چرایی تضاد علم و عمل انسان(1)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
چرا برخی انسانها بر اساس علم، آگاهی و دانش خود عمل نمیکنند و عملشان با علمشان تضاد دارد؟
پاسخ:
شخصیت وجودی انسان تک ساحتی نیست که اگر به خوبیها و بدیها شناخت و آگاهی پیدا کرد همین عامل سبب شود که به خوبیها عمل کند و از بدیها دوری نماید. بلکه یک بعد دیگر شخصیت انسان احساسات و عواطف و هواهای نفسانی او است که باید تحت حاکمیت عقل و منطق درآید و در صورت همسویی با دانش و آگاهی و تحت انقیاد عقل درآمدن است که موجب میشود انسان به یافتههای علمی و شناختی خود جامه عمل بپوشاند.
به عنوان مثال علم به این که خداوند به اعمال ما علم داشته و قادر و حکیم است شخص را وادار به اطاعت نمیکند، چنان که شیطان؛ عالم به صفات حق تعالی بود، اما از فرمان او سرپیچی کرد. علم به صفات خداوند، اگر همراه با اعتقاد و ایمان و باور قلبی باشد، انسان را وادار به عمل میکند، اما دلی که سرسپرده هواهای نفسانی باشد، جایی برای اعتقاد و ایمان و در نهایت بندگی ذات حق تعالی در آن وجود ندارد.
در نتیجه؛ برای بندگی خداوند؛ علاوه بر علم باید به او ایمان آورد و برای پیدایش ایمان در قلب باید عوامل سلب و ضعف ایمان (هوای نفس، وابستگی به دنیا و ورود وسوسههای شیطانی در قلب و...) را از بین برد و زمینههای پیدایش ایمان (اندیشه درباره آثار مثبت اطاعت از او در زندگی دنیا و در آخرت و آثار شوم نافرمانی و...) را در قلب فراهم آورد.
در قرآن کریم و روایات معصومان(ع) صفاتی از ذات حق تعالی ذکر شده است که به نحوی مرتبط با انسان است.
یکی از این صفات خالقیت است که مایه پیدایش هستی انسان است.
ربوبیت؛ دیگر صفت خداوند است که به معنای پرورش دهنده و مربی است.
عالمیت و قادریت؛ یعنی ذات حق تعالی عالم بر همه چیز و انجام هرکاری قادر است.
رئوفیت؛ یعنی او از هرکس دیگر، حتی از خود آدمی، به انسان مهربانتر است. علم به این صفات هرچه بیشتر و ریشهدارتر باشد انسان را در مسیر انجام فرامین الهی بیشتر کمک میکند.
اما مسلما علم به تنهایی آدمی را وادار به التزام به لوازم و علمش نمیکند. فرعونیان هم علم داشتند، ولی علی رغم آن کافر شدند. خداوند درباره آنان میفرماید: (فرعونیان از روی ستم و برتری جویی) به آیات خدا کفر ورزیدند درحالی که در دل به آن یقین داشتند (نحل-14). یکی دیگر از نمونههایی که خداوند ذکر میکند بلعم باعورا است او اگرچه عالم بود ولی در عمل لغزید، قرآن میفرماید: و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی (سرانجام) خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد. و اگر میخواستیم وی را بالا میبردیم به وسیله آن (آیات)، ولی او به زمین چسبید و از هوای خویش تبعیت کرد (اعراف-175و176)
لذا علم؛ فقط زمینه التزام به محتوایش را فراهم میآورد، ولی این زمینه، وقتی موثر واقع میشود که به دنبال آن ایمان و باور قلبی باشد. با علم و ایمان است که راه عمل هموار میشود، البته باید موانع راه نیز برداشته شود، قرآن این موانع را ذکر میفرماید:
الف. پیروی از هوای نفس
