kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۱۶۹۱
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۲۰:۰۰

نگاهــی اجمالــی به سیمای ادبـی امام خمینی(ره)



رضا اسماعیلی
من به خال لبت، ای‌ دوست! گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شُدم
فارغ از خود شدم و کوسِ «اناالحق» بزدم
همچو منصور خریدار سر‌دار شُدم
غم دلدار، فکنده است به جانم شرری
‌که به جان آمدم و شُهره‌ بازار شُدم
دَر میخانه گُشایید به رویم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شُدم
جامه‌‌ زُهد و ریا کَندم و بر تن کردم
خرقه‌‌ پیر خراباتی‌ و هُشیار شُدم
واعظ شهر، که از پند خود آزارم داد
از دَم رِند می‌آلوده، مَددکار شُدم
بگذارید که از بُتکده یادی‌ بکُنم
من که با دست بت میکده بیدار شُدم (1)
امام خمینی: عاشقی صادق
و عارفی واصل
  پس از ارتحال ملكوتي حضرت امام(قدس‌سره الشريف)، براي بسياري از مردم باور اين كه غزلي تا بدين حد زيبا و عارفانه، سروده همان عزيزي است كه انقلابي‌ترين مرد جهان نام گرفته است، كار بسيار سخت و دشواري بود، چرا كه طرفداران و دوستداران امام درايران و جهان، پيش از اين او را تنها به عنوان مرجعي ديني و رهبري سياسي مي‌شناختند. غزلی که در آیینه آن می‌توان سیمای عرفانی امام را به صورت تمام و کمال به تماشا نشست.
  واقعيت اين است كه استقامت و پايمردي حضرت امام در سال هاي سخت انقلاب و مبارزه، بيش‌تر از ايشان چهره اي انقلابي و سياسي ساخته بود و تصويري كه مردم از رهبر كبير انقلاب در ذهن داشتند، تصوير مجاهدي نستوه و سازش‌ناپذير بود كه با اعلاميه‌ها و سخنراني‌هاي انقلابي و آتشين خود، نه تنها آتش در خرمن استبداد و اختناق ستم‌شاهي زده بود، بلكه روح بيداري و آزادي‌خواهي را در كالبد همه مستضعفان جهان دميده بود، آن چنان‌كه اصحاب زر و زور و تزوير و پرچمداران اسلام آمريكايي وقتي نام امام خميني(س) را مي شنيدند، زانوي غم به بغل گرفته و همچون ديوانگان خود رابه در و ديوار مي كوبيدند!
  امام خمینی كه با توكل بر خدا، زنگ مرگ ديكتاتورها را در سراسر گيتي به صدا درآورده بود، در پشت سيماي پرصلابت و استوار خویش به عنوان یک انقلابی بزرگ، سيماي ديگري نيز داشت كه كمتر شناخته‌شده بود. سيماي عاشقی صادق و عارفی واصل كه همچون لسان الغيب حضرت حافظ شيرازي فلسفه خلقت هستي و عالم آفرينش را عشق مي‌دانست و مي فرمود: «پيرم، ولي به گوشه چشمي جوان شوم!»، يا هرگاه كه دلش از دغل بازي و مقدس مآبي خرقه‌پوشان زهد فروش به تنگ مي آمد، رندانه مي‌سرود:
واعظ شهر كه از پند خود آزارم داد
از دم رند مي آلوده مددكار شدم
بگذاريد كه از بتكده يادي بكنم
من كه با دست بت ميكده بيدار شدم
  سخن گفتن از مردي كه روزگار از درك حضور او به خود مي بالد، كار آساني نيست. مردي كه دست تاريخ معاصر، به ارتفاع فهم او نمي رسد و زبان زمين، از تكلم كرامات او عاجز و از وصف او ناتوان است. به راستي امام خميني(ره) كه بود؟ مجاهد، عالم، فيلسوف، سياستمدار، عارف، عاشق، شاعر و...؟! در پاسخ بايد گفت كه آن عبد صالح خدا، همه اين‌ها بود ونبود! بدين معنا كه ابعاد وجودي اين انسان كامل چنان بسيط و گسترده بود كه در مسير سير الي الله ظرفيت پذيرش هرگونه فضيلت و كرامتي را داشت و در اين مسير نوراني تلاش مي‌كرد با استعانت از ذات اقدس پروردگار و فيض روح‌القدس براي رسيدن به قاف كمال، تمام توانمندي‌هاي بالقوه خويش را به فعليت درآورد. از همين رو در عين آن كه عالمي عامل و سياستمداري تيزبين و آينده‌انديش بود، عارفي كامل، عاشقي صادق و شاعري لطيف و دقيقه‌ياب بود كه در طلب وصل حضرت‌ دوست (جل جلاله) چون پروانه خود را به آتش مي‌زد و در قلب شعله عاشقانه چنين مي‌سرود:
