چرا دشمنان میخواهند خودباوری را از مردم این سرزمین بگیرند؟
حمله بیامان به هویت ایرانی باالقای خود تحقیری
سعید درویشی
بارها در فضای مجازی یا جمعهای دوستانه و حتی تاکسی و مترو، جملاتی را از افراد مختلف شنیده ایم که برایند بیشتر آنها خبر از نوعی دست کم گرفتن یا در مواقعی تحقیر جامعه ایرانی در قیاس با دیگر کشورها بوده است. اینکه در اثر برخی تصویرسازیهای غیرواقعی، مردم ما تواناییها و ویژگیهای مثبت خود و کشورشان را نبینند و برعکس، دیگر کشورها یا گذشته جعلی و رویایی کشورمان در زمان پهلوی تحت تاثیر دروغ بافیهای خاص برای آنها تبدیل به یک جامعه آرمانی شود این روزها تبدیل به یک کار هدفمند و ویژه توسط دشمنان این سرزمین و البته کسانی که خواسته و ناخواسته در زمین دشمن بازی میکنند شده است.
روح ایرانی، قربانی فضای مجازی
روزانه در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در قالبهای عامهپسند همچون طنز، نکات تاریخی و یا آنچه «خودانتقادی» نامیده میشود، با تبلیغات علیه هویت ملی مواجه هستیم. این حجم از تخریب آنچه «روح ایرانی» نامیده میشود، طی سالهای گذشته و به دلایل گوناگون و در زمینههای مختلف اجتماعی به فرد ایرانی القا میشود و نتیجه آن نیز ذهنیتی است که هرآنچه مربوط به ایران باشد را نفی میکند و به راحتی در مقابل تبلیغات دروغ تسلیم شده و گاه حتی در مقابل واقعیات جبههگیری میکند.
این روزها بد گفتن از خودمان و خودتحقیری، تبدیل به عادت جمعی برخی از ما شده است. بارها پیش آمده که در جمعی خبری درباره ایران گفته شده و موجی از تخریب علیه آن به راه میافتد. خود تحقیری نه تنها منجر به تولید ایده نو نمیشود، بلکه به مرور باعث میشود پیران احساس خسران کنند و جوانان احساس بیآیندگی.
مهمترین ویژگی این «خودتحقیری» در عصر جدید عبور از قومیت به ایرانیت است. سالها هر یک از اقوام ایرانی با برچسبهای مخصوصی مورد تمسخر قرار میگرفتند، ولی طی سالهای اخیر شاهد هستیم که اقوام محوریت خود و شاید تاریخ انقضای بهرهبرداری دشمنان در این مسئله را از دست داده و این بار کلیت ایران و ایرانی مورد تمسخر و تخریب قرار میگیرد. موضوعی که با مروری بر فضای مجازی میتوان دو نتیجه برای آن متصور شد.
شلیک همزمان به اسلام و ایران
اسلام و ایران را اگر برحسب گزارشهای تاریخی، مکمل یکدیگر بدانیم شاهد هستیم که این جریان نوپای مجازی، بهصورت همزمان و موازی به هر دو بال هویت ایرانیان حمله میکند. از سویی مخاطب را به سمت این انگاره سوق میدهد که اسلام هرکجا وارد شده بدبختی آورده، هیچ کشور مسلمانی در رفاه نیست و اگر کشورهایی همچون پادشاهیهای حاشیه خلیج فارس پیشرفت کردهاند به خاطر عبور آنها از اسلام سنتی است. نگاه اصلی این تبلیغات مخالفت اسلام با هرآنچه شادی و خوشی قلمداد میشود، است و اینکه نباید از ایرانی مسلمان انتظار رفتاری متمدنانه داشت! نقل خاطراتی موهوم از ایرانیان خارج از کشور درباره مسلمان واقعی بودن اروپاییان، ارائه آمارهای دروغ درباره میزان خشونت و جنایت و افسردگی بالای ایرانیان و... در راستای این تخریب است.
