معنی و مفهوم «لا اكراه فيالدين»
گرچه اساس دین را باور و اعتقاد تشکیل میدهد اما دین صرفاً امری قلبی نبوده و مجموعهای از عقاید و باورها، اخلاق و احکام عبادی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است، دین برنامه هدایت انسانها در دنیا و آخرت است و این بدون ارائه برنامه عملی برای همه ابعاد زندگی بشر امکانپذیر نخواهد بود.
اجرای احکام اسلام، نیازمند حکومت
« اگر بخشي از اسلام مربوط به معارف و اعتقادات و جهانبيني است و بخش ديگري از آن مربوط به امور اخلاقي و تهذيب نفس ميباشد، در كنار اين دو، بخش سومي وجود دارد كه به شرح وظائف و دستورهاي عملي پرداخته است، اگر اسلام نظارت و ارشاد و امر به معروف و نهي از منكر و جهاد و دفاع دارد، اگر حدود و مقررات و قوانينِ اجتماعي و جامع دارد، اين نشان ميدهد كه اسلام يك تشكيلات همه جانبه و يك حكومت است و تنها به مسئله اخلاق و عرفان و وظيفه فرد نسبت به خالق خود يا نسبت به انسانهاي ديگر نپرداخته است؛ اگر اسلام راه را به انسان نشان ميدهد و در كنارش از او مسئوليت ميطلبد، اگر اسلام آمده است تا جلوي همه مكتبهاي باطل را بگيرد و تجاوز و طغيان طواغيت را در هم كوبد، چنين انگيزهاي، بدون حكومت و چنين هدفي، بدون سياست هرگز ممكن نيست. اسلام از آن جهت كه دين الهي است و از آن جهت كه كامل و خاتِم همه مكتبهاست، براي اجراي احكامش و براي ايجاد قسط و عدل در جامعه، حكومت و دولت ميخواهد؛ براي نبرد با طاغوت و ستيز با ظلم و تعدي طاغوتيان، حكومت و حاكم ميخواهد، اسلامِ بيحكومت و بياجرا، قانون صرف است و از قانون كه «سوادي بر بياض» است، به تنهايي كاري ساخته نيست »،(1) دینی که محصور در امر قلبی است، دین حقیقی نبوده و صرفاً آموزهای اخلاقی محسوب میشود.
ادعا و فرض تضاد حکومت دینی با آیه لا اکراه فیالدین پذيرفته نيست، زيرا اين آيه ناظر به نفی اکراه و اجبار در حیطه عقیده و باور است و هیچ منافاتی با الزامات برآمده از حکومت دینی ندارد، این آیه بیانگر این نکته است که اصولاً اسلام و هر مذهب حق از دو جهت نمىتواند جنبه تحميلى داشته باشد: نخست آنکه بعد از آن همه دلائل روشن و استدلال منطقى و معجزات آشكار، نيازى به اين موضوع نيست، آنهايی متوسل به زور و تحميل مىشوند كه فاقد منطق باشند، نه اسلام با آن منطق روشن و استدلالهاى نيرومند. دوم آنکه اصولاً دين كه از يك سلسله اعتقادات قلبى ريشه و مايه مىگيرد ممكن نيست تحميلى باشد، زور و شمشير و قدرت نظامى در اعمال و حركات جسمانى ما مىتواند اثر بگذارد نه در افكار و اعتقادات ما.(2) اما این مسئله بدان معنا نیست که بر اساس دین نمیتوان حکومت تشکیل داد، زیرا از
یکسو دین برنامه هدایت انسانها در دنیا وآخرت است و این امر مستلزم تنظیم بایدها و نبایدها از سوی خداوند متعال به عنوان خالق انسان و همه هستی است و از سوی دیگر اداره زندگی بدون وجود نظم و قانون امکانپذیر نیست ، بنابراین تصور حقیقت دین و ضرورت قانون در عرصه اجتماعی، ضرورت تشکیل حکومت دینی را به همراه خواهد داشت .
آیه لا اکراه فیالدین ناظر به عدم اکراه و اجبار در پذیرش اصل دین و آزادی تکوینی است نه آنکه بعد از پذیرش دین و در مرحله تشریع نیز افراد نسبت به رعایت دستورات دین آزاد باشند. چه اینکه چنین مسئلهای نقض غرض از تشریع احکام و تعالیم دین خواهد بود، بنابر این در اصل پذیرش دین اجبار و اکراهی وجود ندارد و با براهین منطقی و مستدل، حقانیت دین تبیین شده که با به کار انداختن فکر و اندیشه میتوان به حقانیت آن پیبرد، اما كسي كه با برهان و دلیل ،دين را پذيرفت و وارد حوزه دين شد، بايد به حدود آن پايبند باشد. اگر دين، حدود و شرايطي دارد كه عمل بدان وظيفه هر متديني است. پس نبايد از اين محدوده تجاوز كند، بلكه هر كاري كه انجام ميدهد بايد در محدوده آن باشد، همانگونه که اگر کسی وسیله نقلیه نداشته باشد ، ملزم به رعایت قوانین رانندگی نیست، اما پس از تهیه وسیله نقلیه نمیتواند از رعایت قوانین به بهانه آزادی و عدم اجبار سر باز زند، چرا که نتیجه چنین اقدامی هرج و مرج و اختلال در زندگی خواهد بود و در نزد عقلا چنین رفتاری قابل پذیرش نیست .
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
ــــــــــــــــــــــ
1- جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، مرکز نشر اسرا، صص 75-76
2- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج2، صص 281-282