یـمن آزمایشگاهی برای تسلیحات غربی
امینالاسلام تهرانی
سال 1394 خورشیدی یا 2015 میلادی بود که جنگ یمن آغاز شد. یک طرف این جنگ مردمی هستند که دنبال قلمرو گستری و کشور گشایی نبودند، بلکه ایستادند تا استقلال خود را حفظ کنند و طرف دیگر جنگ، نه فقط یک کشور –عربستان- و نه فقط یک ائتلاف منطقهای -کشورهای عربی منطقه- بلکه یک ائتلاف گسترده بینالمللی است. این جنگ، توأمان کشتارگاه مردم یمن و بازار پر سودِ سوداگران اسلحه است. جنگ یمن، افزون بر جنبههای سیاسیاش، در واقع بازاری است برای آمریکا، اروپا و سوداگران اسلحهشان تا سلاحهای خود را به بنسلمانِ سودازده و شرکایش بفروشند و کارآمدیِ تسلیحاتشان را در یک نبردگاه واقعی بیازمایند. اما در پس این بازار و آزمایشگاه انسانی، کشوری است که ویران میشود و انسانهای بیشمار و بیگناهیاند که کشته میشوند. در ادامه این مقاله بخشی از تصویر وحشتناک این جنگ ترسیم میشود، همچنین در مورد نیروهای درگیر در جنگ سخن خواهد آمد و پس از آن از گستردگی بازاری که آمریکا و اروپا به راه انداخته، بحث خواهد شد.
شاید یادآوری این نکته به جا باشد که این مقاله تنها به یک روی ماجرا میپردازد، روی سیاه. این ماجرا روی دیگری هم دارد و آن حکایت مردمی است که تصمیم گرفتند با دست خالی بایستند تا استقلال خود را حفظ کنند و حاضر شدند برای آن هزینهاش را، هر چه که هست، بپردازند. مطالعه این رویِ ماجرا مجال دیگری میطلبد و این مقاله کوتاه را یارای پرداختن به آن نیست. پس وقتی در این نوشته از فاجعه، بحران، جنایت و واژگان و اصطلاحاتی چون این صحبت میکنیم در واقع تنها نظر به یک روی ماجرا داریم، نه روی دیگر.
گوشهای از تلفات جانی
یونیسف در گزارشی جنگ یمن را «بزرگترین بحران بشری جهان» و یمن را «جهنم کودکان» خواند –البته توضیح نداد که چه کسانی این جهنم را ساختهاند– و گفت از 24 میلیون جمعیت یمن، 80 درصد به شدت نیازمند کمکهای بشردوستانهاند که از این جمعیتِ نیازمند، 12 میلیون کودکاند. 360 هزار کودک زیرِ پنج سال از سوءتغذیه حاد رنج میبرند و نیاز به درمان دارند. این شکنجه و کشتار تدریجی کودکان تمام ماجرا نیست، تنها طبق یک آمار که پروژه ACLED اعلام کرد، حدود 10 هزار نفر فقط در چند ماه گذشته از سال 2019 در یمن کشته شدهاند و از سال 2016 تا کنون بیش از 70 هزار نفر قربانی این جنگ نابرابر شدهاند.واشنگتنپست در گزارشی تعداد غیرنظامیان کشته و زخمی شده را 17 هزار و 729 نفر خواند که از این تعداد 3046 تن زن و کودک بودند.
در زیر، به تعدادی از حملات ائتلاف به مناطق غیرنظامی، فهرستوار، اشاره خواهد شد که بهطور مشخص با بمبهای آمریکایی صورت گرفته است، تا آغازی باشد برای بررسیِ رد پای آمریکا در به پا شدن این دریای خون: (البته اینجا اشاره فقط به بمبهای آمریکایی است، چرا که در کشتار مردم یمن بیشترین استفاده را داشتهاند. در بخشهای بعد به تسلیحات اروپایی نیز اشاره خواهد شد)
آوریل 2015- حمله به مناطق مسکونی- GBU-12 ساخت آمریکا،
می 2015- حمله به یک مدرسه- MK-83 ساخت آمریکا،
آگوست 2015- حمله به یک منطقه روستایی- CBU-58A/B ساخت آمریکا،
آگوست 2015- حمله به مناطق مسکونی- بمبی با شماره سیج ساخت آمریکا،
سپتامبر 2015- حمله به مناطق مسکونی- بمبی با شماره سیج ساخت آمریکا،
ژانویه 2016- حمله به یک کارخانه- MK-83 ساخت آمریکا،
فوریه 2016- حمله به یک روستا- CBU-52B/B ساخت آمریکا،
سپتامبر 2016- حمله به یک وسیله نقلیه یک خانواده- GBU-12 ساخت آمریکا،
سپتامبر 2016- حمله به یک آپارتمان- MK-82 ساخت آمریکا،
اکتبر 2016- حمله به یک قایق ماهیگیری- BLU-108 ساخت آمریکا،
آوریل 2018- حمله به یک مراسم عروسی- GBU-12 ساخت آمریکا و...