فرخ آن روز كه از اين قفس آزاد شوم
از غم دوري دلدار رهم، شاد شوم
نسبت عالمان دینی با شعر
   با بررسی و واکاوی زندگی ادیبان و شاعران نام‌آور پارسی زبان در می‌یابیم که اکثر این بزرگان پیش و بیش از آنکه شاعر باشند، حکیم، فقیه، فیلسوف، مفسر، و محدث بوده‌اند و شعر و شاعری دغدغه و دل مشغولی اصلی آنان نبوده است، چنانکه سعدی در غزلی می‌گوید: «همه قبیله من عالمان دین بودند». حضرت امام خمینی(ره) نیز در پاسخ عروس خویش که از ایشان درخواست شعر می‌کند، فروتنانه می‌گوید: «اینک چون تو با اصرار خاص به خودت از من شعر خواستی باید به حق بگویم که نه در جوانی که فصل شعر و شعور است و اکنون سپری شده، و نه در فصل پیری که آن را هم پشت سر گذاشته‌ام، و نه در حال ارذل العُمُر (پیری و سالخوردگی) که اکنون با آن دست به‌گریبانم قدرت شعرگویی نداشتم، گویند کسی گفت که من قوّه‌ام در جوانی و پیری فرق نکرده، زیرا این سنگ را نه در جوانی توانسته‌ام بلند کنم و نه در پیری، من نیز همین را می‌گویم که من در شعر و ادب فرقی نکردم که در جوانی شعر نتوانستم گفتن و نیز در پیری. اینک گویم:
«شاعر اگر سعدی شیرازی است
بافته‌های من و تو بازی است‌»
(صحیفه امام خمینی، جلد 20، صفحات 166 و 167)
حال این سؤال پیش می‌آید که اگر بزرگان و عالمان برجسته دینی همچون امام دغدغه شعر و شاعری نداشتند، چرا شعر می‌سرودند؟! و راز این گرایش چیست؟ در پاسخ باید گفت که عالمان دین هیچ گاه داعیه شاعری نداشته‌اند و بیش‌تر از این منظر که شعر محملی مناسب برای رمزگشایی از دقایق فلسفی و عرفانی، رسانه‌ای قدرتمند برای ارتباط با مردم، و هنری تاثیرگذار برای تبلیغ و ترویج معارف و آموزه‌های دینی و اخلاقی است، به وادی شعر و شاعری کشیده می‌شدند.
در واقع عالمان، عارفان، و فیلسوفان شاعری چون حکیم خیام نیشابوری، میرداماد، سهروردی(شیخ‌اشراق)، شیخ بهایی، ملا هادی سبزواری، علامه حلی، ملا محسن فیض کاشانی، شیخ محمود شبستری، علامه اقبال لاهوری، حکیم فیاض لاهیجی، آخوند لاری، محمدحسین غروی اصفهانی(کمپانی)، میرزا حبیب خراسانی، شیخ علی نقی کمره‏ای، ادیب نیشابوری، علامه جلال‌الدین همایی، علامه سید اسماعیل بلخی، الهی قمشه‏ای، علامه طباطبایی، حضرت امام راحل و... از هنر شعر به عنوان وسیله‌ای در خدمت نشر و‌اشاعه آموزه‌های اصیل وحیانی و قرآنی، مبارزه با جهل و خرافه و گزافه، و احیای کرامت‌های انسانی در جامعه استفاده می‌کردند. هم چنانکه نسل عالمان و عارفان روزگار ما نیز امروز در این مسیر روشن گام بر می‌دارند. عالمان و عارفان بزرگی همچون آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی، مقام معظم رهبری، و... با مرور و بازخوانی زندگی این چهره‌های ماندگار به روشنی می‌توان دریافت که آوازه و شهرت آنان در سایر علوم عقلی و نقلی بسیار بیش‌تر از شعر و شاعری بوده است، ولی امروز– به هر جهت‌– صبغه شاعری بعضی از آنان همچون خیام و شیخ بهایی بر سایر وجوه علمی شان تفوق و برتری پیدا کرده است. آنچه که مسلم است بسیاری از این بزرگان تعلق خاطر جدی به شعر و شاعری نداشته‌اند، تا جایی که در بعضی از تذکره‌ها آمده است که‌اشعار آنان بعدها توسط مریدان و شاگردان‌شان گردآوری و منتشر شده است، چنان‌که این امر در مورد حضرت امام(ره) نیز صادق است.
