kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۲۳۵۰
تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۹:۳۴

افغانسـتان بر سردو راهـی انتخابات و مذاکره با طالبان



سبحان محقق

اشاره
افغانستان کشوری است که با یک روند سیاسی مبهم و پرتلاطم دست و پنجه نرم می‌کند و در این کلاف سردرگم، هیچ جریانی مورد اعتماد جریان‌های مقابل و مردم افغانستان نیست. مردم به کارآمدی و سلامت دولتی‌ها اعتماد ندارند و به همین خاطر، رقبتی به انتخابات نشان نمی‌دهند و کسانی هم که رای می‌دهند، به چهره‌های سیاسی جا افتاده، احزاب مطرح و رهبرزادگان رای نمی‌دهند.
دولت کابل هم از سر اجبار، به مذاکره با طالبان تن می‌دهد و حتی به گفت‌و‌گوهای پشت پرده میان طالبان و آمریکا رضایت می‌دهد. آمریکا به دنبال منافع خود است و در این مسیر، همه چیز دیگر را نادیده می‌گیرد. طالبان نه با دولت کابل میانه‌ای دارد و نه آمریکا را می‌خواهد. جامعه جهانی نیز طالبان را نمی‌خواهد و اقدامات آن را نمی‌پسندد.
در یک چنین بستری، مردم و رهبران افغانستان بر سر دو راهی انتخابات و یا مذاکره با طالبان مانده‌اند. به همین خاطر، دولت کابل انتخابات ریاست جمهوری را مرتبا به تعویق می‌اندازد. شرایط فوق و راه‌حل‌های احتمالی بدیل، در مقاله حاضر مورد بررسی و تحلیل قرار می‌گیرد.                                                                                            سرویس خارجی

هیچ مشخص نیست انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که قرار است اواخر تیر ماه برگزار شود، آیا برای بار سوم به تعویق می‌افتد یا نه. با توجه به اوضاع و احوال جاری افغانستان، به نظر می‌رسد که همه جناح‌ها و جریان‌ها و گروه‌های سیاسی و مردم و حتی طالبان، نسبت به تاثیرگذار بودن انتخابات در فرایند سیاسی افغانستان، دچار تردید شده‌اند و فقط در این مورد وحدت نظر دارند.
مردم و بسیاری از نخبگان و مقامات دولتی افغانستان مثل ناظران و کارشناسان، به این اعتقاد رسیده‌اند که انتخابات در افغانستان بیش از اینکه تاثیرگذار باشد، خود اسیر عوامل دیگری مثل حضور آمریکا، حملات طالبان، مواد مخدر، زیر ساخت‌های ویران اقتصادی، فقر عمومی و فساد و بی‌کفایتی حاکمان افغانستان است.
در اینجا ما تلاش می‌کنیم که علاوه‌بر تدقیق در نگاه‌های متفاوت بازیگران عرصه سیاسی افغانستان نسبت به دو مسئله مهم «انتخابات» و «مذاکره»، در مورد ظرفیت‌های بدیل خروج از بن بست سیاسی جاری در افغانستان، مثل «لویه جرگه» نیز مباحثی را ارائه می‌کنیم.
دولت
 دولتی‌ها و مقامات کابل به دو دلیل مشخص، زیاد بدشان نمی‌آید که زمان برگزاری انتخابات به طور مکرر عقب بیفتد؛ اول اینکه به خوبی می‌دانند اگر یک انتخابات سالم و شفاف بر‌گزار شود، پایان حضور آنها در قدرت هم به احتمال زیاد، رقم خواهد خورد. در حال حاضر نیز حضور رئیس‌جمهور و مقامات فعلی در مسند قدرت، غیرقانونی است، چون طبق قانون اساسی دوره آنها به پایان رسیده است.
 دوم، مذاکره با طالبان است؛ در صورتی که این مذاکره نتیجه بدهد، برای «اشرف غنی» رئیس‌جمهور افغانستان، یک دستاورد محسوب خواهد شد و او سایر مقامات می‌توانند از این اتفاق به‌عنوان یک اهرم و برگ برنده، در انتخابات استفاده کرده و احتمال پیروزی خود را بیشتر کنند.
