انتظار پاداش عمل در دنیا واقعیت یا توهم؟
منصور سلطانی
برخیها میگویند بارها به مردم کمک کردم و مثلا در هنگامی که کسی بنزین در جاده تمام کرده بود، بنزین دادم؛ اما یک روز خودم گرفتار شدم و ساعتها ماندم ولی یکی از اتومبیلهای گذری نایستد و بنزین به من نداد. پس اینکه گفته اند: تو نیکی میکن و در دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز، کجا رفت؟! من دیگر هیچ اعتقادی به این موضوع ندارم و دیگر کمکی به دیگران نمیکنم؛ چرا هیچ توجهی از سوی خدا به من نشده است و من که دستگیر دیگران بودم، کسی برای دستگیری من نفرستاد.
این تنها مصداقی از شبهات و اشکالاتی است که برخی مطرح میکنند؛ اما همین یک مصداق میتواند شخصی را از انجام کار نیک و کمک به دیگران برای همیشه باز دارد؛ زیرا از دست رفتن اعتقاد به معنای از دست رفتن همه چیز است، بهطوری که تکرار آن در افراد اجتماع میتواند به انسجام و وحدت اجتماعی ضربه جبرانناپذیری بزند و مردم را نسبت به یکدیگر بیتفاوت کند.
پرسش این است که اصولا آنچه در شعر بالا درحکم ضربالمثل درآمده بهعنوان یک اعتقاد جزمی بدون اما و اگر آمده است، یک قضیه حقیقی و گزاره تمام است، یا آنکه در خود این گزاره شک است؟ آیا آموزههای وحیانی، قائل به پاداش عمل است؟ اگر هست که هست، پاداش را محدود به دنیا کرده است یا دنیا و آخرت؟ اگر محدود به دنیا نیست، چه انتظار و توقعی است که شخص پاداش عملش خویش را در دنیا ببیند؟
منابع غیرمعتبر اعتقادی
یکی از مشکلات اساسی در حوزه اعتقادی آن است که خاستگاه بسیاری از اعتقاد و باورهای انسانها، منابع غیرمعتبر عقلی و نقلی است. این در حالی است که اعتقاد که پایههای اساسی بینشها و نگرشهای انسان را شکل میدهد، میبایست از منابع یقینی برخوردار باشد. بهطوری که هیچ شکی در آن راه نیابد. از همین رو از نظر آموزههای قرآن، نمیتوان بر اساس ظنون، اعتقاد را بر پا کرد و خدا به صراحت در حوزه اعتقادات میفرماید: وَ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا؛ و آنان را به اين کار، علم و دانشی نيست. جز از گمان و ظن خود پيروى نمىكنند؛ و در واقع گمان در وصول به حقيقت هيچ سودى نمىرساند. (نجم، آیه ۲۸؛ یونس، آیه 36)
خدا از مردمان میخواهد تا در حوزه اندیشهای از علم پیروی کنند و برای کسب علم تلاش جدی داشته باشند؛ زیرا نمیتوان بر اساس گمان و ظنی که احتمال شک در آن است خانه عظیم اعتقاد را بر پا کرد و افکار و اندیشهها و رفتارها و حال و آینده خود را به دست گمان سپرد.
بر اساس دیدگاه قرآن، راههای کسب علم متعدد و متنوع است؛ یعنی همان طوری که از ابزارهای حسی چون گوش و چشم میتوان نسبت به چیزی آگاهی به دست آورد، میتوان از راههای دیگری چون «تعقل» و «وحی» و نیز «شهود» به علم دست یافت.
