بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینهها و شرایط انعقاد معاهده برجام -35
حفظ اقتدار ملی در جهان آشفته
سهراب صلاحی
به همین دلیل است که به تعبیر محمد البرادعی، مدیرکل اسبق آژانس اتمی، «در سال 1382 ایرانیها بسیار مشتاق بودند اما دولت وقت ایالات متحده به ریاست جورج دبلیو. بوش مشتاق نبود. من شدیداً طرفدار واقعیت بودم و بخشی از واقعیت این بود که آمریکاییها و اروپاییها از ارائه مدارک و اطلاعات مهم درباره ادعاهایشان راجع به برنامه هستهای ایران مضایقه میکردند. آنها علاقهای به مصالحه با تهران نداشتند و تغییر رژیم به هر وسیلهای را ضروری میدانستند»، زیرا آنچه مشکل مینمود این بود که ایران با انقلاب خویش که نوک اصلی آن علیه آمریکا بود نه اینکه توانسته بود در نظم جهانی موردنظر آمریکا خلل ایجاد نماید بلکه در صورت پیشرفت این کشور مشکلات آمریکا در ادامه حضور در منطقه و سلطه بر انرژی را بیشتر میکرد. طبعاً تلاش آمریکاییها برای تغییر نظام جمهوری اسلامی شامل جلوگیری از ارتقای جایگاه ایران در ساختار نظام بینالملل نیز میشد که در صورت ورود ایران به باشگاه هستهای جهان بسیار تقویت شد. به همین جهت است که این هدف سومین دلیل پروندهسازی آمریکاییها از موضوع هستهای ایران را تشکیل میدهد.
2-3. جلوگیری از ارتقای جایگاه ایران در نظام بینالملل
بیتردید هر کشوری که در جهان امروز مصمم باشد از منافع ملی و ارزشهای خود حفاظت نماید، لاجرم باید نقشی برجسته در محیط بینالملل داشته باشد که مهمترین الزام آن، برخوردار بودن از منابع متکثر قدرت است. در این راستا کشوری که به باشگاه هستهای جهان وارد و از ذخایر استراتژیک اورانیوم غنیشده برخوردار باشد علاوهبر تحکیم بازدارندگی و کسب قدرت، از ارتقای قدرت در ساختار نظام بینالملل نیز برخوردار خواهد شد. به همین دلیل کشورهای عضو شورای امنیت پسازاینکه به این توانایی مجهز شدند، تلاش داشتند با تشکیل کلوپ هستهای از ورود دیگر کشورها به آن جلوگیری نمایند اما امروزه این واقعیت که تنها ساخت و یا داشتن بمب اتم نیست که باعث بازدارندگی و ارتقای قدرت در نظام بینالملل خواهد شد بلکه بازدارندگی هستهای بدون تسلیحات هستهای و با داشتن ذخایر لازم از اورانیوم غنی شده که خطرات و هزینههای نگهداری بمب هستهای نیز در برندارد، امری مقبول و پذیرفتهشده است.
بر این اساس و ازآنجاکه جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر آموزههای انقلاب اسلامی، رویکرد جدیدی در نظام بینالملل و خارج از بلوکبندی نظام سلطه ایجاد کرده که خواهان زیادی در بین ملتها و دولتهای بسیاری که سالهای مدیدی به جهت برخوردار بودن بعضی قدرتها از سلاح هستهای مانند آمریکا، آنها مجبور بودند که در مقابل زورگویی، تفرعن و تکبر آنها ساکت و یا دستورات آنها را اطاعت نمایند، با الهامبخشی انقلاب اسلامی، از استکبار متنفر شده و ازاینرو جمهوری اسلامی ایران با برخورداری از عمق استراتژیک و منابع متکثر قدرت که اساس آن بر مردم بنیان بودن قدرت، تلاش و مجاهدات نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی و نفوذ اسطورهای در بین ملتها است، نظام اسلامی را در رأس قطب قدرت جدید که معتقد به پیشرفت و عدالت برای همه ملتها است قرار خواهد داد و باعث خواهد شد که بسیاری از ملتها و دولتها، پشتیبان اصلی خود را جمهوری اسلامی ایران قرار دهند که البته باعث افزایش قدرت داخلی نظام در بسیاری از حوزهها و ازجمله اقتصاد نیز خواهد شد.
از سوی دیگر با التفات به ویژگی نظام بینالملل موجود یعنی آنارشی (هرجومرج) بودن آن و این واقعیت که در چنین نظامی بحث دفاع از خود و یا به تعبیر بهتر «خودیاری»، اولین مفهومی است که به ذهن هر تحلیلگر راهبردی و حتی مردم عادی خطور خواهد کرد و از دگر سو با توجه به نقش راهبردی منطقه در شکلیابی نظم نوین بینالملل و نقش راهبردی جمهوری اسلامی ایران در این منطقه، تلاش برای افزایش قدرت در ساختار نظام بینالملل، اولین وظیفه نظام اسلامی است زیرا و همانگونه که بارها و در خلال مباحث مختلف در این نوشتاراشارهشده است، آمریکاییها درصدد دستیابی به هژمون جهانی هستند که بدون سلطه بر ایران امکان رسیدن به این هدف ممکن نخواهد بود. ازاینرو با توجه به اینکه در مقولات مختلف اجتماعی، امنیت اولویت اول برای هر کشوری است، نتیجه اینکه تسلط ایران بر دانش هستهای از بعد بازدارندگی نیز یک وظیفه است و هر ایرانی فارغ از هر اعتقاد و اندیشه و گرایشی، اگر نیمنگاهی به مسائل راهبردی منطقه و جهان داشته باشد این واقعیت را تصدیق خواهد کرد که تسلط بر دانش هستهای در حد اعلای آن برای امروز و فردای ایران، یک ضرورت است.
