چرا دشمن از «ایرانِ پرجمعیت» هراس دارد؟
شاخصهای جهانی به روشنی حاکی از آن است که میزان جمعیت یک کشور بر حوزههای گوناگون اقتدار آن کشور تأثیرات عمیقی دارد و جمعیت، بهعنوان یکی از مؤلفههای اساسی قدرت استراتژیک در مجامع علمی و اجرایی دنیا پذیرفته شده است.
سه روز قبل، یعنی 13 مرداد 98، به مناسبت یکم ذیالحجه، سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمیخامنهای، بیانات معظمله را که در دیدار جمعی از زوجهای جوان در فروردین 1398 ایراد شده، منتشر کرد. بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار زوجهای جوان از این قرار بود:
«و البته امروز در کشور ما مردم گوش میکنند، حرفی ندارند؛ آن کسانی که این حرف به آنها میرسد، حرفی ندارند و گوش میکنند منتها مسئولینی که بایستی عملاًً دنبال کنند و زمینهها را فراهم کنند، آن کار لازم را انجام نمیدهند. البته مسئولین [رده] بالا میگویند «قبول داریم» اما مسئولین میانی درست عمل نمیکنند؛ بههرحال افزایش فرزند باید بهصورت یک فرهنگ دربیاید. شما ببینید، در بعضی از کشورهای غربی ــ مثلاً در آمریکا ــ خانوادهای پانزده تا بچه دارند، بیست تا بچه دارند و از این قبیل، تشویق [هم] میشوند و هیچکس مذمتشان نمیکند. اما نوبت به کشور ما که میرسد، اینطرف قضیه تشویق میشود، [یعنی] کمفرزندی و مانند اینها، بنابراین این هم یک نکته است که انشاءالله باید مورد توجه باشد»
پس از انتشار بیانات رهبر معظم انقلاب درخصوص افزایش جمعیت، رسانههای اپوزیسیون و بیگانه تلاشکردند با ارائه «بخشی از حقیقت» مؤلفههای مهم مستتر در بحث جمعیت را وارونهنمایی کنند. فارغ از نیتهای شوم معاندین نظام و هراس آنان از «ایرانِ پرجمعیت»، آنچه در پی میآید نشان میدهد بیتردید بیانات رهبر فرزانه انقلاب که با محوریت «جمعیت بهعنوان مؤلفه اقتدار ایران» منتشر شد، کاملاًً رهنمودهایی کارشناسی شده و صحیح بوده است.
«جمعیت»؛
مؤلفه زیرساختی رشد و اقتدار
بر اساس گزارشی که تسنیم منتشر کرده است، نهتنها برآوردهای داخلی، بلکه شاخصهای جهانی بهروشنی حاکی از آن است که میزان جمعیت یک کشور بر حوزههای گوناگون اقتدار آن کشور تأثیرات عمیقی دارد. در حوزه نظامی برای سنجش قدرت نظامی یک کشور، مؤلفههای گوناگون جمعیتی سنجیده میشود. جمعیت کل، نیروی در دسترس، نیروی نظامی مناسب برای خدمت، نیروی نظامی به سن خدمت رسیده، نیروی نظامی فعال و نیروی نظامی رزرو برخی شاخصهایی هستند که برای سنجش آمادگی قوای نظامی هر کشور، موردسنجش قرار میگیرند.
در حوزه اقتصادی نیز درباره تأثیر عمیق نرخ باروری در اقتصاد هر کشور اتفاقنظر وجود دارد. «پل ساموئلسون» در مقالهای به نام «یک مدل دقیق وام مصرفی با یا بدون قرارداد اجتماعی پول» اثبات کرد «نرخ باروری انسانی» بهترین عامل تحرک و تکامل اقتصاد هر کشور است. «هنری هارود»، اقتصاددان برجسته «کینز» ی رشد جمعیت را عامل رشد طبیعی اقتصاد میداند. همچنین مطابق نظر «رابرت سولو» اقتصاددان مشهور آمریکایی، افزایش نرخ رشد جمعیت، گرچه «ذخیره سرانه سرمایه» و همچنین «تولید سرانه» کمتری را برای اقتصاد رقم خواهد زد، لیکن «رشد پایا» و «توان اقتصادی بالاتری» را بهوجود میآورد. «ادموند فلپس» به رابطه دقیق بین رشد اقتصادی و رشد جمعیت دست یافت که به «قاعده طلایی رشد» مشهور شد. بر اساس این قاعده، کارایی نهایی سرمایه، با نرخ رشد جمعیت برابر است، به عبارت دیگر، رشد اقتصادی تابع مستقیم نرخ رشد جمعیت است. این نظریه را اقتصاددانان دیگری مانند موریس اله و جان نیومن نیز تأیید کردهاند. «سیمون کوزنتس» با بررسی آهنگ رشد درآمد سرانه و آهنگ رشد جمعیت در کشورهای مختلف، به این نتیجه رسیده که همبستگی معنیداری بین کاهش یا افزایش جمعیت با درآمد سرانه وجود ندارد. «کنت آرو» و همکارانش در سال 2003 اعلام کردند جمعیت شکلی از سرمایه است، بر این اساس، با کنترل جمعیت، رشد اقتصادی کنترل و محدود میشود.
