راهکارهای رفع مشکل ترافیک در کلان شهرهای ایران
تغییر کاربری پایتخت تا کم کردن زمان چراغ قرمزها
قاسم رحمانی
اگرچه کشور درگیر جنگ اقتصادی است اما تهران به عنوان پایتخت ایران اسلامی و اغلب کلان شهرها، بیشتر با مشکلات اجتماعی دست بهگریبان هستند.
کارشناسان، یکی از مشکلات مهم کلان شهرها از جمله تهران را سنگینی ترافیک میدانند که آلودگی هوا هم به آن وابسته است.
بدون شک رفع معضلات کلان شهرها عزم ملی میطلبد. درد و درمان را همه میدانند، اما ارادهای برای عمل دیده نمیشود. به همین دلیل، مثلا میبینیم تهران هر روز بیش از گذشته در مشکلات غرق میشود و لازم است هر چه سریعتر کاری کرد.
کسانی که هر روز در سطح کلان شهرها تردد میکنند، مشکلات را با همه وجود درک میکنند. وقتی از شهروندان کلان شهرها دلیل سنگینی ترافیک را بپرسی، دلائلی چون ورود خودروهای تک سرنشین به سطح شهر یا محدوده مرکزی، تردد موتورسیکلتها، کمبود یا نبود استفاده بهینه از اتوبوس، قطارهای مترو و تاکسی، زمان شروع و پایان کار ادارات، مدارس، دانشگاهها، بازارها، تمرکز زدایی و از این قبیل، را مطرح میکنند.
با مراجعه به گفتههای مسئولان، متوجه میشویم که همه راهکارهای رفع مشکل ترافیک را میدانند و تا حدودی هم به آن عمل کردهاند اما چرا مثلا پایتخت هنوز در شرایط نزدیک به قفل شدن به سر میبرد؟ چه کاری انجام نشده که این حجم از خدمات و بودجه، معضل اصلی کلان شهری مثل تهران را حل نکرده است؟
چراغ قرمزهای اعصاب خردکن
حمید نصیری که شغل آزاد دارد و هر روز از میدان فردوسی، چهارراه ولی عصر(عج) و میدان انقلاب عبور میکند، میگوید: «طول چراغ قرمزها در چهارراهها و میادین اصلی تهران خیلی زیاد است و اعصاب مردم را بهم میریزد و ترافیک سنگینی ایجاد میکند.»
او به خاطرهای از تابستان 97 اشاره میکند و میافزاید: «یک روز برق رفته و چراغ راهنمایی میدان فردوسی تهران خاموش بود. باور کنید از شلوغیهای هر روزه میدان فردوسی خبری نبود. در عوض دو افسر پلیس راهور که معلوم بود خیلی در کارشان زبده هستند، رفت و آمد ماشینها را مدیریت میکردند تا اگر گرهی ایجاد شود، باز کنند. کاش هر روز اینطوری بود.»
این شهروند میگوید: «طول چراغها گاه تا 180 ثانیه هم میرسد، در حالی که با 30 ثانیه چراغ و یک پلیس زبده، میتوان رفت و آمد هر چهارراه یا میدانی را روان کرد.»
جلوگیری از ورود تک سرنشین
جلوگیری از ورود خودروهای تک سرنشین، دیگر راهکار مردم و حتی کارشناسان برای رفع ترافیک تهران و کلان شهرها به عنوان راه حلهای کوتاه مدت است.
فردی که خود را جمشیدی و پزشک معرفی میکند، میگوید: «جلوی ورود تک سرنشینها به سطح شهر به ویژه در مرکز شهر گرفته شود، هم رفت و آمدها آسان میشود و هم نظم به خیابانها برمی گردد. البته به شرط اینکه شهرداری به فکر درآمدزایی نباشد و با فروختن کارت طرح، اوضاع را بهم نریزد.»
خانمی که خود را انصاری و لیسانس کامپیوتر معرفی میکند، تصریح میکند: «بعضا موتورسیکلتها، نظم و امنیت خیابانها را به هم ریختهاند. درست است که به خاطر معیشت، برخی با موتور کار میکنند، ولی تعداد زیادشان و بینظمی که در شهر به وجود میآورند، صبر همه را به آخر رساندهاند.»
این شهروند میافزاید: «امیدوارم، موتورسوران مقررات را رعایت کنند و تابع نظم و انضباط شهری باشند و برای اشتغال مسافرکشها باید فکر دیگری بکنند، مثل افزایش امکانات شهرستانها.»
تعیین کاربری تهران
برخی شهروندان، این راهکارها را در کوتاه مدت مفید میدانند و میپذیرند اما معتقدند، ترافیک تهران با تمرکززدایی برطرف میشود.
