فلسفه و حقیقت طواف خانـه خدا
خلیل منصوری
طواف، یکی از مهمترین مناسک و اعمال عبادی حج است. حاجیان که قصد خانه خدا و بیت الله الحرام و کعبه را دارند، میبایست در چند نوبت و هر نوبت هفت بار دور خانه خدا با شرایطی خاص بگردند؛ گردشی همچون گردش پروانه دور نورانیت شمع روشن کعبه که از پیرامون به سمت مرکز هدایت میکند و هر گام آن موجب نزدیکی به کعبهای میشود که نماد عرشالله و چهار ذکر مهم «سبحان الله والحمدلله و لا اله الاالله و الله اکبر» است. انجام این عمل مناسکی در چند مرتبه، از سوی حاجی وظیفه و تکلیفی است که بیآن هرگز به مقام حاج نمیرسد و نیت و قصد تقرب الی الله و وجهالله بیآن تحقق نمییابد. نویسنده در این مطلب گوشهای از فلسفه و اهداف این نسک الهی یعنی طواف گرد خانه خدا را تبیین کرده است.
***
چیستی حج
واژه حج در لغت به معنای قصد چیزی است. (معجم مقاییساللّغه، ج 2، ص 29، «حج».) حاجی کسی است که قصد بیت الله الحرام را برای انجام اعمال خاص عبادی میکند که در آموزههای اسلام آمده است.
به تصریح انسان برای عبادت خدای تبارک و تعالی آفریده شده است.(ذاریات، آیه 56) این عبادت که به شکل خاصی به نام «اسلام و شرایع آن» انجام میشود (آلعمران، آیات 19 و 85؛ مائده، آیه 48؛ شوری، آیه 13) به هدف کسب «تقوای الهی» (بقره، آیه 21) است تا اینگونه انسان بتواند مظهر اسم الهی شده (بقره، آیه 138) و بهعنوان مظهر الهی و متاله، خلیفهالله (بقره، آیات 30 و 31) و قادر به تصرف در کائنات (آلعمران، آیه 79؛ هود، آیه 61) باشد.
بنابراین، فلسفه حج بهعنوان یکی از مناسک عبادی در اسلام(بقره، آیات 127 تا 132؛ حج، آیات 26 و 27؛ قصص، آیه 27؛ تفسير عيّاشى، ج 1، ص 60 ، ح 99 و ص 186، ح 92؛ البرهان، ج 1، ص 333، ح 10 و ص 300 ، ح 19) به هدف تامین این اهداف است و در علت غایی و هدف حج میبایست این مسائل و موضوعات مدنظر قرار گیرد. از همین رو در آیات قرآن وقتی از فلسفه و هدف احکام و مناسک حج چون قربانی سخن به میان میآید، هدف اصلی کسب تقوای الهی معرفی میشود و خدا بصراحت میفرماید: لَنْ يَنَالَ الله لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُمْ؛ هرگز نه گوشتهاى آنها و نه خونهايشان به خدا نخواهد رسيد؛ ولى اين تقواى شماست كه به او مى رسد. (حج، آیه 37)
از نظر قرآن هر یک از مناسک عبادی حج، موجب میشود تا انسان به هدف عبادت که همان کسب تقوا است، بیش از پیش نزدیکتر شود و تقوا به شکل ملکه بلکه مقوم ذات وی در آید؛ از همین رو از حاجیان خواسته میشود تا با دقت تمام نسبت به تعظیم و تکریم و احترام مناسک اهتمام ورزند تا اینگونه به «تقوی القلوب» دست یابند (حج، آیات 30 و 32) و از برکات گوناگون حج و آثار آن از جمله تقوی القلوب بهرهمند شوند. (حج، آیات 27 تا 32)
از نظر قرآن، مهمترین رهتوشه انسان در زندگی بهویژه برای آخرت، کسب تقوای الهی است که همان معیار سنجش انسان در دنیا و آخرت خواهد بود و کرامت هر کسی افزون بر کرامت ذاتی، بستگی به میزان تقوایی دارد که در دنیا از طریق انجام اعمال عبادی و مناسک و احکام شرعی وحیانی به دست آورده است.(حجرات، آیه 13) از همین رو خدا به حاجیان تاکید بسیار دارد که اعمال و مناسک عبادی حج را بهگونهای بجا آورند که از هرگونه بیاحترامی بهدور باشد و تعظیم و تکریم آن در کمال خود به نمایش گذاشته شود تا اینگونه رهتوشه آخرت که همان تقوای الهی است کسب گردد: وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الأَلْبَابِ؛ رهتوشه و زاد راه برگیرید؛ چرا که بهترین رهتوشه همان تقوای الهی است و ای صاحبان خرد، تقوای خدا پیشه گیرید. (بقره، آیه 197)
