بررسی نشانه ها، آثار و تفاوت های حسادت و غبطه در آیات و روایات
حسد ؛ ابزار نیرومند شیطان
حسد و حسادت یکی از رذایل اخلاقی بشر است؛ در مقابل آن ، غبطه فضیلتی است که موجب امید و حرکت در انسان می شود و اهداف انسانی را از سطح پایین تر به سطح بالاتر ارتقا می بخشد. هر دو این خصوصیت اخلاقی در انسان ناظر به وجود نعمتی در دیگری است، با این تفاوت که حسود، خواهان زوال نعمت و اهل غبطه خواهان داشتن آن نعمت است بی آنکه زیانی به دارنده آن برساند.
نویسنده در مطلب پیش رو با مراجعه به آموزه های حیات بخش اسلام بر آن است تا نقش متضاد و متقابل حسادت و غبطه را در سقوط و صعود انسان بررسی کند.
مرتضی طباطبائی
معنا و مفهوم حسادت و غبطه
حسد به معناى آرزو كردن زوال نعمت از كسى است كه استحقاق آن را دارد(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص234، «حسد»)و نيز به معناى آرزوى ادامه يافتن فقدان نعمت، نقص، فقر و مانند آن، براى ديگران است.( روحالمعانى، ج16، جزء30، ص507)
حسود چشم دیدن برتری دیگری را ندارد و همواره خواهان آن است که محسود علیه نعمتی را نداشته باشد یا اگر دارد از دست بدهد. بدترین حالت حسادت آن است که این رذیلت در روح و روان شخص رسوخ نماید و تنها به آرزو محدود نشود؛ چرا که هرگاه از دایره نیت و آرزو بیرون آید، تبدیل به فعل و عمل میشود و اقداماتی را نیز برای تحقق خواسته خویش انجام میدهد. بر اساس آیه 5 سوره فلق، حسود نه تنها آرزوی زوال میکند، بلکه با فعل خود بر آن است تا این زوال تحقق یابد. از این رو حسادت فعلی و عملی بسیار خطرناکتر معرفی شده است. براین اساس خداوند با آوردن فعل ماضی حسادت( اذا حسد) و پناه جستن از آن به خداوند، میخواهد نشان دهد که چگونه حسادت عملی میتواند شدیدتر و زیانبارتر باشد.(فلق، آیات 1 و 5؛ تفسير التحريروالتنوير، ج30، جزء30، ص630).
بر اساس گزارش قرآن، برادران یوسف(ع) در این مرحله از حسادت قرار داشتند و برای رسیدن به مقصود خویش، دست به اقداماتی زدند. آنان قصد کشتن و حذف فیزیکی یوسف را در سر میپروراندند که در نهایت به انداختن او به چاه رضایت دادند.(یوسف، آیه 9)
همین حسادت عملی و فعلی بود که قتل هابیل را به دنبال داشت؛ زیرا حسادت قابیل چنان شراره گرفت که به قتل برادر اقدام کرد و برای رسیدن به هدف خویش یعنی زوال نعمت در دیگری، جان صاحب نعمت را گرفت؛ چرا که وقتی قابیل دید که برادرش در پیشگاه خداوند محبوب شده و قربانی او پذیرفته شده است، خواهان آن شد که این نعمت محبوبیت را با حذف فیزیکی برادر از میان بردارد.( مائده، آیات 27و30).