علاوه‌بر آن، مقامات دولتی دریافته‌اند که تا مسئله طالبان حل نشود و تا زمانی که این گروه سلاح را بر زمین نگذارد، شرایط یاس‌آور موجود عوض نخواهد شد و افغانستان از فاز جنگی و امنیتی خارج نمی‌گردد.
به همین خاطر، دولتی‌ها مذاکره با طالبان را می‌پذیرند، چه خودشان در یک طرف میز نشسته باشند و چه حتی بدون حضور نمایندگان دولت، طالبان و آمریکا در پشت درهای بسته مذاکره بکنند.
مقامات کابل واقعا به این نتیجه رسیده‌اند که مذاکره با طالبان، از سر رضایت نیست، بلکه از سر ضرورت، ناچاری، ناامیدی و درماندگی است.
مردم
انتخابات پارلمانی سال گذشته افغانستان برخی چیز‌ها را در‌باره ذائقه مردم مشخص کرده است؛ اول اینکه حضور ضعیف آنها در انتخابات، هرچند دلایل امنیتی داشته و بسیاری به دلیل ترس از جان خود و نبود امکانات لازم، در انتخابات شرکت نکرده بودند، ولی این مشارکت ضعیف، ناامیدی آنها را هم نسبت به روند سیاسی موجود آشکار کرده است.
آن دسته از مردمی که در انتخابات شرکت کرده‌اند هم با رای خود، نشان داده‌اند که نسبت به چهره‌های سیاسی مطرح، رهبرزادگان، احزاب معروف و مقامات، اقبالی ندارند. رای دهندگان افغانستان به جای این مقامات و چهره‌ها، به افراد متمول و سرمایه‌داران رای داده بودند. این نوع رای‌دهی هم فقر و نداری مردم را بر ملا می‌کند و هم نشان می‌دهد که فرهنگ جامعه افغانستان با انتخاب دموکراتیک، فاصله زیادی دارد. در این کشور اصولا ساختار قومیتی و اجتماعی سد راه هرگونه ساز و کار دموکراتیک است، زیرا رهبران قومی جلوی مشارکت دموکراتیک را می‌گیرند.
در کل، برای مردم افغانستان، حضور در پای صندوق‌های رای اولویت ندارد؛ زیرا آنها از جنگ داخلی میان دولت و طالبان خسته شده‌اند، حضور آمریکا را در کشورشان نمی‌خواهند، از بی‌کفایتی و فساد مسئولان و مقامات به تنگ آمده‌اند و به این نکته مهم پی برده‌اند که در شرایط فعلی، انتخابات درد آنها را دوا نمی‌کند.
مردم حضور آمریکا را نمی‌خواهند، زیرا عملا به این نتیجه رسیده‌اند که این حضور مترادف با تداوم جنگ داخلی است. آنها به علاوه، می‌دانند که اگر حضور نظامی آمریکا در افغانستان ادامه پیدا کند، آنها صرفا باید شاهد گسترش فساد میان مقامات کابل و مسئولان محلی باشند.
از جمله مشکلات غامضی که روی ملت افغانستان سایه انداخته، این است که این ملت گرفتار یک تناقض ساختاری است؛ از یک طرف برای بازسازی و توسعه کشور، نیاز به کمک‌های مالی و تکنولوژیک خارجی دارد، از طرف دیگر، کمک‌کنندگان به دنبال منافع خودشان هستند و اصولا ملت افغانستان را نادیده می‌گیرند. شاید در شرایط فعلی، استخراج و فروش نفت می‌توانست یک مسیر مستقل موقتی را برای دولت و مردم افغانستان ایجاد می‌کرد. اما، مشکل اینجاست که این کشور نفت و یا لا اقل چاه نفت آماده بهره‌برداری ندارد.
آمریکا
آمریکا هم پس از 18 سال حضور در افغانستان، به این نتیجه رسیده که بدون طالبان، نمی‌تواند بر افغانستان کنترلی داشته باشد. به همین خاطر، برای آمریکایی‌ها نیز انتخابات در افغانستان اهمیت ثانوی دارد. اما اینکه آیا آمریکا می‌تواند با طالبان به توافق برسد، مسئله دیگری است.