به سخن دیگر، اگر کسی بخواهد علم به دست بیاورد، راههای متعددی پیش روی وی باز است؛ اما اکثریت مردم به جای کسب علم و پیروی از آن، دنبال گمان میروند؛ چنانکه در حوزه انگیزه و عمل نیز به جای عقلانیت دنبال شهوت میروند. خدا میفرماید: إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الأنْفُسُ؛ جز از ظنون پیروی نمیکنند و آنچه هواهای نفس طلب میکند.(نجم، آیه 23)
اینگونه است که به جای پیروی از عقل و علم دنبال چیزهایی میروند که موجب نابودی آنان است؛ یعنی به جای آنکه از عقل و وحی بهعنوان دو کاشف قطعی و یقینآور بروند، دنبال ظن و هواهای نفسانی میروند و دچار سقوط میشوند؛ چنانکه خدا از دوزخیان این سخن را نقل میکند که میگویند: وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ؛ و گويند: اگر شنيده و پذيرفته بوديم يا تعقل كرده بوديم در ميان دوزخيان نبوديم. (ملک، آیه ۱۰)
یکی از منابع غیرمعتبری که اکثریت مردم به آن رجوع میکنند، ضربالمثلها و اشعار شاعران است که آن را همچون وحی منزل تلقی کرده و بدان عمل میکنند. این در حالی است که اکثر شعرها مبتنی بر تخیلات شاعرانه است که در بسیاری از مواقع مقبولات را ملاک بیان قضایا و نتیجهگیریها میکنند. از همین رو خدا میفرماید: وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ؛ و شاعران را گمراهان پيروى مىكنند. آيا نديدهاى كه آنان در هر وادياى سرگردانند و آنانند كه چيزهايى مىگويند كه انجام نمىدهند. (شعراء، آیات ۲۲۴ تا ۲۲۶)
بنابراین، نمیتوان در ایجاد بینشها و نگرشها به منابع غیرمعتبری چون ضربالمثلها و اشعار حتی شاعران حکیم اعتماد و تکیه کرد؛ بلکه اعتقادات را میبایست از نقل قطعی چون وحی قرآنی یا عقل فطری سالم به دست آورد؛ زیرا از نظر آموزههای قرآن، آنچه کاشف از حقیقت اسلام و شرایع آن است، عقل سلیم و نقل معتبر است که بهعنوان حجتهای الهی مطرح شدهاند. امام کاظم(ع) فرمودند: إنَّ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حُجَّتَینِ: حُجَّهً ظاهِرَهً وَ حُجَّهً باطِنَهً، فَاَمَّا الظّاهِرَهُ فَالرُّسُلُ وَ الاَنبیاءُ وَ الاَئِمَّهُ، وَ اَمَّا الباطِنَهُ فَالعُقُولُ؛ خداوند را بر مردم دو حجّت است: حجّتی آشکار و حجّتی پنهانی و درونی. «حجّت آشکار»، رسولان و پیامبران و امامانند و «حجّت باطنی» اندیشه و تعقل است.(اصول کافی، ج1، ص16)
پاداش عمل در دنیا و آخرت
بر اساس تعالیم قرآن، انسانها نسبت به دنیا و آخرت به سه دسته تقسیم میشوند: 1. دنیاگرا؛ 2. آخرتگرا؛ 3. دنیاگرا و آخرتگرا.
1. پاداش و کیفر دنیاگرایان: دنیا گرایان کسانی هستند که هیچ اعتقادی به آخرت ندارند. از نظر قرآن چنین افرادی وقتی کار خیری را انجام میدهند، میبایست پاداش عمل خیر خویش را دریافت کنند و از آنجا که اعتقادی به آخرت ندارند، خداوند بر اساس اصل عدالت، پاداش عمل خیرشان را در دنیا میدهد. اینگونه است که ممکن است وضعیت اقتصادی آنان بسیار خوب و بهتر از مومنان و مسلمانان باشد.(زخرف، آیات 32 تا 35)
آنان نسبت به اعمال بد و زشت خویش ممکن است در همین دنیا کیفر و پاداش برخی از اعمالشان را بهعنوان تنبیه و مجازات ببینند؛ هر چند که یکی از سنتهای الهی امهال و استدراج است؛ اما این امهال و استدراج اینگونه نیست که تا آخرت ادامه یابد؛ لذا گاه گرفتار عذاب استیصال میشوند و خدا ریشه آنها را از روی زمین بر میکند، چنانکه اقوام عاد و ثمود و مانند آنها این گونه گرفتار شدند.(اعراف، آیه 182؛ قلم، آیات 44 و 45)
از نظر قرآن، کیفر دنیاگرایان به شکل جزاء وفاق(متناسب با عمل) (نباء، آیه 28) خواهد بود؛ یعنی بر اساس موازین عدل با آنان رفتار میشود و اینگونه نیست که بیش از آنچه کردهاند کیفر شوند، بلکه به همان میزان عمل بدشان کیفر میشوند.
خدا درباره دنیاگرایان میفرماید: فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَهًِْ مِنْ خَلَاقٍ؛ و از مردم كسى است كه مىگويد پروردگارا به ما در همين دنيا عطا كن و حال آنكه براى او در آخرت نصيبى نيست.(بقره، آیه 200) پس از نظر مجموعه آیات قرآن، این دسته از مردم چون به آخرت ایمان و اعتقادی ندارند، پاداش عمل خویش را در دنیا میگیرند و نسبت به کیفر اعمال زشت آنها، برخی در همین دنیا و برخی دیگر در آخرت خواهد بود.