از سخن پیامبر(ص) این معنا به دست میآید که میان حسادت و نعمت تلازم است؛ یعنی هر جا که نعمت هست،پای حسادت به میان میآید. آن حضرت(ص) میفرماید:انَّ كُلَّ ذى نِعمَةٍ مَحسودٌ؛ هر صاحب نعمتى مورد حسد واقع مى شود. (شرح نهج البلاغه، ج1، ص316) پس در جایی که نعمتی نیست و شخص دچار فقر و نقص است و دیگری آرزوی بقای فقر و نقص و بی نعمتی را دارد این آرزو را نمیتوان به عنوان حسادت مصطلح دانست.این ابزار شیطان چنان عظیم و بزرگ است که خداوند آن را در حد شرک به خود، گناهی عظیم میشمارد. امام صادق (ع) میفرماید:يَقولُ إِبليسُ لِجُنودِهِ: أَلقوا بَينَهُمُ الحَسَدَ وَالبَغىَ، فَإِنَّهُما يَعدِلانِ عِندَ اللّه الشِّركَ؛ شيطان به سپاهيانش مى گويد: ميان مردم حسد و تجاوزگرى بيندازيد چون اين دو، نزد خدا برابر با شرك است.(كافى، ج2، ص327، ح2)ریشه بسیاری از گناهان و مشکلات جامعه به حسادت باز میگردد. از جمله میتوان به اختلافات دینی و مذهبی اشاره کرد که ریشه در حسادت دارد.(بقره، آیه 213؛ آل عمران، آیه 19) در این آیات بیان شده که بغی ،عامل اختلافات دینی و فروپاشی انسجام و وحدت در میان مردمان بوده است؛ چرا که معناى اصلى بغى، حسد است (مجمعالبحرين، ج1، ص55، «بغى») و در آيات ياد شده بغی به حسد و ظلم تفسير شده است (الكشّاف، ج1، ص256؛ مجمعالبيان، ج1-2، ص544)؛ زیرا اختلاف در دين از ناحيه كسانى ناشى شده كه حاملان كتاب و علماى دين بودند و حسادت آنان این مشکلات را برای جوامع بشری پدید آورده است. (الميزان، ج2، ص128-129)توطئه ها علیه دیگران و مسلمانان (آل عمران، آیات 72 و 73)، دروغ(صف، آیات 2 و 3)، شرآفرینی(فلق، ایه 5) و قتل(مائده، آیات 27 و 30؛ یوسف، آیات 5 تا 9) ریشه در حسادت دارد.
همچنین خاستگاه و ریشه کفر ومبارزه با دین را حسادت دانسته اند.(آل عمران، ایه 19؛ بقره، آیه 109). امام صادق (ع) در این باره میفرماید:اِیّـاکُـم اَن یَحسُـدَ بَعضُکـُم بَعضـاً فَـاِنَّ الکُفـرَ اَصلُه الحَسَـد؛از حسـد ورزى به یکـدیگـر بپـرهیزیـد، زیـرا ریشه کفـر، حسـد است.(تحف العقول، ص 315) آن حضرت در سخنی دیگر میفرماید: اصولُ الکُفرِ ثَلاثَهٌ الحِرصُ وَ الاِستِکبارُ وَ الحَسَدُ؛ ریشههای کفر سه چیز است:حرص و بزرگ منشی نمودن و حسد ورزیدن.(جهاد النفس، ح 550)
از سوی دیگر بسیاری از شرور و بدیهای دیگر ریشه در حسادت دارد. امام على (ع) حسد را انگیزهای برای گناهان انسان میداند ومی فرماید:اَلحِرصُ وَالكِبرُ وَالحَسَدُ دَواعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِى الذُّنوبِ؛ حرص و تكبّر و حسادت، انگيزه هاى فرورفتن در گناهان است.(نهج البلاغه، حكمت 371)
به سبب تاثیرات بسیار زشت و خطرناک حسادت بر مردم و جامعه است که پیامبر(ص) حسودان را از خود دور میداند و میفرماید: اَلا اُخبِرُكُم بِاَبعَدِكُم مِنّى شَبَها؟ قَالُوا: بَلى يا رَسولَ اللّهِ. قالَ: اَلفاحِشُ المُتَفَحِّشُ البَذىءُ، اَلبَخِيلُ، اَلمُختَالُ، اَلحَقودُ، اَلحَسُودُ، اَلقاسِى القَلبِ، اَلبَعِيدُ مِن كُلِّ خَيرٍ يُرجى، غَيرُ المَمونِ مِن كُلِّ شَرٍّ يُتَّقى؛آيا شما را از كم شباهتترينتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض كردند: آری اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بى آبروىِ بى شرم، بخيل، متكبر، كينه توز، حسود، سنگدل، كسى كه هيچ اميدى به خيرش و امانى از شرش نيست. (كافى، ج 2، ص 291، ح 9)
چیستی وفضیلت غبطه
غبطه و در فارسی رشک، در لغت به معناى حال خوش و نيكو(لسان العرب،ابن منظور، ج 10، ص 12، «غبط») و در اصطلاح فرهنگ قرآن و علم اخلاق اسلامی، به معنای آرزو كردن آنچه مايه صلاح ديگرى است براى خود، بدون اينكه اراده زوال از او داشته باشد. ( جامع السّعادات، نراقی، ج 2، ص 197 و 199)
کسی که دارای فضیلت غبطه است، همواره به برترین ها نگاه میکند و به وضعیت کنونی خود خشنود نیست. در چنین شخصی فطرت کمال جو و نقص گریزی وجود دارد و در پی الگوهای برتر است تا با شناسایی آنها، نعمتهایی که آنان در اختیار دارند، شناسایی کرده و برای به دست آوردن آن تلاش کند. بنابراین، غبطه امری امید بخش و حرکت آفرین به سوی کمال است و شخص به این باور رسیده است که او نیز میتواند با سعی و تلاش به آن نعمتی برسد که مطلوب اوست.