پیروی از خواهشهای نفسانی بدون در نظر گرفتن جنبههای عقلانی و شرعی، موجب دور شدن از صراط مستقیم و بیتوجهی به دستورات خداوند میشود، قرآن کریم در مورد این دسته میفرماید: پس آیا دیدهای کسی که هوای خویش را خدای خود گرفته و خداوند او را با داشتن علم؛ گمراه ساخته و دل او را مهر زده و بر بینایی وی پرده نهاده، پس چه کسی او را بعد از خداوند هدایت خواهد کرد آیا توجه نمیکنید (جاثیه -23). یا در آیه دیگر میفرماید: پس اگر اجابت نمیکنند تو را بدان که آنان تنها هوای خویش را پیروی خواهند کرد و چه کسی گمراهتر از آن کسی که از هوای خود متابعت کند، بدون هدایتی (از جانب) خدا(قصص-50) ادامه دارد
ب. دلدادگی و نگرش خطاگونه به زندگی در دنیا
اگر کسی چنین فکر کند که حیاتی پس از زندگی دنیوی وجود ندارد و زندگی دنیا را به عنوان هدف نهایی انتخاب کرده و دغدغه اصلی خود را تامین نیازهای دنیوی بداند، در نهایت غافل از زندگی اخروی و بندگی خداوند میشود، این نوع نگرشها و گرایشها مانع مومن شدن و بندگی ذات حق تعالی میشوند. خداوند این افراد را چنین توصیف میکند: کسانی که به لقاء ما امیدی ندارند، و به زندگی دنیا دل بسته و آرامش یافتند، و کسانی که از آیات ما بیخبرند به سبب آن چه که عمل کردهاند جایگاهشان آتش است(یونس-7و8)؛ در آیه دیگر میفرماید: شما کالای دنیا را دنبال میکنید و خداوند آخرت را برای شما میخواهد(انفال-67)
ج. پیروی از وسوسههای شیطانی
وسوسههای شیطان را از راه قلب(طه-120) با تزیین(نیکو جلوه دادن) اعمال زشت(نحل-63)، دادن وعدههای دروغ به انسان (نساء-120) و ترساندن انسان نسبت به آیندهاش (بقره-268)، مانع ایمان و بندگی ذات حق تعالی میشود.
خداوند در این باره هشدار میدهد: ای فرزندان آدم شیطان فریبتان ندهد، چنان که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون راند(اعراف-27).
پیدایش ایمان و بندگی نیازمند محرک درونی است، از آنجایی که محرک اصلی در رفتارهای انسان، امید دسترسی به کمالات؛ لذت و ترس و فرار از خسارتها و ضررها است، قرآن کریم هم به پاداشهای دنیوی و اخروی ایمان و بندگی و هم به مجازاتهای دنیوی و اخروی کفر و نافرمانی اشاره نموده و پیامبران خود را به عنوان نوید دهنده و بیم دهنده (نساء-165) معرفی کرده است.
1.پاداش دنیوی اعمال
و اگر مردم آبادیها؛ ایمان آورده و تقوا (پیشه) کرده بودند برکاتی از آسمان و زمین بر (روی) ایشان گشوده بودیم. (اعراف-96)
2. پاداش اخروی ایمان و بندگی
هر مرد و زنی که کارهای شایسته انجام دهد در حالی که مومن باشد، چنین کسانی وارد بهشت میشوند(نساء-124)
3. مجازات دنیوی کفر و نافرمانی
آن چه از مصیبت به شما میرسد به سبب کاری است که شما انجام دادهاید و (خداوند) از بسیاری (دیگر از آنها میگذرد و آنها را) میبخشد(شوری-30).
4. مجازات اخروی کفر و نافرمانی
برایشان در دنیا خواری و برایشان در آخرت عذابی بزرگ است(بقره-114).
در نتیجه باید گفت برای بندگی ذات حق تعالی باید علاوه بر علم توحیدی و الهی، ایمان و یقین داشت و با از بین بردن موانع، عمل صالح انجام داد.