این تنها تعدادی از حملات مستقیم به غیرنظامیان است که در ضمن تحقیقات سازمانهای نزدیک به خود آمریکا روشن شده که با سلاحهای آمریکایی صورت گرفته است و این تحقیقات میدانی تنها بخش کوچکی از میدانِ جنگ یمن را در بر میگیرد. همچنین این فهرست شامل حملاتی میشود که بقایای بمب آن به دست آمده و قابل شناسایی و انتساب بوده است، نه تمامی حملهها؛ و نیز این آمار شامل سلاحهای اروپایی، که برای کشتار مردم یمن به کار میروند، نیست.
در پایان این بخش اشاره به چند نکته ضروری مینماید: نکته اول، آمارها هیچ کدام آینه تمامنمایِ رنجهایی نیست که مردم با جانشان میآزمایند و تجربه میکنند؛ زیرا اصلاً نمیتوان دردها و مسائل انسانی را با زبان آمار و ریاضی بیان کرد. نکتۀ دوم، گویا بسامد بالای استفاده از اصطلاحاتی چون «بزرگترین بحران بشری»، «فاجعه انسانی»، «تعداد زیاد کشتهشدگان» و... این اصطلاحات را از معنای واقعی خود تهی کرده و شنیدنشان را برای گوشها ساده کرده است، انگار که این اصطلاحات دیگر نمیتوانند سوزی در جانها ایجاد کنند. نکته آخر اینکه، ما هر چه کوشش کنیم تا به درکی از این رنجها برسیم باز ناممکن است، چرا که ما به هر حال، از یک «فاصله امن» به این فجایع انسانی نگاه میکنیم و حقیقتاً با آنها که این رنجها بخشی از زندگی روزمرهشان است همغصه نخواهیم بود.
نیروهای درگیر
چند ماه پیش بود که تارنمای خبری-تحلیلی هاآرتص رژیم صهیونیستی از موضوعی گزارش داد که میتواند تا حدی گستردگی نیروهای درگیر در جنگ یمن را توضیح دهد. این تارنما خبر داد که «امارات» نیروهایی از «کلمبیا» و «نپال» را برای شرکت در جنگ یمن استخدام میکند و برای آموزش به «اسرائیل» میفرستد. «اسرائیل» که مسئولیت آموزش این نیروها را بر عهده دارد، آنها را در پایگاهی در صحرای نقب در جنوب اسرائیل آموزش میدهد. پیش از آن نیز درباره نیروها و تسلیحاتی که از «سودان» در خدمت ائتلاف هستند خبرهای فراوانی منتشر شده بود.پس اگر در یک طرف ماجرا حوثیها، ارتش و مردم بیدفاع یمناند؛ در طرف دیگر ماجرا افزون بر ائتلاف «عربستان»، «امارات» و دیگر «کشورهای عربی»، باید از «سودان» و نیروهای «نپالی» و «کلمبیایی» و نیز از «رژیم صهیونیستی» نام برد که بهطور علنی در آموزش نیروهای ائتلاف نقش دارد. همچنین بر این فهرست بلند باید نام «آمریکا»، «انگلستان»، «فرانسه» و «آلمان» را افزود که تسلیحاتِ کشتار مردم یمن را فراهم میآورند. البته نقش این کشورهای اخیر در جنگ یمن خلاصه در تأمین تجهیزات نمیشود، بلکه گاهی نیروهایشان نیز در زمین یمن حضور پیدا میکنند؛ برای نمونه رویترز به نقل از لو فیگاروی فرانسه خبر از نیروهای ویژه فرانسوی داد که در جنگ علیه مردم یمن حضور دارند. در اینجا ادعایی که در پاراگراف نخست این مقاله آمد، روشن میشود: «این جنگ، جنگ یک ائتلاف گسترده بینالمللی علیه مردم یمن است.» در ادامه با نگاهی به بازار تسلیحات آمریکا و اروپا این ادعا روشنتر نیز میشود.
گرمی بازار تسلیحات غربی
همان طور که پیشتر آمد، جنگ یمن بازاری پرسود برای صنعت تسلیحات غرب است. انگلستان از ابتدای جنگ تا سال پیش، بیشتر از 4/6 میلیارد پوند اسلحه به عربستان فروخته است؛ فرانسه در رتبه سوم فروش تسلیحات به عربستان و امارات است و حدود 430 هزار یمنی در معرض توپخانه فرانسویِ ائتلافاند؛ آلمان نیز –مطابق آنچه تارنمای دویچهوله، شبکه دولتی آلمان، اعلام کرد– بيش از 400 میلیون یورو سلاح به ائتلاف داده است. اما این میزان سلاح اروپایی در مقابل آنچه آمریکا از این بازار برده است، ناچیز است. این بازار مکاره سودش بیشتر برای آمریکاییها و تاجران مرگ آن است. در سال 2018 عربستانِ درگیر جنگ بزرگترین خریدار سلاح در جهان شد، اما سهم همه سوداگران از این خریدار دست و دل باز به یک اندازه نبود. مؤسسه تحقیقات بینالمللی صلح استکهلم نشان میدهد که 70 درصد انبارهای تسلیحات عربستان با تجهیزات و سلاحهای آمریکایی پر شده است.