تفاوت غبطه و حسادت
غبطه آن است كه آرزو كنى آنچه ديگرى دارد، داشته باشى بدون اينكه آرزوى نابودى نعمت او را بکنی اما حسد آن است كه بخواهى نعمتى را كه ديگرى دارد، نداشته باشد.
اگرانسان بتواند از حسادت پرهیز کند، بازتاب این عمل آن خواهد بود که به جای اینکه محسود علیه واقع شود، درباره او غبطه بخورند و به شکلی او را الگوی خود قرار دهند. پيامبر(ص)در این باره میفرماید:رَأى موسى (ع) رَجُلاً عِندَ العَرشِ فَغَبَطَهُ بِمَكانِهِ فَسَأَلَ عَنهُ فَقالَ: كانَ لايَحسُدُ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّه مِن فَضلِهِ؛حضرت موسى (ع) مردى را نزد عرش ديد و به جايگاه او غبطه خورد و در مورد او سؤال كرد. به او گفته شد كه او به آنچه خداوند از فضل خود به مردم داده است حسد نمى برد. (روضة الواعظين، ص 424)
اگر انسان از حسادت پرهیزکند، همان گونه که محل غبطه میشود همچنین محل محبت مردم شده و محبوب خلق میگردد. امام صادق (ع) درباره تاثیر دوری از حسادت میفرماید: آدم ديندار چون مىانديشد، آرامش بر جان او حاكم است. چون خضوع مىكند متواضع است. چون قناعت مىكند، بىنياز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهايى را برگزيده از دوستان بىنياز است. چون هوا و هوس را رها كرده آزاد است. چون دنيا را فرو گذارده از بدىها و گزندهاى آن در امان است. چون حسادت را دور افكنده محبتش آشكار است.مردم را نمىترساند، پس از آنان نمىهراسد، و به آنان تجاوز نمىكند پس از گزندشان در امان است. به هيچ چيز دل نمىبندد پس به رستگارى و كمال فضيلت دست مىيابد و عافيت را به ديده بصيرت مىنگرد، پس كارش به پشيمانى نمىكِشد.(امالى مفيد، ص 52، ح 14)
غبطه پسندیده وغبطه ناپسند
البته باید توجه داشت که اگر حسادت همواره یک رذیلت است، اما بر اساس آموزههای اسلامی، برخی از مصادیق غبطه، مطلوب و پسندیده نیست؛بلکه تنها مصادیقی مطلوب و پسندیده است که موجب کمال واقعی انسان باشد؛ چرا که برخی از اموری که انسان کمالی میداند و بدان سمت حرکت میکند و امیدوار به رسیدن به آن است، در حقیقت کمالی نیست یا در آن حد و اندازه نیست که انسان تمامی سعی و تلاش خویش را مبذول آن کند. از این رو غبطه خوردن نسبت به مال و منال دیگران (حجر، آیه 88؛ طه، آیه 131؛ قصص، آیات 79 و 80) و شوكت ظاهرى و بهرههاى دنيايى دیگران امری مطلوب و پسندیده شمرده نشده بلکه خداوند این افراد را سرزنش کرده و از این غبطه نسبت به مال دنیا و شوکت و مقامهای زود گذر و اعتباری نهی و منع میکند.(همان آیات ؛ آل عمران، آیه 196؛ مجمع البيان، ج 1 - 2، ص 915).
اصولا خردمندان این گونه رشک ورزی را نامناسب ارزیابی کرده و آن را فضیلت به شمار نمیآورند. از این رو خردمندان و فرزانگان یهود، تودههای مردم را سرزنش میکردند که چرا نسبت به ثروت قارونی غبطه میخوردند.( قصص، آیات 79 و 80).