خدا ضمن تاکید بر تعظیم شعائر الهی حج و مناسک آن، به این نکته توجه میدهد که اگر به دلایلی در تقدیم و تاخیر مناسک حج جوازی صادر شده است، این تجویز را نشانهای بر بیاهمیتی ندانید، بلکه با تمام همت خویش تلاش کنید تا حق مناسک را چنانکه هست ادا کنید و کاری نکنید که خلاف تقوای الهی باشد؛ زیرا در غیر این صورت به خودتان آسیب وارد میکنید. (بقره، آیه 203)
پس بر حاجیان است تا با تعظیم شعائر الهی و محرمات مطرح در مناسک حج، گامهای عملی برای تقوای الهی و رسیدن به مقام متقین بردارند و از هرگونه عمل و رفتار فردی و اجتماعی که عامل بیاحترامی و حرمت شکنی است پرهیز کنند. (حج، آیه 30)
البته از آنجا که آموزههای اسلامی ناظر به رفتارهای اجتماعی است، از حاجیان خواسته میشود که این اعمال را در یک نظم اجتماعی بجا آورند و اینگونه نباشد که فردگرایی در آن نمود یابد؛ از همین رو خواهان حرکت جمعی اجتماعی همانند حرکت اجتماعی تودههای مردم میشود: ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ (بقره، آیه 199) و از حاجیان میخواهد تا ضمن حمایت از محیط زیست مکه و حرم شریف آن، در کارهای خیر و تقوا با هم همکاری داشته باشند و از هرگونه کارهای تجاوزگرانه و گناه پرهیز کنند تا تقوای الهی کسب شود: وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا الله. (مائده، آیه 2)
حج یکی از مهمترین عبادات در کنار نماز و روزه و یادگار حضرت ابراهیم (بقره، آیه 189؛ حج، آیات 26 و 27؛ آلعمران، آیه 97) با قوانین و مناسک خاص مهم (حج، آیه 32) است که خودش به سبب نوعی همکاری در انجام مناسک از مصادیق تعاون در بر و تقوای الهی است.(مائده، آیه 2)
فلسفه طواف
طواف، به معناى چرخیدن در اطراف چیزى است و طائف به کسى مىگویند که براى حفظ خانهها در اطراف آنها مىچرخد (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 531، «طوف».) و در اصطلاح فقهی، طواف، همان هفت دور یا شوط گردیدن در پیرامون کعبه معظّمه با شرایط بیان شده در شرع است. (تحریرالوسیله، ج 1، ص 429.)
طواف، از ارکان حج است که با ترک عمدى آن، حج باطل مى شود.(سلسلهًْ الینابیع الفقهیّه، ارشاد الأذهان، ج 30، ص 312)
در شرایط طواف گفته شده که باید شانه چپ به سمت کعبه و شانه راست در جهت خلاف کعبه باشد این حرکت دوّار چپ محور است. در این حالت، بالطبع همه اعضای طرف چپ بدن و از جمله قلب، به سمت کعبه بوده و به آن نزدیکتر خواهند بود.
اصولا در گردش به چپ بر خلاف عقربههای ساعت سنگینی قسمت چپ بدن موجب میشود تا در بلندمدت انسان به سوی مرکز کشیده شود. از همین رو کسانی که در بیابان راه میروند، میبایست همواره به سمت راست متمایل شوند؛ زیرا در حالت طبیعی به نقطه اول باز میگردند؛ چرا که سنگینی سمت چپ بدن، شخص را به سمت چپ متمایل و در نهایت به نقطه اول باز میگرداند.
کسی که در طواف است، اگر خود را رها سازد، به سمت کعبه کشیده میشود و از پیرامون به سمت مرکز دایره گردش یعنی کعبه میرود.
باید یادآور شد که در نیمکره شمالی که خانه خدا واقع شده است وقتی هر ذره یا جسمی خلاف جهت عقربههای ساعت بچرخد، پنج نیرو به آن وارد میشود که جمع این نیروها و انرژیها به سمت داخل است. در بحث طواف هم همین است، ذرات در اینجا انسانها هستند و مجموع این نیروها نیز به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت میشود.