در ارتباط با مفاد گفت‌و‌گو‌های پشت پرده میان «زلمای خلیلزاد» نماینده آمریکا، و «ملا برادر» فرستاده طالبان در دوحه، کسی چیزی نمی‌داند. ولی نکته مهمی را که باید به یاد داشته باشیم، این است که دو طرف هرگز منافع ملت افغانستان را در مذاکرات خود، ملاک قرار نمی‌دهند؛ طالبان می‌خواهد به هر ترتیبی که شده، به قدرت برگردد و آمریکا هم به دنبال خروج از بن بست 18 ساله است. باید به یاد داشته باشیم که اگر طالبان بتواند امتیازات لازم را به واشنگتن بدهد و خصوصا در مقابل ایران، سد ایجاد کند، آمریکا یک شبه پشت دولت کابل را خالی خواهد کرد و بازگشت طالبان به کابل را می‌پذیرد.
در هر حال، برای آمریکا هم مثل سایر بازیگران صحنه افغانستان، برگزاری انتخابات در موعد مقرر، اهمیتی ندارد و هم اکنون همه توجه کاخ سفید به مذاکره با طالبان است.
طالبان
طالبان در این میان، با حضور آمریکا در افغانستان مخالف است و مقامات کابل را فاسد و مزدور آمریکا می‌داند. این گروه فقط در یک چیز با مردم افغانستان، دولت کابل و آمریکایی‌ها هم عقیده است و آن، بی‌تاثیر بودن انتخابات در روند تحولات سیاسی افغانستان است!
همین ‌اشتراک‌نظر همه‌جانبه میان نیروهای سیاسی درگیر در افغانستان است که باعث می‌شود همه مذاکره و گفت‌و‌گوی صلح را بر انتخابات ترجیح بدهند. اما ،‌ای کاش مشکل افغانستان با این‌اشتراک نظر، حل می‌شد. قضیه پیچیده‌تر از اینها است؛ هر چند بازیگران روی تفوق مذاکره بر انتخابات اجماع دارند، ولی هر کسی از این گفت‌و‌گو و مذاکره، مراد خودش را طلب می‌کند؛ طالبان می‌خواهد که نظامیان آمریکایی بروند و خودش جای دولت کابل را بگیرد، مردم و دولت افغانستان، از سر ناچاری به گفت‌و‌گو با طالبان رضایت داده اند، تا مملکت از بن‌بست کنونی خارج شود، آمریکا نیز همان طور که‌اشاره شد، به دنبال منافع خود است؛ چه با مذاکره و چه با انتخابات. با این اوصاف، کلاف سردرگم روند سیاسی جاری تا اطلاع ثانوی، به عمر خود ادامه خواهد داد و ممکن است که مردم و مقامات مدت‌ها بر سر دوراهی مذاکره و انتخابات، مردد باقی بمانند.
لویه جرگه
لویه جرگه به عنوان یک نهاد جا افتاده سنتی در افغانستان، که کار ویژه‌اش خارج کردن روندهای سیاسی کشور از بن‌بست و ایجاد وفاق و وحدت بوده است، دیگر آن تاثیر و کارایی سابق را ندارد و به گفته برخی کارشناسان، سهم لویه جرگه در تحولات افغانستان، اکنون به زیر پنج درصد رسیده و البته، این اتفاق بسیار ناخوشایندی است؛ زیرا این کشور به دلایلی که برخی از آنها در خلال مطلب حاضر ذکر شده، در شرایط بسیار ملتهبی به سر می‌برد و از دست هیچ فرد یا نهادی هم برنمی‌آید که میان گروه‌ها، جریان‌ها، اقوام، قطب‌های قدرت و مردم اجماع و وحدت ایجاد بکند.
از لحاظ تاریخی، «حاکمان کابل» هم مثل لویه‌جرگه، می‌توانستد صلح و آرامش را در افغانستان بر قرار و آن را برای مدت‌ها حفظ بکنند. لویه‌جرگه به خاطر فراگیر بودن و حضور صدها نفر از نمایندگان اقوام و اقشار مختلف مردم در آن، یک داور قدرتمند و ذی‌نفوذی محسوب می‌شده است. اما، منشا قدرت و مشروعیت حاکمان کابل، بی‌طرفی آنها نسبت به اقوام چهارگانه هزاره، پشتون، تاجیک و ترکمن بوده است. کابل‌نشین‌ها به لحاظ تاریخی، حکم داور بی‌طرف را داشته و در زمان بروز اختلاف میان اقوام و قبایل، بین آنها داوری می‌کرده‌اند. اما، با روی کار آمدن کمونیست‌ها و سوار شدن آنها بر اریکه قدرت در سال 1379، این نقش تاریخی از کابل گرفته شد و به همین دلیل، طی دهه‌های گذشته، نقش لویه جرگه(به جای حاکمان کابل) در تحولات سیاسی افغانستان، حساس‌تر و مهم‌تر شده بود. اما، اکنون تحولات میدانی نشان می‌دهد که از نفوذ لویه جرگه بر جامعه افغانستان، نیز کاسته شده است و مردم نسبت به این نهاد سیاسی نیز مثل سایر نهادهای سیاسی و مقامات، دلسرد شده‌اند و به جلسات و تصمیمات آن، اعتنایی ندارند.