حامد رضاپور که خود را مهندس برق معرفی میکند، میگوید: «همه امور کشور از تهران شروع شده و به این شهر ختم میشود. نوع کاربری تهران مشخص نیست. بالاخره نفهمیدیم اینجا پایتخت سیاسی اداری است یا مرکز اقتصاد و تجارت یا کانون علم وهنر یا شهری کارگری؟!»
او در پاسخ به اینکه خودش چه نوع کاربری را حق تهران میداند، بیان میکند: «تهران، زمانی به یک شهر تبدیل شد که آنرا پایتخت ایران قرار دادند والا تاریخ نوشته که قبلا روستایی از ری بوده است. پس اولین کاربری شهر تهران، سیاسی اداری بوده و دیگران بعدا اضافه شدهاند.»
محسن فراهانی که کارگاه تولید پوشاک دارد، وارد گفتوگو میشود و میگوید: «به دلیل اینکه دولتها، بیشتر امکانات را در تهران جمع کردهاند این شهر به مرکز همه امور تبدیل شده است. در روزنامهها خواندم که 60 درصد امکانات و داراییهای کشور در تهران است. در حالی که حدود 10 درصد جمعیت ایران در پایتخت زندگی میکنند. اگر امکانات اضافی مثل کارخانهها و مراکز اقتصادی از تهران برود، جمعیتی که برای کار به تهران آمدهاند از این شهر میروند و با کاهش جمعیت، تعداد ماشینها هم کم میشود.»
با وجود گسترش مراکز درمانی مجهز در سطح کشور، همچنان عدهای از مردم برای درمان، به ویژه بیماریهای صعب العلاج به تهران میآیند.
ذبیح الله اسکندری که یک معلم است و از یکی از شهرهای استان اصفهان برای درمان به تهران آمده، میگوید: «با اینکه اصفهان شهر پیشرفتهای است اما برخی امکانات تهران را ندارد. این مسئله در شهرهای کوچک نسبت به پایتخت بیشتر خود را نشان میدهد. من سالی چهارپنج بار برای درمان یا کار اداری به تهران میآیم. کارهایی که در شهر خودمان یا مرکز استان، قابل انجام است ولی به خاطر کمبود امکانات یا نقص در زنجیره امکانات درمانی، مثل آزمایشگاهها مجبوریم به تهران بیاییم.»
او درباره اینکه چگونه سفرهای کاری به تهران در زمینههای مختلف را به صفر برسانیم، میگوید: «حداقل کار این است که همه احتیاجات مردم هر استانی در مرکز همان استان قابل رفع باشد. حتی اگر کسی قرار است مهاجرت کند به مرکز استان خودش برود. دولت باید امکانات و درآمد در مراکز استانها را زیاد کند.»
ایران حدود 8700 کیلومتر مرز و 15 همسایه آبی و خاکی دارد. 15 استان کشور هم مرزی هستند. ضمن اینکه مسئولان ارشد نظام، همواره بر مراودات اقتصادی با همسایگان تاکید کردهاند.
مهدی شاه میرزایی که خارج از تهران، کارگاه مبل سازی دارد و صادرکننده بوده است، میگوید: «تهران به هیچ مرزی نزدیک نیست اما مرکز اقتصاد کشور شده است، این مسئله هم به کل کشور لطمه زده و هم به تهران. به نظر من تمرکز اقتصادی باید از تهران گرفته شود. هر کدام از استانهای مرزی باید معین روابط اقتصادی با کشور همسایه خودش باشد، اینطوری کار و درآمد در آن استان زیاد میشود و با توجه به اینکه بیشتر مهاجران به تهران از استانهای مرزی آمده اند، انگیزه بازگشت برای آنها به وجود میآید. به عنوان مثال مرکز روابط اقتصادی با کشورهای شرقی غیر همسایه به مشهد و چابهار و کشورهای غربی غیر همسایه هم به تبریز منتقل شود.»
تهران پایتخت سیاسی اداری است اما سالانه هزاران نفر برای کارگری یا مسافرکشی به این شهر میآیند.
طاهره نجفی خانه دار است و مدتی است به همراه همسر و فرزندانش از اهواز به تهران مهاجرت کردهاند. او دلیل مهاجرتشان را بیکاری شوهرش عنوان میکند و میافزاید: «شهر ما روی نفت است ولی بیکاری بیداد میکند. شوهر من پیمانکار شهرداری بود اما کسی دیگر را جایش آوردند. یکی از آشناهایمان در تهران، برایش کار پیدا کرد و ما که توان اجاره خانه در اینجا را نداشتیم، در شهرک اندیشه ساکن شدیم.»