اگر در طواف، چرخش به سمت راست انجام میشد در علم فیزیک آمده است که گریز از مرکز رخ میداد و طبق قانون فیزیک ذرات که در اینجا انسانها هستند به سمت بیرون پرتاب میشدند و نیروی آنها به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت نمیشد.
حالا اگر خانه خدا در نیمکره جنوبی واقع میشد حتماً در دین ما تأکید بر این میشد که باید در جهت عقربههای ساعت یعنی به سمت راست، طواف خانه خدا انجام شود.
درباره تأکید بر طواف میان در خانه خدا و مقام ابراهیم باید گفت هر جسم متحرکی که حرکت دورانی دارد اگر شعاع کم شود، سرعت آن بهطور ناخودآگاه زیادتر میشود و تمایل و تمرکز آن به سمت داخل و مرکز بیشتر میشود، به همین دلیل اکثر مراجع میگویند که در این فاصله، طواف خانه خدا انجام شود چون با این تمرکز، صعود و عروج رخ میدهد. (نگاه کنید: نمادها و رمزوارههای حج؛ نشانههای الهی در سرزمین وحی، مجتبی شریفی؛ چهار صد و شصت نکته نورانی درباره حج، رحمان یوسفپور.)
برخی از عالمان در سرّ و فلسفه این طواف میگویند: حقیقت طواف، همانا طواف دل است به حضرت ربوبیّت لذا قلب ظاهری نیز باید به سمت مرکز توحید یعنی کعبه باشد.
شکی نیست که کعبه نماد وحدت و عامل توحید انسانها بهویژه مسلمانان است. از حضرت امام صادق(ع) سؤال شد: براى چه کعبه، کعبه نامیده شده؟ حضرت فرمودند: زیرا چهارگوش مىباشد. عرض شد: براى چه چهارگوش مىباشد؟ فرمودند: زیرا محاذى بیتالمعمور است و آن چهار گوش مى باشد. عرض شد: براى چه بیتالمعمور چهار گوش است؟ فرمودند: زیرا محاذى عرش است و آن چهار گوش مى باشد. عرض شد: چرا عرش مربّع است؟ فرمودند: زیرا کلماتى که اسلام بر آن بنا شده چهار تا است و آنها عبارتند از: سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر.» (علل الشرائع ، ترجمه ذهنى تهرانى، ج ۲، ص: ۲۸۸)
پس عرش الهی که چهار فرشته جبرئیل، مکائیل، عزرائیل و اسرافیل حاملان آن هستند و به تدبیر عالم به حکم الهیاشتغال دارند، نمادی از ربوبیت الهی است که در کعبه و بیتالمعمور خودنمایی میکند. باید توجه داشت که امتداد کعبه از درون زمین تا عرش الهی کشیده شده است و کعبه خاکی و سنگی، تنزلات همان حقیقت است. بر این اساس ظهور چهار کلمه توحید است، همان چهار قدرت الهی که جهان بدان تدبیر میشود. اگر همه هستی بر مدار این چهار کلمه وارکان آن میگردد، در حقیقت طوافگاه فرشتگان اعظم الهی است که مامور هستند تا بر مدار آنان بگردند. این گردش فرشتگان بر مدار چهار اصل توحیدی در بیتالمعمور به معنای آن است که در کثرت به وحدت باز میگردد که همان الله است. کسی که اینگونه عمل میکند، به حقیقت «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» دست مییابد.
به هر حال، بیتالمعمور در آسمان که طوافگاه ملائک مقرّب است، خود تنزّل عرش الهی است. بنابراین، امتداد بیتالمعمور تا کعبه یا بر عکس، در همه این عوالم از هفت آسمان و هفت زمین به این معنا خواهد بود که در هر یک از این عوالم فرشتگان آن عالم بر این مطاف در حال گردش و طواف هستند و دستور میگیرند و عبادت میکنند؛ و کعبه در زمین چیزی جز ظهور و تنزّل دنیایی بیتالمعمور نیست.
امام صادق(ع) درباره امتداد در هفت زمین میفرماید: أساس البیت من الأرض السابعهًْ السفلى إلى الأرض السابعهًْ العلیا؛ اساس خانه خدا از زمین هفتم در پایین تا زمین هفتم در بالا است (وسایل الشیعه، ج 12، ص 65.).
