بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینهها و شرایط انعقاد معاهده برجام -۳۰
طوفان دروغ علیه عراق
سهراب صلاحی
بخش C از قطعنامه 687، اقدامات اصلی شورای امنیت در رابطه با استقرار مجدد صلح و جلوگیری از اتخاذ سیاست زور توسط عراق را تشکیل میداد. این اقدامات مستلزم تحمیل یکسری تعهدات یکجانبه بر عراق، ایجاد سازوکارهایی برای اجرای تعهدات مذکور و رعایت آنها از سوی این کشور بود. اقدامات مربوط به خلع سلاح عراق قهرآمیز، گسترده و دائمی بود، منظور از دائمی بودن عملیات آن است که فقط شورای امنیت میتواند آنها را به تشخیص خود لغو نماید و هیچ ضابطهای برای انعطاف آنها تعیین نشده است.
رژیم بعث، خود نیز با بلوفهایی که در جنگ اول خلیج فارس مبنی بر استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی زده بود، بستر بهانهجویی بعدی آمریکاییها را فراهم نمود. در تبلیغات و جنگ روانی مسئولین رژیم بغداد، جنگافزارهای شیمیایی یکی از اجزای اصلی راهبردی این رژیم تلقی شد. یک مقام رژیم بعثی نیز در همین رابطه گفته بود: «عراق به طور قطع در هر زمان که دفاع از حیثیت ملی و تمامیت ارضی خود و نیز تمامیت ارضی ملت عرب اقتضا کند، از سلاحهای شیمیایی استفاده خواهد کرد.»
حوادث 11 سپتامبر نیز بهمثابه یک فرصت دگرگونکننده باعث شد تا آمریکاییها که از طریق ساقط کردن رژیم بعث به دنبال حضور مستقیم در منطقه بودند اعلام نمایند که برخلاف دوران دهه 1990 که کنترل و مهار عراق از طریق بازدارندگی قابل اعمال بود، در شرایط حاضر به دلیل حجم وسیعی از سلاحهای کشتارجمعی که در اختیار رژیم بعث عراق است و این دولت حجم زیادی از جنگافزارهای میکروبی و شیمیایی و پهبادها برای انداختن آن در اختیار دارد، عملیاتی کردن این سناریو امکانپذیر نیست. آنها همچنین رژیم صدام را متهم میکردند که علاوهبر در اختیار داشتن سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی، مصمم است به سلاح هستهای نیز دست یابد.
در 8 سپتامبر 2002 کاندولیزا رایس در یک مصاحبه تلویزیونی با شبکه سیانان آمریکا اعلام کرد: «ما اطلاع داریم که محمولههایی ازجمله میلههای آلومینیومی به عراق انتقال داده شده است که کاربرد آن برای ساخت سلاحهای هستهای است.» در اواخر اوت 2002 نیز دیک چنی در یک سخنرانی عمومی اعلام کرد: «ازآنجاکه صدام حسین به زودی از سلاح هستهای برخوردار خواهد شد، ازاینرو پیگیری صدور قطعنامه شورای امنیت مبنی بر الزام رژیم بعث عراق در پذیرش بازرسان هستهای بیفایده است و ما در مقابل صدام حسین یک گزینه بیشتر نداریم و آن جنگ است.» سازمان سیا نیز در گزارش 2002 خود اعلام کرده بود که خرید میلههای آلومینیومی جزئی از برنامه هستهای عراق بوده است، درحالی که دفتر اطلاعات و تحقیقات وزارت خارجه آمریکا (INR) معتقد بود که میلههای آلومینیومی خریداری شده از سوی دولت عراق برای برنامه موشکی متعارف این کشور بوده است. متخصصینی از گروه بازرسان سازمان ملل نیز تأیید کردند مشخصات میلهها حاکی از آن است که برای استفاده در برنامه موشکی به کار برده شده و شواهدی وجود ندارد که عراق موادی برای ساخت سلاح هستهای ازجمله موتورهای سانتریفیوژ خریداری کرده باشد. در همین رابطه محمد البرادعی ـ دبیرکل وقت آژانس انرژی هستهای (IAEA) اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد را متقاعد کرد که میلههای خریداری شده از سوی دولت عراق برای استفاده در سیستم موشکی بوده است اما در 5 فوریه 2003، کالین پاول در سخنرانی خود در شورای امنیت نظر البرادعی را به چالش کشید و اعلام کرد: «دولت عراق درصدد خرید میلههای آلومینیومی از 11 کشور مختلف برای تکمیل فرآیند تولید سلاح هستهای این کشور برآمده است.»