2. پاداش و کیفر آخرتگرایان: مراد از آخرتگرایان در اینجا، کسانی هستند که تنها قائل به آخرت هستند؛ البته نه اینکه منکر دنیا باشند و وجود آن را انکار کنند، بلکه اعتقاد دارند که گرایش انسان میبایست به آخرت باشد و دنیا را بهگونهای باید نادیده بگیرند که گویی زندگی نمیکنند. این دسته همانند مرتاضان هندی اهل ریاضت هستند که در اصطلاح قرآنی از آنان به «رهبان» تعبیر میشود.
رهبانیت هر چند که بیانگر گرایش ارزشی به آخرت است، ولی یک گرایش افراطی در این حوزه است و اسلام آن را تایید نمیکند؛ زیرا اولا به سبب آنکه موجب تعطیل قوای نفس از جمله شهوت و غضب میشود و به نوعی اهل رهبانیت به سرکوب غرایز خویش اقدام میکنند، از خیلی از فواید قوای انسانی هم بهرهمند نمیشوند و به کمالی که در این حوزه است دست نمییابند؛ ثانیا خیلی از این افراد بر اساس همان قوانین رهبانیت عمل نمیکنند و اینگونه است که به خودشان و قوانین خویش خیانت میورزند.(حدید، آیه 27) از نظر آموزههای قرآن، پاداش این افراد برای آخرت خواهد بود، اما به دلیل برخی از اشتباهات و خطاها در همین دنیا نیز مجازاتی برای آنان خواهد بود؛ زیرا حکم این دسته همان حکم کسانی است که گرایش به دنیا و آخرت دارند که قسم سوم از افراد هستند. گفتنی است که از نظر اسلام، اگر کسی بخواهد رهبانیت و ریاضت داشته باشد بهتر است که آن را در میدان تقوا و جهاد و روزه به نمایش گذارد؛ چنانکه در روایت است: رَهْبَانِیَّهًُْ اُمَّتِی الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّه(الأمالي، الشيخ الصدوق، ج1، ص123؛ بحارالانوار، ج 67، ص 115) و یا رسولالله میفرماید: أتدري ما رهبانيهًْ أمتي؟ قلت: الله ورسوله أعلم ، قال: الهجرهًْ والجهاد والصلاهًْ والصوم والحج والعمرهًْ؛ آیا میدانی رهبانیت امت من چیست؟ گفتم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره است.(بحارالانوار، ج 14، ص 277)
3. پاداش و کیفر دنیاگرایان و آخرتگرایان: بهترین افراد کسانی هستند که میان دنیا و آخرت تعادل ایجاد کردهاند، البته با ترجیح آخرت بر دنیا. چنین کسانی که آخرت را بر دنیا ترجیح میدهند، نسبت به مال و ثروت و قدرت دنیا و همچنین زینتهای حیات دنیوی بهگونهای عمل میکنند که دنیا بر ایشان سوار نشود؛ از همین رو به سادگی دیگران را برخود ترجیح میدهند و از مال خویش میبخشند و بخل نمیورزند.(حشر، آیه 9)
مومنان با تعدیل نه تعطیل هواهای نفسانی و غرایز بهگونهای عمل میکنند تا بتوانند از این توانمندیها و ظرفیتها برای صعود و کمالیابی بهره گیرند. اینگونه است که از نعمتهای دنیوی بهگونهای استفاده میکنند که بیرون از موازین عدل و حق نیست، بلکه استفاده درست و مناسب از نعمت است که همان مفهوم شکرگزاری از نعمتهای الهی است.
