این خاصیت بهشتیان است، ببین
تو مانده ای و جهنمی ها رفتند
تو پر زدی و پر زدنت را دیدیم
پرپر شدی و شکفتنت را دیدیم
یوسف شدی و گرگ به تو یورش برد
صدپارگی پیرهنت را دیدیم
زخم تن تو رخت پرندت شده ست
این باده تلخ، نوشخندت شده است
این سقف که ویران شده، این سقف خراب
کوتاهتر از قد بلندت شده است
هفتاد و دو بار زخم خوردی، سید
در سینه، غم خویش فشردی، سید
با زندگی دوباره ات می دانیم
در منطق مرگ، دست بردی، سید
آن شب، شب تو، اشاره جز زخم نداشت
آن شب، شب ما، ستاره جز زخم نداشت
هفتاد و دو حجت و دلیل آوردی
مظلومیت تو چاره جز زخم نداشت