از سوی دیگر در این تبلیغات هدفمند و مخرب گویی «ایرانی بودن» به خودیخود یک نکته منفی محسوب شده و از سوی دیگر انواع خصوصیات و روحیات منفی به ایرانیها نسبت داده میشود. البته از طرفی هم در خط تبلیغی باستانگرایانه، سعی شده با جعل تاریخ درباره دوران باستان علیالخصوص حکومت هخامنشیان و حتی دوره پهلوی به نوعی حسرت گذشته را در نهاد ایرانیان خلق کنند در این راه از جعل جملات منسوب به مثلا رضاخان و شاه فراری، یا ساخت حکایتهای جعلی و... نیز استفاده میکنند.
آمار و اطلاعات بیمنبع، بلای جان نقد واقعی
اگر بخواهیم ستون فقرات این موج «خودتحقیری» را در یک کلام خلاصه کنیم، باید آن را آمار و اطلاعات بیمنبع دانست. بسیاری از جملات، خاطرات و آمارهای ارائه شده توسط کانالها و صفحات مجازی یا بدون منبع قابل تحقیق منتشر میشوند و یا منبع جعلی و حتی تقطیع شده دارند. این ویژگی اما در مقابل جذابیت تصویری و سایر زمینههای روانی که پذیرش چنین مطالب بیاساسی را برای مخاطب آسان میکند، رنگ میبازد و فرصت نقد آن توسط نخبگان و کارشناسان از بین میرود.
نخبگان ایرانیکُش
«پنهانکاری ایرانیان»، «ظاهرسازی ما»، «قهرمانپروری و استبدادزدگی ما»، «خودمحوری و برتریجویی ما»، «بیبرنامگی ما»، «ریاکاری و فرصتطلبی ایرانیان»، «شعارزدگی ما»، «نارضایتی دائمی ما»، «همهچیزدانی ما»؛ این کلمات بخشی از فهرست کتاب «جامعهشناسی خودمانی» است که به زعم خود سعی دارد وجدان نسل جدید را برای اصلاح این معضلات بیدار کند. به زبان ساده نویسنده، ایرانیان را ملتی پنهانکار، ریاکار، ظاهرساز، بیبرنامه، متجاوز، همهچیزدان و مسئولیتناپذیر معرفی میکند و صدالبته در پایان کتاب میگوید بعید است این صفات نهادینه شده در ذات ایرانیان از بین برود!
وجود نخبگانی که هر آنچه مربوط به ایران و ایرانی است را نفی میکنند، بخشی از معضل «خودتحقیری» است که سبب شده تا این روند به اصطلاح جامعهشناختی، وجهه علمی پیدا کند. بیان مواضع عجیب و در مواقعی بیشرمانه همچون «به ایرانی بودنم افتخار نمیکنم»، «ما نژادپرستیم»، «دوست دارم ایرانیان در مسابقات ببازند»، «ایرانیان قدرت رقابت در هیچ صنعتی جز قرمهسبزی و آبگوشت بزباش را ندارند»، «ایرانیان توان عملکرد عقلانی در سیاست را ندارند» و... تنها بخشی از حمله نخبگان جامعه به هویت ایرانی ما است.
واقعیتهایی که سانسور میشوند
اما بگذارید برخی واقعیات را باهم مرور کنیم؛ بزرگترین خیریه مردمی در حوزه درمان سرطان در جهان، طراحی و ساخت برج میلاد، تبدیلشدن پژوهشگاه رویان به مرجع فناوری سلولی در منطقه به حدی که سالانه بیش از 300 زوج نیز از کشورهای خاورمیانه، اروپا و استرالیا به این مرکز برای درمان مراجعه میکنند، انجام بزرگترین سرشماری اینترنتی جهان، طراحی و اجرای بزرگترین پروژه کارت الکترونیکی (کارت سوخت) و پیشی گرفتن در برداشت از میادین مشترک نفتی و.... همه اینها در ایران اتفاق افتاده است و البته برخلاف جعلیات، قابل بررسی است.