بنابراین تنها مجوزی که برای غبطه وارد شده نسبت به کمالات و نعمتهای واقعی است که از نظر اسلام و قرآن و خردمندان مطلوب است؛ چنانکه غبطه حضرت زکریا(ع) نسبت به نعمتهاى داده شده به مريم(عليها السلام)، عامل فرزندخواهى آن حضرت از خدا میشود.( آل عمران، آیات 37 و 38) یعنی حضرت زكريّا(ع) پس از مشاهده مقام و منزلت مريم(س) داشتن همچون فرزندى را از خداوند طلب كرد (الميزان، ج 3، ص 175)و این نعمت وجود حضرت مریم(س) موجب شد تا انگیزه کمالی در او ایجاد شود و دست به دعا بردارد و امید به فرزنددار شدن در او زنده گردد.
شایسته غبطه خوردن
چنانکه گفته شد غبطه میتواند خوب و بد باشد و این بستگی به متعلق غبطه دارد. یعنی اگر ما نعمتی را در دیگری مییابیم و خواهان آن هستیم و برای به دست آوردن آن تلاش میکنیم، از چیزهایی باشد که ارزش غبطه خوردن را داشته باشد و شایسته آن باشد که محل و مورد غبطه ما واقع شود. پس نباید به مال و منال و قدرت و ثروت دیگران غبطه بخوریم.
معصومان (ع) برای اینکه ما دراین باره اشتباه نکنیم مواردی که ارزش و شایستگی غبطه خوردن را داشته باشد بیان کرده اند.
از نظر معصومان(ع) کسی شایسته است که مورد غبطه واقع شود که در مسیر کمالی و رشدی قرار گیرد. امام صادق (ع) به مردم میآموزد که نسبت به هر چیزی غبطه نخورند بلکه در مورد کسی غبطه بخورند که ارزش داشته باشد. آن حضرت(ع) این فرد مطلوب را کسی میداند که امروزش از دیروز بهتر شده است:مَن كانَ آخِرُ يَومَيهِ خَيرُهُما فَهُوَ مَغبوطٌ؛ كسى كه امروزش بهتر از ديروزش باشد، شايسته است كه مورد غبطه قرار گيرد.(معانى الأخبار، ص 342).
امیرمومنان (ع) بهترین کسی راکه مورد غبطه قرار گیرد کسی میداند که به دستور خداوند در کار خیر سبقت میجوید.(بقره، آیه 148؛ مائده، آیه 48) آن حضرت میفرماید: أَغبَطُ النّاسِ المُسارِعُ إِلَى الخَيراتِ؛شايسته ترين مردم كه مورد غبطه قرار گيرد كسى است كه براى انجام كار خير سبقت مى گيرد.(غررالحكم، ج2، ص423، ح3122)
آن حضرت (ع) اهل همت را شایسته غبطه خوردن دانسته و توصیه می کند که این افراد محل توجه مومن قرار گیرد.امام در این باره میفرماید:مَا المَغبوطُ إِلاّ مَن كانَت هِمَّتُهُ نَفسَهُ لايُغِبُّها عَنِ مُحاسَبَتِها وَمُطالَبَتِها وَمُجاهَدَتِها؛شايسته نيست كسى مورد غبطه قرار گيرد، مگر كسى كه همتش خودش باشد در اينكه از خودش حساب كشى كند و خودش را مؤاخذه نمايد و در اصلاح خود بكوشد.(غررالحكم، ج6، ص105، ح9685)
از نظر آن حضرت کسی که تمام عمر خود را در راه خدا قرار میدهد شایسته غبطه خوردن است:إِنَّ المَغبونَ مَن غُبِنَ عُمرَهُ وَإِنَّ المَغبوطَ مَن أَنفَذَ عُمرَهُ فى طاعَةِ رَبِّهِ؛بدرستى كه زيانكار كسى است كه عمرش را بيهوده تلف كند، و كسى كه عمر خود را در اطاعت خدا بگذراند شايسته است مورد غبطه قرار گيرد.(غررالحكم، ج2، ص525، ح3502)
پس کاری نکنیم که در هنگام مرگ غبطه چیزی را بخوریم که میبایست در دنیا دنبال آن میبودیم و هنگام مرگ دیگر فرصت تحقق آن را نخواهیم داشت. امام صادق (ع) توصیه میکند که به این مسائل توجه داشته باشیم تا در هنگام مرگ غبطه نخوریم: بر شما لازم است پرهيزگارى و تلاش و راستگويى و امانت دارى و چنگ زدن به مذهب خود، زيرا هر يك از شما به هنگام جان دادن، غبطه آن را خواهید خورد.(دعائم الاسلام، ج1، ص66).