در مقابل از مهمترین دلایل تصمیم آمریکا مبنی بر ایجاد کاست هستهای در جهان، جلوگیری از برخورداری ایران از حقوق و منافع فناوری صلحآمیز هستهای است. اگر فرآیند تصمیمات و رفتارهای آمریکاییها برای ممانعت از برخورداری کشورهای غیرهستهای در برخوردار شدن از منافع صلحآمیز هستهای مورد تحلیل قرار گیرد، همانطور که آمریکاییها در کنفرانس انپیتی نشان دادند، این واقعیت تلخ آشکار شده و خواهد شد که آنها در تلاش بوده و هستند که اساساً ماده 4 انپیتی را حذف و کاست هستهای بهصورت زیر را بر جهان حاکم نمایند.
1. کشورهای عضو دائمی شورای امنیت که رسماً جنگافزار هستهای دارند و کلوپ هستهای را تشکیل دادهاند.
2. کشورهایی که قدرت هستهای شناخته نمیشوند اما به جنگافزارهای هستهای دست یافتهاند. هند، پاکستان، کره شمالی و رژیم صهیونیستی
3. کشورهای دارنده تکنولوژی هستهای در سطح عالی مانند آلمان، ژاپن، کانادا، برزیل و آرژانتین. اکنون ایران نیز با دستیابی به چرخه کامل سوخت هستهای در ردیف این کشورها قرار گرفته است.
4. کشورهای مصرفکننده مواد و تکنولوژی هستهای، یعنی دارندگان نیروگاه هستهای که فاقد چرخه سوخت هستهای هستند.
5. کشورهای بیبهره از این تکنولوژی
کلوپ هستهای و بهویژه آمریکاییها در تلاش هستند تا با قرار دادن پالایههایی، این کشورها نتوانند از گروه خود بالاتر روند. ازاینجهت دستیابی جمهوری اسلامی ایران به چرخه کامل سوخت هستهای که در سال 1386 رخ داد و جمهوری اسلامی ایران را در گروه سوم قرار داد برای آمریکاییها بهخصوص اینکه همزمان در باتلاق عراق گرفتارشده بودند بسیار ناخوشایند بود.
حال سؤال این است که آیا از تلاش آمریکا برای محروم کردن ملت ایران از دانش و صنعت هستهای، این نتیجه مبرهن نیست که این کشور هویت و استقلال ملت ایران را نشانه رفته است؟ آیا در این صورت مسئولین نظام راه دیگری غیر از تلاش برای قدرتمند کردن ایران که یکی از جلوههای بارز آن هستهای شدن کشور است، داشته و دارند؟ وقتیکه برخلاف همه مقررات بینالمللی و برخلاف مفاد آشکار انپیتی یک دولت تصمیم میگیرد از هر طریقی پیشرفت یک ملت را سد نماید کدام قاعده و مقرره حقوق بینالمللی است که از تلاشهای یک کشور برای پیشرفت یک ملت پشتیبانی کند. مفروض که وجود هم داشته باشد، کدام ضمانت اجرایی واقعی در عرصه بینالمللی وجود دارد که بتواند تصمیمهای دولت آمریکا برای جلوگیری از پیشرفت جمهوری اسلامی ایران را نقض و دولت این کشور را به جهت نقض صریح مقررات بینالمللی و انپیتی که مطابق حقوق بینالملل، مسئولیت بینالمللی دارد، پیگیری، محاکمه و مجبور به پرداخت خسارت نماید. آیا در نظام بینالملل موجود که ویژگی بارز آن به تعبیر واقعگرایان، آنارشیک بودن است ضمانتی غیر از دستیابی به قدرت برای زنده ماندن وجود دارد؟ دلیل اصلی تلاش مخفیانه ایران برای تکمیل صنعت هستهای خود، تأمین نیازهای علمی و فنآوری برای زنده ماندن ملتی است که حداقل و مطابق تپه سیلک کاشان پنج هزار سال سابقه مکتوب تاریخی دارد. آنگاه اگر کشوری که سابقه تاریخی آن به 250 سال نمیرسد، میتوانست ملت ایران را از پیشرفت بازدارد، آیندگان در رابطه با نسل و مسئولین فعلی ایران چه قضاوتی خواهند داشت و درصورتیکه آمریکا موفق میشد ایران را از دستیابی به فنآوری هستهای محروم نماید، آیا گسترش دیکتاتوری جهانی آمریکا بسیار سهل و آسان نمیشد.