این موارد اندک تنها بخشی از افتخارات جامعه ایرانی است؛ بالاترین سرعت رشد علمی در جهان (بیشترین درصد رشد پیشرفتهای علمی ایران در حوزههای استراتژیک مانند فیزیک و شیمی هستهای است)، طراحی، ساخت و هوشمندسازی ربات انساننما سورنا، دستیابی به ساخت موشکهای دوربرد، کسب رتبه نهم جهان در حوزه فناوری سلولهای بنیادی، رتبه هشتم در جهان در فناوری شبیهسازی موجود زنده، دومین کشور صاحب دانش تولید داروی راهبردی کوپامر، دومین کشور صاحب فناوری تولید بیو ایمپلنتهای پوششی بعد از آمریکا، اولین کشور صاحب دانش درمان تنگی لگنچة کلیه در جهان و ورود به باشگاه فضاییها افتخاراتی هستند که اکثریت جامعه از آن بیخبر است و این موارد تنها بخش کوچکی از جهشهای علمی ایرانیان طی سالهای اخیر است.
مرغ همسایه غاز است
در بعد اجتماعی نیز برخلاف باور بسیاری از مردم، جامعه ایران از سلامت بسیار بالایی برخوردار است. به این آمار دقت کنید: ناتوانی بیش از نیمی از خانوادههای آمریکاییها در تامین نیازهای اولیه خود همچون اجاره و غذا (۵۱ میلیون خانواده که با احتساب هر خانواده ۳ نفر، ۱۵۳ میلیون نفر میشود)، جایگاه اول ژاپن در تقلب دیجیتال با 80٪ کلاهبرداری در جهان، عادی بودن دفع ادرار و مدفوع در اماکن عمومی استرالیا به علت نبود سرویسهای بهداشتی شهری، تمایل خروج 80٪ جوانان کرهای برای زندگی در خارج از این کشور، معرفی سانفرانسیسکو بهعنوان شهر زباله، سرنگهای تزریق و مدفوع حیوانی و انسانی توسط فرماندار این شهر، سوءتغذیه گسترده دانشآموزان انگلیسی، جایگاه اول فرانسه در جهان در آمار دزدی و خودکشی، قطع روزانه۲۰ ساعت آب در کالیفرنیا، اعتیاد بیش از 70٪ دانشجویان انگلیسی به کوکائین، ماریجوانا و قرص اسکتازی، جایگاه اول کره جنوبی در آمار خودکشی جهان و همچنین سومین کشور سرطانی جهان، ثبت بیشترین دزدی در فرانسه، آمریکا، کانادا، استرالیا و ژاپن، تصاحب جایگاه بالاترین مصرفکنندگان قرص ضد افسردگی در جهان توسط ایسلند، استرالیا، پرتغال و کانادا، وجود 50هزار زن بیخانمان در استرالیا و بودجه 21میلیارد دلاری این کشور برای مقابله با موج فزاینده خشونت علیه زنان، اجارهنشینی۶۰٪ آلمانیها، 50٪ فرانسویها و 40٪ انگلیسیها و معرفی محله کاماگاساکی در شهر اوساکای ژاپن بهعنوان بزرگترین مکان تجمع بیخانمانها در جهان.
این آمار واقعیتهایی هستند که هیچگاه برای ما ایرانیان گفته نشده و تصویری خیالی از آنچه اروپا و آمریکا و ژاپن و... در ذهن ما خلق کردهاند. این در حالی است که بنابر مراکز بینالمللی همچون سازمان بهداشت جهانی، ایران در بسیاری از شاخصهای جهانی در حوزه سلامت اجتماعی و خدمات رفاهی دارای رتبه خوبی در منطقه و جهان است. اما میبینیم که برخی سلبریتیها به راحتی و بدون هیچ سندی ادعا میکنند مثلا ایران بالاترین میزان مبتلایان به سرطان را دارد و یا سرعت اینترنت از فلان کشور آفریقایی کمتر است، در حالی که با یک جستوجو میتوان به دروغ بودن چنین ادعاهای پرتکراری پی برد.
چرا به اینجا رسیدهایم؟
واقعیت آن است که در جامعه کنونی ایران هم مشکلاتی وجود دارد. جدای از مشکلات ملموس اقتصادی، مشکلات ناملموسی همچون سیستم معیوب آموزشوپرورش، رابطه ضعیف صنعت و دانشگاه، سؤالات و شبهات زیاد دانشجویان، ضعف عمده در آموزش عالی، تهاجم فرهنگی که این روزها نمودهای هنجارشکن آن را بسیار میبینیم و برخی گسستهای اخلاقی، اجتماعی و حتی روانشناختی مشکلاتی هستند که جامعه ایرانی درگیر میان هویت خود و هویت تحمیلشده را آزار میدهد و هیچ فرد باانصافی نیست که وجود آنها را تایید نکند. اما این مشکلات عینی، دلیلی بر چشمپوشی مشکلات سایر کشورها نیست. نباید به دلیل مشکلات اقتصادی خود، واقعیتهای اقتصادی کشورهای دیگر را کتمان کرد. کشورهایی که در ذهن ما بهعنوان بهشت ترسیم شده و جامعه ایرانی را برای رسیدن به آن تحریص میکند.