باید کاری کنیم که محل غبطه پیامبران باشیم. پس باید همان کاری را انجام دهیم که رسول اكرم (ص) به آن توجه میدهد: آيا آگاه كنم شما را از گروهى كه نه از انبيا هستند و نه از شهدا، ولى انبيا و شهدا در روز قيامت به مقام و منزلت آنان غبطه مى خورند و آنها بر منبرهايى از نور نشسته اند؟ سؤال شد اى رسول خدا! آنان كيانند؟ فرمودند: آنان كسانى هستند كه بندگان خدا را نزد خدا و خدا را نزد بندگانش محبوب مى گردانند عرض كرديم: ايجاد محبت خدا در دلها معلوم است، ولى چگونه بندگان را نزد خدا محبوب مى گردانند؟ فرمودند: آنان را فرمان مى دهند به آنچه خدا دوست مى دارد و باز مى دارند از آنچه خدا دوست نمى دارد، پس اگر آنان را اطاعت كنند، خداوند دوستشان مىدارد. (مشكاةالأنوار، ص 136).
نشانههای حسادت وحسود
حسادت چنانکه گفته شد، آرزو یا اقدام برای زوال نعمتی در دیگران است. بنابراین، حسود هرگز آرام و قرار ندارد و آتشی سهمگین در درون او شعله میکشد که همه چیز را میسوزاند.
البته بر اساس روایات حسود پیش ازآنکه به دیگران ضرر و زیان برساند به خودش زیان میرساند. از این رو امام على (ع) میفرماید:اَلحَسَدُ لايَجلِبُ إِلاّ مَضَرَّةً وَغَيظا يوهِنُ قَلبَكَ وَيَمرِضُ جِسمَكَ؛ حسادت نتيجه اى جز زيان و ناراحتى كه دلت را سست و تنت را بيمار مى گرداند به بار نمى آورد.(بحارالأنوار، ج73، ص256، ح29).
آن حضرت درباره تاثیر حسد بر جسم شخص حسود میفرماید: اَلحَسَدُ يُضنِى الجَسَدَ ؛حسد، بدن را فرسوده و عليل مى كند.(غررالحكم، ح 943)
این شعله ها چنان در درون انسان فروزان است که همه خوبیها و کارهای نیک و پسندیده آدمی را میسوزاند و به خاکستر تبدیل میکند. پيامبر(ص)می فرماید:إِيّاكُم وَالحَسَدُ، فَإِنَّهُ يَكُلُ الحَسَناتِ كَما تَكُلُ النّارُ الحَطَبَ؛از حسادت بپرهيزيد، زيرا حسد نيكى ها را مى خورد چنان كه آتش هيزم را مى خورد.(جامع الأخبار، ص 451)از نظر اسلام عدالت خوب است که نخست از خود شروع و سپس در خویشان و سپس در دیگران جاری شود؛(انعام، آیه 152) اما ما عدالت را اگر به ضرر باشد همانند نقد و انتقاد تنها برای دیگران میخواهیم. انتقاد خوب است به شرطی که از دیگران باشد؛ عدالت خوب است به شرطی که اجرای آن به ضرر من و خویشان نباشد؛ وگرنه عدالت چیزی خوبی نیست. لذا انسانها اکثرا خواهان عدالتی هستند که سودش به خودشان برسد و زیانش به دیگران. جالب این است که حسود در اجرای عدالت پیش گام است و عدالت ضرری را برای خود میخواهد. على (ع) وضعیت بسیار بد حسود را ترسیم میکند و با طنز تلخی به او یاد آور میشود که این گونه عدالت که او اجرا میکند، اول خودش را میکشد:لِلّهِ دَرُّ الحَسَدِ ما اَعدَلَهُ! بَداَ بِصاحِبِهِ فَقَتلَهُ؛آفرين بر حسادت! چه عدالت پيشه است! پيش از همه صاحب خود را مىكشد.(شرح نهج البلاغه، ج1، ص316)
از آنجایی که حسادت مانند ایمان و نفاق از امور باطنی است، شناخت حسود از غیر حسود دشوار است. خداوند در باره منافقان گفته است که برای شناخت آنان میتوان مثلا از لحن کلام آنان نفاق ایشان را فهمید.(محمد، آیه 30) برای شناخت حسود نیز نشانههایی است که میتوان با این نشانه ها حسود را شناخت و از شر و زیان آنان در امان ماند. البته از آنجایی که حسود عملی و فعلی بسیار خطرناکتر و پیچیدهتر است میبایست حتما به خداوند فلق پناه برد که او شکافنده هر چیزی است که اجازه نمیدهد حسودان در پرده تاریکی به توطئه علیه مومنان ادامه دهند. پس آنان را رسوا و خوار خواهد ساخت و مکرشان را به خودشان باز میگرداند و مومن را در امنیت نوری خویش قرار میدهد.