همسرش هم میگوید: «زندگی در اهواز سخت است و دیگر به آنجا برنمی گردم اما اگر بخشی از امکانات و پول تهران به شهرهای دیگر منتقل شود و اشتغال به وجود بیاید، از تهران میروم. هنوز به این شهر عادت نکرده ام که گرفتارش شوم.»
راننده وانت نیسان که خود را عبدلی معرفی میکند و از روستایی در نزدیکی ملایر برای بارکشی به تهران آمده درباره اینکه چرا همدان که مرکز استانشان است را برای مهاجرت انتخاب نکرده میگوید: «در همدان، کار زیادی وجود ندارد. البته زندگی ارزانتر است اما وقتی درآمد نباشد، مجبوریم به تهران بیاییم.»
او به خیل مسافرکشان شهرستانی که در تاکسیهای اینترنتی کار میکنند هم اشاره میکند و میافزاید: «اگر در شهرستانها امکانات و درآمد باشد، کسی به تهران نمیآید. البته تهران برای جوانها جذاب است چون زرق و برق هم دارد.»
آوازه تهران از دور خوش است!
جاذبههای پایتخت و تبعیض در امکانات بین تهران و شهرستانها، عامل دیگری برای مهاجرت به ویژه در بین قشر جوان است.
مسلم همدانی یکی از کسانی است که آواز تهران، او را به پایتخت کشانده و ازدواج در این شهر، پاگیرش کرده است. او میگوید:«من هم مثل خیلی از شهرستانیها، یکبار به تهران آمدم و از زرق و برق این شهر خوشم آمد و ماندم. وقتی وارد زندگی مشترک شدم، تازه چشمم به روی سختیهای بیپایان تهران باز شد. اینجا برای کسی که دنبال پیشرفت باشد، خوب است اما برای به دست آوردن یک لقمه نان از راه مسافرکشی و کارگری خوب نیست، اما تلویزیون، وقتی تهران را نشان میدهد، دل جوانهای شهرستانی را میبرد.»
این شهروند میافزاید:«باید جاذبههای تهران در شهرستانها هم ایجاد شود، مثل همین برج میلاد که ایکاش در یک شهرستان ساخته میشد. برخی شهرها حتی یک پارک خوب هم ندارند.»
فردی که خود را سامانی معرفی میکند و در حال خروج از دانشگاه شریف است به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «تهران برای آنهایی که خیلی پولدار هستند یا اشراف خوانده میشوند هم خوب نیست، چون دیگر انگیزه پیشرفت ندارند. تهران نه شهر کم درآمدهاست، نه اشراف.اینجا، شهر طبقه متوسط خواهان پیشرفت سیاسی یا علمی است. کاش جاذبههای اقتصادی از تهران خارج میشد.»
انتقال پایتخت یا خروج غیر سیاسیون
بر اساس متون تاریخی، حدود 240 سال پیش روستایی در نزدیکی ری به عنوان پایتخت حکومت تازه تاسیس قاجار، انتخاب شد که تهران نام داشت، منطقهای بین کویر قم و سمنان و کوههای البرز و دشت شهریار که آب و هوایی چهارفصل داشت. شیراز و اصفهان؛ به عنوان پایتختهای زندیه و صفویه هم کم و بیش چنین اقلیمی داشتند.
تهران، تاکنون به عنوان پایتخت باقی مانده اما هر از گاهی صحبت از انتقال مرکز سیاسی اداری کشور به شهر دیگری میشود. بیشتر این حرفها هم توسط برخی نمایندگان شهرستانی مجلس بیان میشود یا برخی استانداران که شهرهای خود را برای پایتختی مناسب میدانند. با این حال مخالفان تغییر پایتخت بیشتر از موافقان هستند. عمده دلیلشان هم آماده نبودن زیر ساخت شهرهای غیر از تهران و هزینه سنگین این تغییر است، به طوری که هزینه انتقال پایتخت را 100 تا 150 هزار میلیارد تومان برآورد کردهاند.
محسن هاشمی؛ رئیسشورای شهر تهران ضمن مخالفت با انتقال پایتخت، خواهان صرف هزینه این امر برای ساماندهی تهران شده است.
البته برخی هم معتقدند پایتخت بهتر است از مکان فعلی در تهران به اطراف حرم امام(ره)، پرند یا پردیس که همگی جزئی از شهر یا استان تهران است منتقل شود اما در مقابل، عدهای خواهان خروج مراکز غیر سیاسی اداری از تهران شدهاند. آنها وزارتخانهها را با هر نوع ماموریتی، یک دستگاه سیاسی اداری میدانند اما وجود شرکتها و به ویژه دفاتر کارخانههای شهرستانها در تهران را غیر موجه دانسته و خواهان خروج آنها از تهران هستند.