در دامن زدن به جنگ روانی علیه عراق، ریچارد باتلر ـ رئیسسابق بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل ـ گفت: «ما نمیدانیم صدام طرحهای موذیانهاش را برای تهیه اورانیوم باکیفیت پایین از طریق خرید آن از بازار سیاه اتحاد جماهیر شوروی سابق و ساخت بمب اتمی را پیش برده است یا نه؟ این بزرگترین رازی است که ما از آن بیاطلاعیم.» در همین رابطه سرویس اطلاعاتی آلمان نیز اعلام کرد: «عراق تا 2005 قادر خواهد بود سه بمب اتمی بسازد.» مؤسسه مطالعات استراتژیک آمریکا نیز در 9 سپتامبر 2002 طی گزارشی اعلام کرد: «عراق هنوز مجموعهای از سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک در اختیار دارد.» دیک چنی ـ معاون بوش ـ نیز گفت: «صدام حسین نه تنها بدترین سلاحهای جهان را در اختیار دارد، بلکه قصد دارد از آنها استفاده کند و این خطری است که عراق متوجه جهان میکند.» بوش نیز در این رابطه گفت: «وقتی بازرسان سازمان ملل اولین بار وارد عراق شدند و بالاخره از فعالیتشان جلوگیری شد، آژانس بینالمللی انرژی اتمی گزارشی مبنی بر اینکه عراقیها تنها 6 ماه تا ساخت بمب اتم فاصله دارند ارائه داد، نمیدانم به چه مدرکی مهمتر از این نیاز داریم؟».
بااینوجود پس از تهاجم 2003 آمریکا و انگلیس به عراق ثابت شد که میلههای خریداری شده برای استفاده در سیستم موشکی عراق بوده است. کمیته مجلس سنای آمریکا نیز در گزارش ژولای خود این واقعیت را اذعان کرد. بر این اساس وقتی در سوم اکتبر سال 2004، از کاندولیزا رایس درباره اظهارات دو سال پیش وی که گفته بود، این میلهها فقط برای برنامه تسلیحات هستهای مناسب هستند و اکنون دروغ بودن آن ثابت شده است چه پاسخی دارید؟ در جواب گفت که در آن زمان او از مباحثات درون دولت درباره این میلهها آگاه بوده است و تأکید کرد: «میدانستم که مشاجرهای وجود دارد اما درواقع از ماهیت این مشاجره بیخبر بودم.» سؤال اصلی همین است که اگر او تنها از کلیات این مشاجره باخبر بوده و از جزئیات آن اطلاعی نداشته، چرا در هشتم سپتامبر سال 2002، یک ماه پیش از آنکه کنگره آمریکا بر سر مجوز حمله به عراق رأیگیری کند، به اعلانی عمومی درباره آن پرداخت و با قاطعیت در یکسوی مسئلهای مشاجرهبرانگیز و حل نشده اظهارنظر کرد و اعلام داشت که این میلهها برای ساخت سلاح هستهای در عراق بوده است. بعید به نظر میرسد که وی و دوستانش که در فضای اندیشه نومحافظهکارانه در پی عملیاتی کردن طرح خاورمیانه جدید بودند، نمیدانستند افکار عمومی آمریکا را به چه سمتی میکشانند و برای رسیدن به این هدف در پی سندسازی هستند.
تصمیمسازان دولت آمریکا، برای تأثیرگذاری بر رأی کنگره، فضای رسانهای آمریکا را مملو از گزارش علیه عراق کرده بودند از جمله اینکه رژیم بعث عراق در راستای راهاندازی دوباره تأسیسات هستهای خود در پی خرید اکسید اورانیوم (کیک زرد) از یک کشور آفریقایی بوده است. عراق نیز پس از صدور قطعنامه 1443 شورای امنیت سازمان ملل که پس از تصویب مجوز حمله به عراق توسط کنگره آمریکا صورت گرفته بود، «اعلامیه» بلندبالایی درباره سلاحهای کشتارجمعی خود و اقداماتی که طبق درخواستهای قبلی شورای امنیت انجام داده بود، در هفتم دسامبر منتشر کرد اما وزارت کشور ایالات متحده برای جلوگیری از تأثیرگذاری بیانیه عراق در نوزدهم دسامبر با مشارکت سازمان سیا گزارشی با نام «گزارش حقایق» منتشر کرد و در آن گزارش تأکید داشت که در اعلامیه عراق سخنی از تلاش این کشور در رابطه با تهیه اورانیوم از کشور آفریقایی نیجر نیست و نتیجه گرفت که عراق در پی پنهان کردن اورانیوم خود است. کاندولیزا رایس نیز در مقالههای که در بیست و سوم سال 2003 در نیویورکتایمز چاپ شد، اعلامیه دولت عراق را دروغ خواند و دلیل این مسئله را عدم توضیحی در مورد تلاشهای عراق برای تهیه اورانیوم از خارج از کشور دانست.
جرج بوش ـ رئیسجمهور آمریکا ـ نیز در سخنرانی خود در ژانویه سال 2003 به کنگره و ملت آمریکا گفت: «دولت بریتانیا خبردار شده که صدام حسین اخیراً به دنبال تهیه مقادیر زیادی اورانیوم از آفریقا بوده است.» سؤالی که بعدها بهطور مکرر در محافل سیاسی جهان مطرح شد این بود که چرا بوش به جای اینکه به اطلاعات نهادهای آمریکایی تکیه کند، به اطلاعات نهادهای بریتانیایی اعتماد کرد؟