در این زمینه انبوهی از نظریات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی وجود دارد، که ذکر آنها روند بحث را به حاشیه خواهد برد. تا اینجا باید بپذیریم که جمعیت، بهعنوان یکی از مؤلفههای اساسی قدرت استراتژیک در مجامع علمی و اجرایی دنیا پذیرفته شده است.
روند دو هزار ساله تغییر جمعیت
بر اساس این گزارش، روند تغییرات جمعیت روی زمین در گذر تاریخ بسیار جالب توجه است. پیش از رخدادهایی مانند انقلاب جنسی و همچنین برنامههای کاهش جمعیت در غرب، جمعیت جهان از ابتدای سده بیستم رشدی بیسابقه به خود گرفته بود. دلیل اصلی این رشد بیسابقه شاید همهگیری بهداشت و درمان بوده است؛ اکنون این روند افزایشی به دلیل سیاستهای فرهنگی و اجتماعی غرب بسیار کند شده است. بیایید نگاهی به روند افزایش جمعیت جهان از ابتدای میلاد مسیح تاکنون بیندازیم.
جمعیت جهان هماکنون از 7/6 میلیارد نفر فراتر رفته است. نرخ افزایش سالانه جمعیت، 1/09 درصد است که با این حساب هرسال حدود 82 میلیون نفر به جمعیت جهان اضافه میشود. چین با بیش از 1/4 و هندوستان با 1/35 میلیارد نفر کشورهای اول و دوم پرجمعیت دنیا هستند و مجموعاً 36 درصد جمعیت جهان را در خود جای دادهاند، پس از این دو، ایالات متحده با 326 میلیون نفر در جایگاه سوم قرار دارد. ایران با حدود 82 میلیون نفر، جایگاه هجدهم را به خود اختصاص داده است.
یک موضوع مهم در این زمینه، شرایط افزایش جمعیت جهان در گذر تاریخ است. برآوردها نشان میدهد جمعیت جهان در سدههای اول میلاد مسیح(ع) کمتر از 200 میلیون نفر بود. این جمعیت در سال 1000، به حدود 270، در سده 1500 به حدود 450، و در ابتدای سده 1700 به 600 میلیون نفر رسید.
از این زمان با توجه به تحولات فناوری، رشد جمعیت شتاب بیشتری گرفت، چنان که طی 150 سال پس از آن، در سال 1850، جمعیت جهان دو برابر شده و از مرز 1/2 میلیارد نفر گذشته بود. این جمعیت در سال 1900 به 1/6 میلیارد نفر رسید.
در قرن بیستم، با توجه به مؤلفههای متعددِ بهبود سبک زندگی، رشد جمعیت شتاب مضاعف گرفت، چنان که در سال 1950، جمعیت جهان از 2/5 میلیارد نفر فراتر رفت. پس از آن، با روندی تصاعدی، در نیمه دوم قرن بیستم، 3/5 میلیارد نفر به جمعیت جهان افزوده شد و از مرز 6 میلیارد نفر گذشت. با روند فعلی پیشبینی میشود این جمعیت در سال 2050، به حدود 10 میلیارد نفر برسد. نکته قابل تأمل اینکه طی نیم قرن گذشته، نرخ افزایش جمعیت جهان از حدود 2 درصد به حدود 1/1 درصد کاهش داشته است.
در این میان تراکم جمعیت نیز شایان توجه است. سرانه نفرات بهازای زمین در دسترس، از 19 نفر به 51 نفر در هر کیلومترمربع افزایش داشته است.
ترکیب جمعیتی ادیان در جهان نیز جالب است. بر اساس آخرین مطالعات، در سال 2010 میلادی، میان حدود 7 میلیارد جمعیت جهان، 2/2 میلیارد نفر مسیحی، 1/6 میلیارد نفر مسلمان، 1/1 میلیارد بیدین، 1 میلیارد هندو، 500 میلیون بودیست، 400 میلیون نفر معتقد به ادیان نوظهور، 58 میلیون نفر معتقد به آیینهای متفرقه، و کمتر از 14 میلیون نفر یهودی بودهاند.
روند تصاعدی افزایش جمعیت و همچنین قحطیهای ناشی از توزیع نامتوازن غذا در جهان، دستمایه تبلیغ روی ایدهای شد که کاهش جمعیت جهان را مطرح میکرد؛ غافل از اینکه این ایده، در یک پازل بزرگتر و از سوی محافل خاص هدایت میشود، محافلی که جمعیت را بهعنوان مؤلفه اقتدار «دیگران» هدف گرفتهاند.