دلایل اصلی خود تحقیری
در تحلیل چرایی تشدید روند «خودتحقیری» میتوان به سه عامل اشاره کرد که بهصورت همزمان عمل میکنند. اولین دلیل را باید مشکلات اقتصادی دانست. در شرایطی که دغدغه افراد تامین نیازهای زندگی است، اشاره به موفقیتهای خود و شمردن مشکلات کشورهای دیگران نوعی دافعه و مقاومت برای پذیرش واقعیات ایجاد میکند.
نقش نخبگان و سلبریتیها عامل بعدی در ترویج نگاه درجه دومی است. اینکه فلان بازیگر آرزوی زیستن در سایه فلان شیخ فاسد اماراتی را در صفحه خود منتشر میکند، در حالیکه کوچکترین اشارهای به چهره پنهان جامعه امارات نمیکند و یا فلان سلبریتی درباره صدراعظم کشوری دروغ سادهزیستی به خورد ملت میدهد. وقتی بازیگران و افراد سرشناس برای تولد فرزند خود به کانادا و اروپا میروند، این ذهنیت در عامه مردم ایجاد میشود که حتما بهشتی آن سوی مرزها است که این افراد با شوق و البته تبلیغ فراوان بدانجا میروند؛ اینها بخشی از نقش نخبگان و سلبریتیها است.
اما مهمترین نقش در تشدید «خودتحقیری» و حمله به هویت ایرانی در اختیار برخی کانالهای تلگرامی و صفحات اینستگرامی است که با قالب فانتزی به دروغگویی مشغول هستند. ترکیب این سه عامل در کنار مشکلات فرهنگی و اجتماعی نسل جوان سرگردان در وادی هویت، بهعنوان پیشران این روند از سوی کارشناسان مطرح میشود.
چه باید کرد؟
به نظر میرسد باتوجه به واقعیات ایران امروز و شناخت کاستیها و ظرفیتها میتوان دوگونه راهحل برای این بحران ارائه داد. در گونه اول باید خودآگاهی ایرانیان تقویت شود. این خودآگاهی (فهم اینکه تاریخ جدید بشری که از اروپا آغاز شده، مدیون اختراعات و ابداعات مسلمانان در قرون پنجم تا هشتم هجری در حوزههای مختلف علم است) در وهله اول بهعنوان یک محرک انگیزشی میتواند به تقویت خودباوری منجر شود و در وهله دوم منجر به بازتولید عصر طلایی مسلمانان در روزگار جدید باشد. تشریح تمدن طلایی اسلام به محوریت ایران در قرون گذشته، ورود دستاوردهای علمی، فنی و اجتماعی سالهای اخیر به کتب مدارس، برگزاری اردوهای آشنایی با نهادها و مراکز برجسته علمی در نقاط مختلف کشور،استفاده از ظرفیت رسانهها بهویژه برنامهریزی صداوسیما برای تبلیغ مستمر پیشرفتها در رسانه ملی و برخورد با کانالها و صفحات مجازی که تبلیغات دروغین علیه ایران و اسلام منتشر میکنند از جمله راهحلهای فوری این بحران است.
اما دسته دوم که در درازمدت و برای حل بنیادین این روند باید اجرا شود شامل سه دسته زیر است:
۱- نهادهای بالادستی در امور فرهنگی همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی بهعنوان متولی سنجش ارزشها، کنشها و نگرشهای ایرانیان، یک بار دیگر یک پژوهش جامع انجام دهند.
۲- شکافهای جدی بین وضعیت موجود و مطلوب شناسایی و سپس اولویت بندی شود.
