در روایتی آمده است که روزی امام علی(ع) فرمود: ای مردم! از من بپرسید که در همه زمینه‌ها غیر عرش خدا (که اختصاص به خدا دارد) پاسخگویم، و بعد از من هرکس این سخن را بگوید یا جاهل است یا دروغگو. ناگهان مردی که به نظر می‌رسید از یهودی‌های عرب بود برخاست و با حالتی اهانت‌آمیز به مولا امیرالمومنین(ع) گفت: ای کسی که ادعای چیزی می‌کنی که نمی‌دانی!! و چیزی را به‌ عهده می‌گیری که عمقش را نمی‌فهمی! من سوال دارم پاسخگوی (من هستی)!
اصحاب امام علی(ع) بسیار ناراحت شدند و تصمیم گرفتند این بی‌ادب را تادیب کنند، حضرت نهیبشان زد و فرمود: رهایش کنید، عجله نکنید که با تندی حجج ‌الهی برپا نشده و براهین خداوند غالب نمی‌گردد. آنگاه رو به پیرمرد کرد و فرمود: هرچه می‌خواهی بپرس و هرچه را در دل داری ابراز کن!! او سوالاتش ر اپرسید. وقتی امام علی(ع)‌به همه سوالاتش پاسخ داد سری تکان داد و مسلمان شد و از ارادتمندان ویژه حضرت شد.(1)
-ــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج57، ص231