امام صادق(ع) از لقمان حکیم (ع) نقل میکند که ایشان برای شناخت حسود نشانههایی را بیان میکند. آن حضرت میفرماید:قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: وَلِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَغتابُ إِذا غابَ وَيَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَيَشمَتُ بِالمُصيبَةِ؛لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غيبت مى كند، روبه رو تملّق مىگويد و از گرفتارى ديگران شاد مى شود.(خصال، شیخ صدوق، ص 121).
با نگاهی به ماهیت حسادت میتوان دریافت که حسود نمیتواند همیشه خود را نهان کند و چون تا رسیدن به مقصود خویش دست از تلاش بر نمیدارد، خود را رسوا میسازد. امام على (ع) در باره این ویژگی حسود میفرماید:اَلحَسَدُ عَيبٌ فاضِحٌ وَشُحٌّ فادِحٌ لايَشفى صاحِبَهُ إِلاّ بُلوغُ آمالِهِ فيمَن يَحسِدُهُ؛ حسادت عيبى رسوا و بخلى سهمگين است و حسود تا به آرزوى خود درباره محسودش نرسد، آرام نمى گيرد.(غررالحكم، ج2، ص164، ح2205)آن حضرت(ع) هم چنین در بیان ویژگیهای حسود میفرماید: اَلحَسودُ سَريعُ الوَثبَةِ، بَطى ءُ العَطفَةِ؛ حسود زود خشمگين مى شود و دير كينه از دلش مى رود.(بحارالأنوار، ج73، ص256، ح29).
حسود نصیحت پذیر نیست و نمیتوان با نصحیت کردن او را به راه راست آورد.چنانکه امام صادق (ع) میفرماید:اَلنَّصيحَةُ مِنَ الحاسِدِ مُحالٌ؛نصيحت و خيرخواهى برای حسود محال است.(خصال، ص 269)
پس به جای اینکه به نصحیت حسود بپردازیم بهتر است که خودمان در مخفی سازی برخی از نعمت ها بکوشیم و از هر گونه عملی که حسادت را بر میانگیزد پرهیز کنیم؛ حالا چه رسد که تفاخر کنیم و دیگران را تحریک نمائیم که آن خود گناهی دیگر است. پيامبر(ص)در این باره میفرماید:اِستَعينوا عَلى قَضاءِ حَوائِجِكُم بِالكِتمانِ، فَإِنَّ كُلَّ ذى نِعمَةٍ مَحسودٌ؛ در برآوردن نيازهاى خود از پنهان كارى كمك بگيريد؛ زيرا هر صاحب نعمتى مورد حسد واقع مى شود.(شرح نهج البلاغه، ج1، ص316).
از نشانههای ایمان، فقدان حسادت است. پس اگر کسی در خود حسادتی را یافت در ایمان خویش شک کند و برای رهایی از این بیماری کشنده و خطرناک و گناهی که در حکم شرک است تلاش کند. امام صادق(ع)درباره نشانه ها و ویژگیهای مومن میفرماید:سِتَّةٌ لاتَكونُ فِى المُؤمِنِ: اَلعُسرُ وَالنَّكَهُ وَالحَسَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالكَذِبُ وَالبَغىُ؛ شش (صفت) در مؤمن نيست: سخت گيرى، بى خيرى، حسادت، لجاجت، دروغگويى و تجاوز.(تحف العقول، ص 377).
البته برخی از فضیلتهای انسانی است که هیچگاه کسی به آن حسادت نمیورزد و از این لحاظ شخص در امنیت از حسادت باطنی و عملی حاسدان است. از جمله تواضع و فروتنی که حسود اصلا گرایش به آن ندارد و شخص از شر حسودان در امنیت خواهد بود. امام حسن عسکری (ع) در این باره میفرماید:التَّواضُعُ نِعمَةٌ لایُحسَدُ عَلیها؛ تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند.(تحف العقول، ص489).