تراژدی فیلمسازانی که از ایران رفتند
احسان منصوبی
در تاریخ سینمای بعد از انقلاب اسلامی ایران فیلمسازانی از ایران رفتند و کار خود را در آن سوی مرزها ادامه دادند، اما به موفقیتی نرسیدند. در این مطلب به کارنامه و سرانجام چهار کارگردان ایرانی که کشور خود را رها کردند و در کشور دیگری به فیلمسازی پرداختند اشاره میکنیم:
یک- امیر نادری: او فیلمساز توانمندی بود که قبل از خروج از کشور چند فیلم نسبتا شاخص مثل «تنگسیر» و «دونده» و همچنین مستندهای «جستوجو1» و «جستوجو2» را ساخته بود. اما نادری وقتی از ایران رفت دیگر نتوانست موفقیت گذشته خود را تکرار کند. موفقیتی که به نظر میرسد بیش از هر چیز مرهون زندگی در این سرزمین و تنفس در فضای فرهنگی ایران بود. چرا که آثاری که خارج از ایران ساخت، ازجمله «منهتن از روی شماره»، «کات»، «کوه» و... در حد آثاری که در ایران میساخت نیستند و هرگز موفقیت چشمگیری نداشتند. به نظر میرسد که امیر نادری برای تکرار فیلمهای ماندگار و موفقیت گذشته خود چارهای جز اینکه به «آب، باد، خاک» خودش بازگردد ندارد.
دو- محسن مخملباف: او نمودی از شارلاتانیسم در سینمای ایران است. مخملباف در اوائل دهه 60 با پول بیتالمال، چهار، پنج فیلم بد ساخت تا الفبای فیلمسازی را یاد بگیرد. او خود را عنصری رادیکال و تندرو نشان میداد، تا جایی که میگفت من با عوامل سینمای قبل از انقلاب در یک لانگشات هم نمیایستم. اما در فیلم «ناصرالدینشاه آکتور سینما» با آنان در کلوزآپ ایستاد!همچنین اکبر عبدی را در فیلم «هنرپیشه» و دوست و همکار نزدیک خود محرم زینال زاده و نسل جوان آن موقع را در فیلم «سلام سینما» به شدت تحقیر کرد. مخملباف بعدها با وجود بازتر شدن فضای سینما اما چون فهمید که دیگر تمام شده است و حرف تازهای برای گفتن ندارد از سینمای ایران «فرار» کرد. او در این بیست و اندی سال که از کشور خارج شده به غیراز وطن فروشی، فحاشی به انقلاب و ملت شریف ایران و عوامل سینما و ساخت چند فیلم آماتور، کار خاص دیگری نکرده است. حتی جشنوارههای خارجی نیز او را جدی نمیگیرند و مدت هاست که پایش به این محافل هم نرسیده است. مخملباف به طوری از عرصه سینما محو شده است که نسل جدید اصلا او را نمیشناسد و به قول سینماییها «فید» شده است. او چند سالی است که برای کسب معاش، به پادویی برای اسرائیل رو آورده و چند فیلم بسیار ضعیف و سطح پایین نیز برای آنها ساخته است. آنقدر بدبخت شده که گفته میشود دخترش خرج زندگی او را تامین میکند.
سه- بهمن قبادی: البته او فیلمساز حقیری است؛ چه آن زمان که برای دستیاری کیارستمی خواهش و تمنا میکرد و چه آن زمان که از سبک فیلمهای او کپیبرداری میکرد و ادعای کیارستمیبودن داشت! نه زمانی که در ایران بود جدی گرفته شد و نه بعدها که به خارج از کشور رفت، کسی او را تحویل گرفت. چه زمانی که «زمانی برای مستی اسبها»، «لاکپشتها پرواز نمیکنند» و «نیومانگ» را ساخت کسی او را بهعنوان یک کارگردان مهم و بزرگ شناخت و چه وقتی که به ساخت فیلم مبتذل و ضعیف «گربههای ایرانی» رو آورد! بهمن قبادی پس از یک دهه خروج از ایران و ساخت یک فیلم ضدایرانی با بازی بهروز وثوقی و یک خواننده مبتذل لس آنجلسی، هرگز فیلمی نساخت و مدتی است که دیگر از عرصه سینما محو شده است.
چهار- بهرام بیضایی: برخی او را فیلمساز بزرگی میدانند، البته گاهی افرادی را بیشتر از آنچه واقعاً هستند بزرگ میکنند. اما به هر حال، آخرین اثر بهرام بیضایی، فیلم «بد» وقتی همه خوابیم بود. فیلمی که بیشتر به یک نوع تسویه حساب شخصی با اهالی سینما شباهت داشت و موفقیتی در پی نداشت. بیضایی پس از خروج از ایران هیچ فیلمی نساخت و به غیراز اجرای چند نمایش در آمریکا، هیچ فعالیتی ندارد.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که هر هنرمند و فیلمسازی به سرزمین و آداب و رسوم و مردم خودش تعلق دارد و هیچ هنرمند و فیلمسازی با جلای وطن و وطن فروشی به جایی نخواهد رسید.