حامد کرزای
در جامعه افغانستان، جای شگفتی اینجاست که بخش‌هایی از مردم و بسیاری از نخبگان این کشور، نسبت به «حامد کرزای» رئیس‌جمهور سابق افغانستان، نظر مثبتی دارند.
کرزای از لحاظ منشا نخبگی، جزو مجاهدین ضد شوروی سابق محسوب می‌شود و حتی پدرش در نبرد با نیروهای متجاوز روسی شهید شده است. با این حال، کرزای به طور معمول نباید مورد اقبال مردم افغانستان باشد، چون در هر صورت، او در سال 2001 به همراه ‌تانک‌های آمریکایی وارد افغانستان شده بود و مردم وی را عامل آمریکا می‌دانسته‌اند.
اما، چند چیز باعث افزایش محبوبیت رئیس‌جمهور سابق افغانستان شده است؛ اول، زیرکی کرزای در پاک کردن گذشته خود است؛ بدین طریق که او در دوران ریاست جمهوری خود(برخلاف دولت فعلی این کشور)، رویه مستقلی را در پیش گرفته و هر چه به پایان ریاست جمهوری نزدیک‌تر می‌شده، حملات کلامی خود به آمریکا را شدید‌تر می‌کرده است. کرزای آمریکا را عامل تداوم جنگ در افغانستان می‌دانسته و واشنگتن را به خاطر کشتار مکرر غیرنظامیان افغان، شدیدا مورد سرزنش قرار می‌داده است. همین باعث شد که کرزای به جای عامل آمریکا، به چهره‌ای ضدآمریکایی در جامعه افغانستان تبدیل شده است.
مورد دوم، بی‌طرفی رئیس‌جمهور سابق افغانستان نسبت به اقوام در عرصه عمل بوده است. این رویه کرزای باعث شد که او علاوه‌بر قوم پشتون، در میان سایر اقوام نیز هواداران زیادی برای خودش دست و پا کند.
سومین عاملی که باعث شده است توجه مردم افغانستان بار دیگر به کرزای جلب شود، عملکرد ضعیف دولت فعلی چه در سیاست داخلی و چه در نوع تعامل با همسایگان است. از نگاه بسیاری از نخبگان افغان، دولت کرزای در مقایسه با دولت کنونی، بسیار پاک‌تر و کارآمد‌تر بوده
است.
به همین خاطر، بسیاری از کارشناسان رئیس‌جمهور سابق را به عنوان یک گزینه و بدیل برای خروج افغانستان از بن‌بست سیاسی جاری مطرح می‌کنند و لااقل، معتقد هستند که اگر او نیز در انتخابات آتی ریاست جمهوری، در کنار سایر کاندیداها قرار بگیرد، انتخابات معنادار‌تر و تنور انتخابات داغ‌تر می‌شود.
جمع‌بندی
در افغانستان شرایط به قدری فاجعه‌بار است که مردم همه اهرم‌های بالقوه و بالفعل در این کشور را نسبی می‌بینند؛ آنها به دنبال خروج از شرایط ناامن و فقر اقتصادی مزمن هستند و از جنگ خسته شده‌اند. برای مردم و نخبگان افغانستان فرقی نمی‌کند که چه چیزی آنها را از این وضعیت فاجعه بار خلاص می‌کند. آنها از همین منظر به انتخابات، مذاکره با طالبان و بازگشت فردی مثل حامد کرزای به عرصه سیاسی نگاه می‌کنند.
در هر صورت، ملت افغانستان از وضعیت موجود، خصوصا حضور نیروهای آمریکایی در کشورشان به ستوه آمده‌اند و حس می‌کنند که برای تغییر شرایط هم خلع سلاح هستند.