بر این اساس هر کسی که کعبه را طواف میکند باید متوجّه حقیقت آن باشد که طواف او چیزی جز گردش در مدار توحیدی نیست که هماهنگ با همه هستی و طوافگران در عوالم دیگر است. پیش ایشان نیز با فرشتگان و ملائک در تسبیح، تحمید، تهلیل و تکبیر خدا همراه هستند. حاصل این هماهنگی چیزی جز توحید ناب و همهجانبه نیست.
حاجی میبایست در طواف، با همه وجودش طواف کند و تنها به طواف قلبی و ذکر قلبی بسنده نکند، بلکه جوانح و جوارح وی میبایست در این دایره به گردش در آید تا اوج گیرد و عروج کند و بالا رود و به مقام عرش و بیتالمعمور نزدیک شود که کعبه تنزل و ظهور آن است؛ پس هیچ دلیلی نیست که این هماهنگی با ملائک و توحید خدا فقط باید با دل باشد ، یا گفته شود که در این طواف ، تنها دل اساس است؛ بلکه انسان باید با تمام وجود توحید محور باشد که قلب نیز شأن و مرتبهای از وجود انسان است نه کلّ وجود او. لذا کلّ بدن آدمی باید طواف کعبه کند.
ماهیت توبه
در برخی از روایات، هدف از تشریع طواف به دور کعبه و بیت الحرام که تنزل بیتالمعمور است، توبه معرفی شده است. توبه به معنای بازگشت به حالت اصلی است. این بدان معنا است که انسانی که از مقام «احسن تقویم» به
«اسفل السافلین» به حکمت و مشیت الهی آمده است(تین، آیات 4 و 5) و هبوطی براساس انتخاب نادرست واشتباه داشته (بقره، آیات 30 تا 37) لازم است تا در گردشی به دور نماد عرش و بیتالمعمور دوباره عروج کند و در عین کثرت به وحدت برسد و توحید را با خود داشته باشد.
امام رضا(ع) فرمودند: علّت تشریع طواف بیتاللَّه این است که خداوند تبارک و تعالى به فرشتگان فرمود: من در زمین براى خود خلیفه و نمایندهای قرار خواهم داد. فرشتگان عرض کردند: آیا در زمین کسى را خلیفه قرار میدهی که فساد در آن کرده و خونها مى ریزد؟ آنان این جواب را به خداوند تبارک و تعالی ردّ کردند اما بلافاصله دانستند که بد نموده و مرتکب لغزش شدهاند- البته مراد از لغزش گناه و نافرمانی نیست چرا که ملائک معصومند- لذا از سخنى که ایراد کرده بودند پشیمان شده به عرش پناه برده [و با طواف به دور آن] از خداوند طلب غفران کردند. پس الله تعالى پسندید که بندگانش نیز او را همینگونه عبادت کنند (طواف نمایند). لذا در آسمان چهارم بیتى محاذى عرش بناء نمود به نام ضُراح؛ سپس در آسمان دنیا بیتى به نام بیتالمعمور را محاذى ضراح قرار داد؛ پس از آن، این بیت (کعبه) را محاذى بیتالمعمور قرار داده و به آدم(ع) امر فرمود آن را طواف کند، آدم به طواف آن پرداخت و بدین وسیله خداوند منّان توبهاش را پذیرفت و این عمل را در فرزندان آدم تا روز قیامت سنّت قرار داد.» (علل الشرائع ،ج ۲ ،ص۴۰۶ )
پس سرّ و حقیقت طواف حجّ، توبه است؛ و چنانکه گفته شد توبه یعنی بازگشت به خدا ، و این بدان معنا نیست که توبه صرفا بازگشت از گناه باشد آنچنان که مشهور است؛ بلکه هدف اصلی توبه، بازگشت به سوی خدا است که با گناه، انسان از او دور میشود و با توبه، تقرب میجوید؛ به عبارت دیگر توبه تنها از گناه نیست، بلکه توبه از هرگونه دور افتادگی از خدا و توحید ناب است و گناه تنها یکی از عوامل دور افتادگی از خدا و حقیقت است. از همین رو، طبق روایات فراوانی، نبی اکرم(ص) روزانه حداقل هفتاد بار استغفار و توبه میکرد، بدون اینکه گناهی داشته باشد؛ چرا که هر عملی میتواند آثار بدی داشته باشد که موجب دوری میشود و انسان میتواند با استغفار آن را از خود دور کند. (فتح، آیات 1 و 2)