خدا در قرآن بیان میکند که این دسته از مردمان پاداش عمل صالح و خوب خویش را در آخرت میگیرند، اما این بدان معنا نیست که در دنیا هیچ پاداشی برای آنان در نظر گرفته نشده باشد؛ و همانطور که کیفر اعمال خویش را در دنیا و آخرت میبینند، نسبت به پاداش نیز اینگونه عمل میشود؛ البته با این تفاوت که پاداش اعمال خیر بیشتر در آخرت و کیفر اعمال بد بیشتر در دنیا برای آنان خواهد بود. خدا میفرماید: وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَهًًْ وَفِي الْآخِرَهًِْ حَسَنَهًًْ وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ؛ و برخى دیگر از آنان مىگويند: پروردگارا در اين دنيا به ما نيكى و در آخرت نيز نيكى عطا كن و ما را از عذاب آتش دور نگه دار! آنانند كه از دستاوردشان بهرهاى خواهند داشت و خدا به حساب همه زود رسیدگی میکند. (بقره، آیات ۲۰۱ و۲۰۲)
در جایی دیگر نیز درباره کیفر برخی از اعمال بد این دسته از مردمان مومن میفرماید: وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَهًٍْ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ؛ و هرگونه مصيبتى به شما برسد به سبب عملکرد خود شماست و خدا از بسيارى درمى گذرد. (شوری، آیه ۳۰)
و نیز میفرماید: و اوست كسى كه توبه را از بندگان خود مىپذيرد و از گناهان درمىگذرد و آنچه مىكنيد مىداند. (شوری، آیه ۲۵)
بنابراین، اصل در پاداش عمل نیک آن است که در آخرت پاداش مومنان را میدهد؛ چنانکه اصل در کیفر عمل زشت آن است که از بسیاری در میگذرد و برخی از آنها را در همین دنیا کیفر میکند.
پاداش در دنیا، انتظاری نادرست
با نگاهی به آموزههای قرآن، هر عملی چه نیک چه بد دارای پاداش و کیفری است که شخص آن را خواهد دید. به سخن دیگر، هیچ کاری چه بزرگ و چه کوچک نیست که بهعنوان یک کنش دارای واکنش نباشد.
مطابق آیات قرآن حکیم، اصل پاداش و کیفر در آخرت است؛ زیرا معاد به معنای بازگشت شخص و عمل، زمان و مکانی برای این مقصد و مقصود قرار داده شده است؛ اما این بدان معنا نیست که انسان در دنیا نتیجه اعمال بد و خوب خویش را نمیبیند، بلکه برخی از نتایج عمل در همین دنیا خواهد بود.
مومنی که عمل خیر میکند، میبایست انتظار پاداش داشته باشد؛ اما این لزوما به معنای بهرهمندی از پاداش در دنیا نیست، بلکه انتظار مومن آن است که این پاداش را برای آخرت ذخیره کند؛ زیرا آخرت و ابدیت در نظر او ارزشیتر است و او آخرت را بر دنیا ترجیح داده است(حشر، آیه 9؛ انسان، آیات 5 تا 12) نه همچون دنیا پرستان که دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند.(اعلی، آیه 16)
بر این اساس، اینکه شخص، منتظر پاداش اعمال خوب خود در دنیا باشد، انتظاری بیجا و نامناسب است؛ و اگر سعدی شیرازی میسراید: تو نیکی میکن و در دجله انداز/ که ایزد در بیانانت دهد باز، مراد او اگر دنیا باشد، یک اصل کلی و قاعده فراگیر نیست؛ زیرا با آموزههای قرآن و همچنین تجربیات نوعی هیچ هماهنگی ندارد؛ اما اگر مراد از بیابان همان صحرای محشر باشد که در روایت است: الجنه قیعان؛ بهشت یک بیابان دشت و همواری است، میتواند با آموزههای وحیانی هماهنگ باشد؛ زیرا این بیابان میتواند دنیا و آخرت باشد. در این صورت شخص انتظار پاداش را در بیابان دنیا و آخرت را دارد نه فقط دنیا تا اگر برآورده نشود و پاداشی نیابد دلسرد شود و به زمان و مکان بتازد که چرا پاداش عمل نیک من در دنیا داده نشده است و من حتی بر عکس با کارهای زشت دیگران مواجه شدم.
از سوی دیگر، خدا گاه انسان را با همین امور آزمایش میکند تا معلوم شود که بر اساس اصل ایثارگری عمل میکند و آخرت را بر دنیا ترجیح میدهد یا استئثارگری دارد و میخواهد همه چیز منحصرا برای او باشد و اگر چیزی میبخشد در همین دنیا پاداش عمل خویش را بیابد.
از سوی دیگر، شخصی که دچار سختی میشود و مثلا در جاده مبتلا به کمبود بنزین میشود و در جاده میماند، وقتی ظرف به دست در انتظار یاری دیگران است و کسی به کمک او نمیآید، در مییابد که چه سخت است کسی دیگر گرفتار باشد و او از کنارش بیتفاوت بگذرد، و لذا به خود اجازه نمیدهد نسبت به گرفتاری دیگران بیتفاوت بگذرد. این ابتلاء به فقدان بنزین مثلا موجب میشود تا قدر عافیت را بداند و نیز به دیگران یاری رساند.