۳- متناسب با نوع شکاف، وزارت آموزش و پرورش یا وزارت علوم یا وزارت اقتصاد یا صدا و سیما، یا نیروی انتظامی یا هر نهادی که موثرترین نهاد بر پرکردن آن شکاف است با همکاری جدی و موثر سازمانهای مردم نهاد مرتبط در آن حوزه متولی بهبود شکافها شود.
نقش پررنگ مردم در خنثیسازی
یک توطئه مرموز
اما این راهحلها بدون تحول عامل انسانی بیفایده است. تا وقتی که اکثریت جامعه به دلایل مختلف از جمله ضعف سواد رسانهای و صدالبته عدم آشنایی با گذشته پرافتخار خود و وضعیت واقعی کنونی، در دام فریب دشمنان و برخی داخلیها اسیر است و چشم بر واقعیتها میبندد نباید انتظار داشت تحول خاصی در جامعه رخ دهد. این بحران اما پادزهری دارد به نام «خودباوری».
واقعیت آن است که «خودتحقیری» درست در مقابل «خودباوری» قرار دارد و بدون اینکه خود بدانیم، تبلیغ این موضوع بزرگترین کمک به دشمنان برای عقبنگه داشتن خودمان است. اگر به بیانات بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) مراجعه کنیم به کرات شاهد توجه و تکرار ایشان در باب ضرورت تقویت خودباوری هستیم.بهعنوان مثال ایشان در جایی در آسیبشناسی عملکرد رژیم پهلوی میفرمایند: «مهم این است که ایرانیها بفهمند که خودشان میتوانند کار بکنند. در این طول زمان این معنا را طوری القاء کرده بودند که ایرانیها چیزی نیستند و باید همه چیز را بروند از خارج بیاورند، از اروپا بیاورند، از آمریکا بیاورند. این اسباب این شد که مغزهای ایرانی به کار نیفتد و نگذاشتند به کار بیفتد. ایران افرادش، مردمش، از سایر افراد کمتر نیستند. بلکه از بسیاری بالاترند. لکن نگذاشتند که این استعدادها به کار بیفتد، باید استعدادها را به کار بیندازند و دولت و ملت تأکید کنند از این کسانی که اختراع و ابداع میکنند تاانشاءالله ایران خودش همه چیز را بسازد و مستقل شود.»
به همین دلیل است که رهبر انقلاب همواره به توسعه علم و دانش، بهعنوان کلید توسعه مادی و قدرتیابی جامعه ایرانی، در کشور بهعنوان یکی از اهداف کلیدی انقلاب تأکید میکنند و بر این عقیده هستند که دستیابی به سایر اهداف انقلاب بهویژه تحقق هدف استقلال سیاسی، اقتصادی و فکری جز در سایه مجهز شدن جامعه به سلاح علم و دانش امکانپذیر نمیباشد.
رهبر معظم انقلاب یکی از دستاوردهای پیروزی انقلاب اسلامی را تقویت روحیه خودباوری و شکوفایی استعدادهای جوانان به دلیل بر هم زدن مناسبات مبتنی بر وابستگی به غرب دانسته و بر این عقیدهاند که انقلاب اسلامیتوانست حلقههای وابستگی و خودکامگی علمی را شکسته و روحیه خودباوری و اعتماد به نفس را در میان جوانان تقویت نماید و همین امر زمینههای رشد و شکوفایی علمی را در ایران فراهم ساخت: «قبل از انقلاب به جوانان و غیرجوانان فرصت ابتکار و خلاقیت در زمینه علمی داده نمیشد ... اما انقلاب نیروی استقلال و اتکاء به نفس را در جامعه زنده کرد ... انقلاب اسلامیتوانسته است به این کشور رشد علمی بدهد. رشد علمی ما در این دوره بسیار دشوار نسبت به رشد علمی کشورمان در طول پنجاه شصت سالی که دنیا توانست بیشترین رشد و حرکت علمی را داشته باشد به مراتب بیشتر است.»
حال که دشمن با ترس از تقویت روحیه خودباوری و پیشرفت ایران اسلامی رو به حربه ترویج خود تحقیری در کشور ما از راههای مختلف آورده است، هوشیاری مردم و تلاش مسئولان برای خنثیسازی این حیله و حرکت در مسیر بیانیه گام دوم میتواند یک بار دیگر ناکامی بدخواهان این سرزمین را رقم بزند.