حضرت امام نیز به شعر و شاعری نه به عنوان یک هدف، بلکه به چشم دستاویزی برای بیان حقایق و فضایل اخلاقی، لطایف عرفانی و ظرایف روحانی نگاه می‌کرد و بنابر مصالحی شخصا تمایلی بر چاپ و انتشار این‌اشعار در زمان حیات خویش نداشت. علت چاپ دیوان‌اشعار بعد از رحلت شان نیز مطالبه مردمی و اصرار ارادتمندان ایشان به این کار برای رونمایی و پرده‌برداری از سیمای عرفانی آن
عبد صالح خدا بود.
ارادت حضرت امام به حافظ
و سعدی شیرازی
   حضرت امام از میان تمام شاعران به حافظ و سعدی شیرازی ارادتی خاص داشت. نشانه این ارادت، بسامد بالای‌اشعاری است که در استقبال از غزلیات این دو شاعر بزرگ سروده است. نمونه‌های زیر گواه صادقی بر این ادعاست. امام غزلی دارد با مطلع:
بلبل به شاخ سرو در آواز دل ‌فریب
بر دل نوید سروقد گل‌عذار داد
که بیت خواجه شیراز را تداعی می‌کند که فرمود:
بلبل ز شاخ سروْ، به گلبانگ پهلوی
می‌خواند دوش، درسِ مقامات معنوی
امام در غزلی دیگر با استقبال از غزل حافظ با مطلع « بلبلی خون ‌دلی خورد و گلی حاصل کرد»، گفته است:
عشقت اندر دل ویرانه‌ ما منزل کرد
آشنا آمد و بیگانه مرا زین دل کرد
و همچنین در بیت زیر متاثر از غزل معروف حافظ با مطلع « یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود» می‌باشد:
کاش روزی به سر کوی توأم منزل بود
که در آن شادی و اندوه مراد دل بود
تاثیرپذیری حضرت امام از غزل معروف «الا یا ایهاالساقی أدرکاساً و ناولها» که در آغاز دیوان حافظ آمده است، در بیت زیر نیز به خوبی آشکار است:
الا یا ایهاالساقی، برون بر حسرت دل‌ها
که جامت حل نماید یکسره اسرار مشکل‌ها
و اما نشانه بارز ارادت و تعلق خاطر حضرت امام به سعدی شیرازی را از بیت زیر می‌توان فهمید:
«شاعر اگر سعدی شیرازی است
بافته‌های من و تو بازی است‌»
حضرت امام در جایی دیگر با استقبال از غزل سعدی با مطلع:
«امشب مگر به وقت نمي‌خواند اين خروس
عشاق بس نكرده هنوز از كنار و بوس»
گفته است:
«امشب كه در كنار مني خفته چون عروس
در خواب كن مؤذن و در خاك كن خروس»
   تاثیرپذیری و استقبال از غزل‌های سعدی نشانه ارادت حضرت امام به افصح المتکلمین است. به راستی رمز و راز علاقه و دلبستگی حضرت امام به سعدی چیست؟ و چرا آن عبد صالح خدا در بیانات و مکتوبات خویش به آثار منظوم و منثور سعدی شیرازی بیش از هر شاعر دیگری استناد کرده است؟ خالی از لطف نیست جواب این سؤال را از زبان نویسنده و پژوهشگر دینی حجت‌الاسلام عبدالکریم بی‌آزار شیرازی بشنویم:
   «به یاد دارم چند ماه قبل از ارتحال امام بود که یک روز صبح حجت‌الاسلام رسولی محلاتی؛ رئیس‌دفتر امام به بنده زنگ زدند وگفتند: امام خواستار دیوان سه جلدی سعدی هستند، شما می‌‌توانید برایشان پیدا کنید؟ گفتم با کمال میل. اما چرا سه جلدی نه یک جلدی؟ اظهار داشتند که امام می‌‌خواهند مجلدات کم حجم باشد تا بتوانند در قدم زدن‌های روزانه آن را با خود ببرند و به آسانی آنها را مطالعه کنند. همان روز برایشان تهیه کردم و فرستادم. این جریان برایم از چند جهت جالب و آموزنده بود: اهتمام فراوان امام به کتاب ‌خوانی، استفاده از اوقات و فرصت ‌ها، و بیش از همه اهتمام امام به سعدی آن هم در آن سن و با آن همه‌اشتغالات. البته چند نکته برایم جای سؤال بود: آیا امام تازه به‌اشعار سعدی علاقه‌‌مند شده بودند یا از جوانی؟ چرا امام در اواخر عمر یکی از مجلدات سعدی را درخواست نکردند، بلکه هرسه جلد را خواستار شدند؟ ارتباط امام با کتاب غزلیات سعدی؟ رابطه امام با گلستان سعدی؟ رابطه امام با بوستان سعدی؟ در مورد سؤال اول؛ به تاریخ تحصیلات امام خمینی(ره) مراجعه کردم؛ متوجه شدم که ایشان در جوانی نزد استاد ادبیات «ملا ابوالقاسم» به فراگیری گلستان و بوستان سعدی و چند کتاب ادبی دیگر پرداخته‌‌اند و سپس به کتاب‌های امام مراجعه کردم و دریافتم که ایشان در کتاب‌های خود از‌اشعار سعدی استفاده بسیار کرده‌‌اند، و به خوبی می‌‌توان دریافت که تا چه اندازه امام از دوران جوانی از سعدی درس انقلاب و کشورداری اخلاقی فرا گرفته ‌اند.»
(حکومتی براساس اخلاق (یادها37) خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر عبدالکریم بی‌آزار شیرازی)
   راز ارادت و تعلق خاطر امام خمینی (س) به آثار سعدی، به خاطر انطباق آثار منظوم و منثور این شاعر بزرگ با منظومه سیاسی و اجتماعی اسلام است. سعدی شاعری معنوی و اخلاق‌گراست که حاکمان را در کشورداری به «عدالت» و «مردم داری» توصیه می‌کند. حضرت امام نیز همواره بر این گزاره پای می‌فشرد که حکومت اسلامی، حکومتی اخلاقی است. حکومتی که دولتمردان آن باید مردم را به «مکارم اخلاق» فرا بخوانند و این دقیقا همان چیزی است که سعدی در قالب حکایت‌های بوستان و گلستان با بیانی شیرین و تاثیرگذار به آن پرداخته است.
   از دیگر دلایل علاقه حضرت امام به سعدی این است که در نگاه سعدی، شعر رسانه‌ای برای ترویج فضیلت‌های انسانی و اخلاقی است. او رسانه شعر را رسانه‌ای قدرتمند برای ترویج فضایل اخلاقی می‌داند و در قالب شعر آموزه‌های اخلاقی، دینی و کرامات انسانی را به تصویر می‌کشد. شعر سعدی، آیینه تجلی قرآن است. خالق بوستان و گلستان در بسیاری از شعرهای خود، هم «موضوع» آیینی دارد و هم «موضع» آیینی. یعنی در کنار پرداختن به «صورت» دین و آیین (مدح و منقبت بزرگان دینی)، در سروده‌های خود سیره و سنت خاندان رسالت (علیهم‌السلام) را نیز- که در راس آنها توحید و یکتاپرستی است- به تصویر کشیده است:
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش ازل بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار...