از همان آغاز معرکه، دولت آمریکا –چه در زمان اوباما و چه در زمان ترامپ– درگیر ماجرا شد، «بدون آنکه مجوز کنگره را داشته باشد.» سازمانهای مورد تأیید دولت آمریکا تخمین زدهاند که تنها 2000 پوند معادلِ 907.18747 کیلوگرم بمب ساخته شرکت ژنرال داینامیکز آمریکا بر سر مردم یمن منفجر شده است. وزارت امور خارجه آمریکا، در چند سال گذشته، قرارداهای چهار شرکت آمریکایی با عربستان را با ارزش بیش از 30 میلیارد دلار تأیید کرده است و فروش تسلیحات آمریکا برای جنگ یمن در مجموع به حدود 109/3 ميليارد دلار رسیده است. برای اینکه بزرگی این ارقام و سودآوری جنگ یمن برای ایالات متحده بهتر درک شود، خوب است که درآمد آمریکا از این کشتارگاه را مقایسه کنیم با هزینه این کشور در جنگ ویتنام. آمریکا برای حدود 20سال جنگ ویتنام 168 میلیارد دلار خرج کرده و از چهار سال جنگ یمن حداقل 109 میلیارد دلار کسب درآمد کرده است! (البته بدون احتساب تورم)
فرجام بحث
این مقاله از زبان اعداد بهره جست، آن هم اعداد و ارقام مستخرج از آمار مراکز غربی چون مرکز صلح استکهلم، یونیسف و... تا «طرحواره ذهنیِ» مستندی از فاجعه انسانی یمن و بهرهوری کشورهای غربی بهویژه آمریکا از آن ترسیم کند. آری، این تنها یک طرحواره است. اما همین طرحواره حقیر کافی است تا بیش از پیش متوجه ناکارآمدی سازمانهای بینالمللی چون سازمان ملل باشیم؛ این سازمان که روزی قرار بود در استیفاء حقوق ملل ستمدیده بکوشد حالا کارش به اینجا رسیده که عربستان را در همان آغاز جنگ یمن بر صندلی ریاست کمیته حقوق بشرش مینشاند تا تیر خلاص دیگری بر پیکره بیجان آرمانهای انسانی بزند و بار دیگر اعتبار نداشته خود را ریشخند کند.
حساب «آمریکا و شرکایش» هم روشن است: آن سر دنیا سلاح میسازند تا آن سر دیگر دنیا رفقایشان با آن آتشبازی راه بندازند که قربانیاش غیرنظامیانی هستند که یا در انفجار بمبها جان میدهند یا بر اثر گرسنگی و سوءتغذیه میمیرند. دردناکتر این است که گویی این جنایات دامن «آمریکا و شرکا» را تَر نمیکند و زبان سازمانهای –به اصطلاح– حقوق بشری بزرگ و جریان اصلی روشنفکران غربی برای محکوم کردن آنان گنگ است. حدود 30 سال پیش، چامسکی به همراه هرمن کتابی با عنوان «تولید رضایت» نگاشت و در آن توضیح داد که رسانهها و روشنفکران چگونه در دستگاه تبلیغاتی آمریکا قرار میگیرند و جنایات آمریکا و همپیمانانش را نادیده میگیرند. 10 سال پس از نگاشتن آن کتاب، وقتی از او پرسیدند که آیا هنوز حرفهای آن کتابت اعتبار دارد؟ گفت: «بله، صحت این مدل کاملاً و از هر جهت تأیید شده است... بعضی از شدیدترین عملیات پاکسازی قومی در سالهای اخیر در یک کشور عضو ناتو صورت گرفت[جنایات ترکیه علیه کردها]... بیل کلینتون، جان میجر و تونی بلر یا دولت آلمان... به ترکیه سلاح صادر میکردند تا بتواند روستاها را ویران کند، دست به جنایات وحشتناک بزند.... روشنفکران چنین باانضباط و مطیعاند که هیچ یک از آنان انگشت خود را برای اعتراض بلند نکرد؛ «ببینم، اگر شما با پاکسازی قومی در آن سوی مرز مخالفید، چگونه در درون ناتو با آن مخالفت نمیکنید؟»... این درجه از اطاعت و فرمانبرداری... حال آدم را بد میکند!» ما هم بعد از 20 سال از این صحبتهای چامسکی، نگونبختانه باید بگوییم که هنوز پاشنه این در به همان سو میچرخد و جریان اصلی روشنفکران غربی، رسانههای بزرگ و سازمانهای حقوق بشری غرب همچنان کورِ جنایات دولتهای خود و بینای دیگرانند.
در پایان اشاره به یک نکته، خالی از لطف نیست؛ علیرغم گستردگی نیروهای مهاجم و تسلیحات پیشرفتهشان، دستان خالی از سلاحهای مدرن مردم یمن چندان ناتوان نمینماید که امروز شکاف در ائتلاف هویدا شده است و زمزمههایی از اختلاف جدی در ائتلاف و خروج امارات از جنگ به گوش میرسد و شواهد آن کمکم ظهور مییابد.