   دیگر اینکه سعدی مربی و معلم اخلاق و پرورش یافته دامن قرآن و عترت است. شاعری به معنای واقعی کلمه «حکیم» که توانسته است به پیروی از سبک و سیاق قرآن، با توانمندی آموزه‌های دینی و اخلاقی را در قالب حکایت‌های شیرین و شنیدنی به نظم درآورد. در آیینه ‌اشعار سعدی به روشنی می‌توان سیمای قرآن و عترت را به تماشا نشست و به نوعی سروده‌های وی تجلی‌گاه آیات قرانی، روایات و احادیث است.
تاملی در سبک شعر
 و شاعری امام (ره)
   بعد از ارتحال حضرت امام، رونمایی از سیمای ادبی آن عبد صالح خدا با چاپ غزل «من به خال لبت ‌ای دوست گرفتار شدم» آغاز شد و به خاطر اقبال و استقبال گسترده مردم، به مرور با چاپ و انتشار مجموعه شعرهای «سبوی عشق»، «باده عشق»، «نقطه عطف» و «محرم راز» ادامه یافت. چاپ این مجموعه‌ها، بهترین تسلا برای خیل عاشقان و ارادتمندان امام بود. زمزمه این شعرها مرهمی بود بر داغ هجرانِ امت داغدیده‌ای که در کمال ناباوری پیر و پدر معنوی خویش را از دست داده بودند. به خاطر عطش زایدالوصفی که در جامعه نسبت به خواندن و شنیدن‌اشعار امام وجود داشت، مجموعه‌های منتشر شده در طرفهًْ‌العینی دست به دست و نایاب شدند. به خاطر این استقبال بی‌نظیر و جهت پاسخگویی به مطالبات مردمی، سرانجام این دفاتر پراکنده در مدت زمان کوتاهی به اهتمام حجت‌الاسلام علی‌اکبر صادقی رَشاد سامان یافت و در قالب «دیوان‌اشعار امام» به دست چاپ سپرده شد.
   با یک مرور اجمالی در‌اشعار حضرت امام، اهل ادب به سهولت در می‌یابند که این‌اشعار لهجه‌ای عرفانی دارد و ذهن و زبان امام در عرصه شعر و شاعری متاثر از شاعران سبک عراقی بخصوص سنایی، عطار، مولانا، سعدی و حافظ می‌باشد. آری،‌ اشعار حضرت امام که به سبک عراقی سروده شده است، درونمایه‌ای عرفانی و معنوی دارد. عرفان متجلی در سروده‌های
امام خمینی(ره) عرفانی اسلامی، بیدارگرانه و مبتنی بر آموزه‌های وحیانی و قرآنی است که انسان را به صراط مستقیم توحید و رستگاری هدایت می‌کند.
   «شعر برای امام دریچه‌ای بود که می‌توانست از آن به عالم و آدم بنگرد و یا تماشاگران را از این دریچه به دنیای عرفانی و ‌اشراقی خود راه دهد... شعر امام بازترین پنجره رو به دنیای عرفانی امام است. امام در نثر و نطق، مفاهیم و مسائل عرفانی را بسیار مطرح کرده‌اند، اما شاید بدان‌ جهت که زبان نثر تحمل بیان مفاهیم عمیق عرفانی را که در ذهن شریف آن بزرگوار بوده، نداشته، و شعر زبان باظرفیت و توانایی برای بازگویی مفاهیم عالی عرفانی بوده، معظم‌ له این قابلیت را به استخدام بیان یافته‌های‌اشراقی خود در آوردند...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شعر برای امام قالبِ خوبی برای بازگویی مفاهیم بلند شهودی تلقی می‌شد... مهم ‌ترین منبع شناخت شعر امام، شخصیت امام است. ما در درک شعر امام نباید فقط به کتب اصطلاحاتی و معرفتی مراجعه کنیم، اگر ما دریچه‌ای بگشاییم و شخصیت جامع‌الاطراف او را ببینیم، می‌توانیم شعر او را به‌خوبی درک کنیم. از آنجا که عرفان نظری امام مستظهر به تجربه‌ عرفانی او در عرصه‌ زندگی است، کسانی در درک عرفانش موفق‌تر خواهند بود که خود ملتزم به عرفان عملی بوده، دستی و دلی گداخته از آتش معرفت، در جیب و جان داشته باشند.» (2)
 (گفت‌وگوی مجله شعر با حجت‌الاسلام علی‌اکبر صادقی رشاد، مجله شعر، تابستان ۱۳۷۵، شماره 20، صص 46 تا 51)
پرداختن شایسته و بایسته به سبک ادبی و شیوه شعر و شاعری حضرت امام و تحلیل عارفانه غزل‌های آن پیر فرزانه مجالی بیش از این می‌طلبد و نیازمند تحقیقی مستقل می‌باشد. مایه بسی تاسف است که در پرداختن به این مهم جامعه ادبی ما تا به امروز تعلل و کوتاهی کرده‌اند. به خاطر همین غفلت و کم‌کاری، متاسفانه سیمای ادبی امام خمینی(ره) بعد از گذشت چهل سال همچنان معرفی نشده است. امید آن که مقاله فوق که فقط نگاهی اجمالی به سیمای ادبی حضرت امام بود، مقدمه‌ای باشد برای بازخوانی و مرور دقیق‌تر و عمیق‌تر ‌اشعار عرفانی آن انسان وارسته و به حق پیوسته، و رمزگشایی هر چه بیش‌تر از دقایق و ظرایف معنوی و عرفانی این‌اشعار توسط ادیبان و پژوهشگران.
   با سلام و درود به روح پر فتوح معمار کبیر انقلاب اسلامی، این نوشتار را با غزل خاطره‌انگیزی که حضرت امام(ره) در‌باره قیام تاریخی پانزده خرداد سروده است، به پایان می‌برم:
‏‏از غم دوست در این میکده فریاد کشم‏
‏‏دادرس نیست که در هجر رُخش داد کشم‏
‏‏داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست‏
‏‏که بَرش شِکوه بَرم، داد ز بیداد کشم‏
‏‏شادی‌ام داد غمم داد و جفا داد و وفا‏
‏‏با صفا منّت آن را که به من داد کشم‏
‏‏عاشقم، عاشق روی تو نه چیز دگری‏
‏‏بار هجران و وصالت به دل شاد کشم‏
‏‏مُردم از زندگی بی‌‌تو که با من هستی‏
‏‏طرفه سری است که باید برِ استاد کشم‏
‏‏سال‌ها می‌گذرد، حادثه‌ها می‌آید‏
‏‏انتظار فرج از نیمه خرداد کشم‏
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- غزل «من به خال لبت، ای‌ دوست! گرفتار شدم»، اولین غزلی بود که بعد از رحلت حضرت امام(قدس سره الشریف) چاپ و منتشر شد و مردم برای اولین بار با یکی دیگر از ابعاد شخصیتی حضرت امام(ره) که شعر و شاعری است، آشنا شدند. انتشار این غزل زیبای عرفانی، جامعه ادبی و ارادتمندان امام را به شدت به وجد آورد. اقبال و استقبال از این غزل بیش از حد تصور بود، به طوری که بعد از انتشار مورد استقبال بسیاری از شاعران قرار گرفت. من خود بیش از صدها اقتفاء و تضمین از این غزل را در مطبوعات و جُنگ‌های ادبی خوانده ام. نکته جالب دیگر اینکه در همان ایام غزلی با مطلع «تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی» در رسانه‌ها منتشر و به مقام معظم رهبری نسبت داده شد. ولی براساس اعلام دفتر رهبری، انتساب این غزل به ایشان انتسابی ‌اشتباه و فاقد اعتبار است و در کارنامه ادبی امین شعر انقلاب چنین شعری به ثبت نرسیده است.
2 – دیوان امام خمینی(ره) بعد از ارتحال ملکوتی ایشان به اهتمام علی‌اکبر صادقی رَشاد (زاده، ۱۳۳۵ خورشیدی/ ۱۳۷۵ قمری)، معروف به علی‌اکبر رشاد، محقق اسلامی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، بنیان‌گذار و رئیس‌و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مؤسس و رئیس‌حوزه، علمیه، امام رضا(ع) و رئیس ‌شورای حوزه‌های علمیه، استان تهران گردآوری و با مقدمه، اضافات و تعلیقات توسط مؤسسه، تنظیم و نشر آثار امام خمینی در سال 1372(نسخه اول) و 1377(نسخه دوم) چاپ و
منتشر شد.